-

چهار قاب و چهار نگاه

جهان و جانوران، شهرنشینی و همراهی و هم‌خانگی جانوران که بخشی از خود ما هستند. قاب‌های جداگانه و نگاه‌های متفاوت علاوه بر تمایز نگاه هنرمندان نسبت به‌هم، تفاوت جایگاهی هر حیوانی را در زیست انسانی نیز به‌تصویر کشیده‌اند و هر شات را قصه‌ای و ماجرایی است.

عکس نخست:

۱۱۱۱۱۱۱۱۱۱۱۱

عکاس: ارشام رضایی

منتقد: محمودرضا نورایی

عکس: کادر عمودی، رنگی، گربه‌ای کنجکاوانه بیرون را نگاه می‌کند.

در قابی عمودی گربه‌ای روی دست‌هایش ایستاده و با تکیه به کنسول پنجره از پشت شیشه نظاره‌گر خیابان است. در حالی که سه رخ صورت گربه به‌سمت راست تصویر است، از زاویه نگاه ما ساختمان‌های روبه‌رو، چند ماشین پارک‌شده با مغازه‌ای که باز است، دیده می‌شود. این تصویری آشنا است. برای کسانی که گربه‌ای در خانه دارند یا اگر هم خودشان نداشته باشند، در خانه دوستان و اقوامی که گربه دارند، این اتفاق عادی است. گربه در ساعت‌های روز پشت پنجره می‌نشیند و ساعت‌ها به منظره خیابان و کوچه خیره می‌شود و اتفاقات دنیای بیرون از خانه را همچون فیلمی جذاب نظاره می‌کند. از نگاه ما اتفاقات روزمره کوچه و خیابان عادی و تکراری است. در واقع آنقدر تکراری است که دیگر حتی به آن توجهی هم نمی‌کنیم. از خانه بیرون می‌آییم و طبق روتین هر روزه یا سوار ماشین‌مان می‌شویم یا پیاده از کوچه و خیابان عبور می‌کنیم و بی‌توجه به عابران یا خانه‌ها و مغازه‌هایی که هر روزه می‌بینیم (که از فرط تکرار دیگر نمی‌بینیم) به‌سمت محل کار یا خریدمان می‌رویم و بعد از اتمام کار باز به‌همین ترتیب به خانه برمی‌گردیم. اما برای گربه‌ها انگار جریان بیرون از خانه این‌گونه نیست. آنها هر روز برای‌شان یک روز تازه است. هر روز که به پشت پنجره می‌روند و منظره کوچه و خیابان را می‌بینند، هیچ‌چیز تکراری نیست. هر روز طوری مجذوب اتفاقات و رفت‌وآمدهای کوچه و خیابان می‌شوند که انگار بار اول است. می‌گویند ماهی‌ها حافظه کوتاه‌مدتی دارند، شاید این درباره گربه‌ها هم صدق می‌کند. در این عکس، عکاس از زاویه‌ای نگاه کرده که می‌خواسته ما هم شاهد نگاه خیره و کنجکاو گربه بشویم و از خود سوال کنیم، چه اتفاقی افتاده که گربه اینقدر مجذوب آن شده؟ دل‌مان می‌خواهد ما هم به پشت پنجره برویم و ببینیم آن بیرون چه خبر است؟

 

عکس دوم:

۲۲۲۲۲۲۲۲۲۲۲۲۲

عکاس: فرید آزادی

 منتقد: مژگان ضیاء

عکس: کادر افقی، سیاه و سپید، تکنیک سیلوئت، مردی با کلاه و 9پرنده در برابرش.

سوژه‌ای انسانی در مرکز کادر و ترکیب‌بندی و حیات‌وحش پرندگان همچون قابی در اطراف سوژه مرکزی. انتخاب ضدنور یا سیلوئت موجب تاکید بر فرم و حرکت با حسی رمزآلود شده است. فردی با کلاه و گویا بارانی پشت به عکاس و مخاطب قرار دارد که حس تنهایی درونی و انتظار را القا می‌کند. عدم‌نمایش چهره حس همذات‌پنداری را بیشتر فراهم می‌کند. پرندگان در حال پرواز پویایی و حرکت را به‌تصویر می‌کشند. نمادی از آزادی، رهایی و دغدغه‌های درونی فرد هستند. بک‌گراند کاملا سفید و دارای کنتراست بالا، سوژه‌های تیره را برجسته‌تر کرده است. عکس دارای تعادل بصری است و چشم در کادر حرکت می‌کند. تضاد بین سکون انسان تنها و تکاپوی حیات‌وحش رام‌نشده، پرندگان نمادین، که می‌تواند تداعی‌بخشی از درون هرگز رام‌نشده انسان معاصر باشد، در هماهنگی با تضاد رنگ‌های سیاه و سفید عکس است. به‌همین‌دلیل به زیبایی بصری و عمق مفهومی اثر می‌افزاید. اینکه اثر می‌تواند تفسیرهای متفاوتی در مخاطبان ایجاد کند، ویژگی هنری کار را دوچندان کرده است.

 

 

عکس سوم:

۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳۳

عکاس: جمشید فرجوند فردا

عکس: رنگی، کادر افقی، گربه‌ای بر پشت سگی کنار کدو و کیسه‌ای از سیر یا پیاز.

تفاوت اساس و محور بنیادین عکس فوق است، تفاوت حیوانات (دشمنی سگ و گربه)، سوی نگاه‌ها (سگ به دوربین گربه سمت دیگر)، رنگ بدن‌ها، اندازه‌ها و ... که عکس بر همین اساس گرفته شده و نمایشی از جمع اضداد است. پف‌کردگی دفاعی بدن گربه و چشم‌های ملتمس و نحوه نشستن سگ و محیط سرشار از مواد غذایی گیاهی کدو و کیسه پیاز یا سیر همه دال بر آرامش و همجواری این دو حکایت دارند و دوستی‌شان شادی‌بخش ذهنی مخاطب است، اما هر لحظه امکان بهم‌ریزی این آرامش قابل‌تصور است و همین نیروی پنهان در اثر می‌باشد که سرچشمه‌اش در تضاد درونی دو کارکتر اصلی است. کادر بستن دقیق از روبه‌رو و با زاویه تقریبا همتراز چشم و افقی با وضوح بالا، همه حکایت از دست و چشم ورزیده در پشت ویزور دوربین است. البته نکته مهم جمع دلنشین در ضدیت (سگ و گربه) است که مرتبه عکس را بالا و ذهن را درگیر خود می‌کند. تضاد و اختلاف ازلی این دو موجود که بارها آن را در مکان‌ها مختلف وقتی هر دو حیوان حضور داشته‌اند، تجربه کرده و شاهد آن بوده‌ایم، آنچنان است که در فرهنگ به‌صورت ضرب‌المثل، باز مثل سگ و گربه به‌هم پریدین نمود پیدا کرده است. هرچند بی‌قراری گربه و آرامش سگ مشهود است، اما همین نکته می‌تواند جرقه بهم‌ریزی صحنه برای لحظه بعد باشد و مخاطب نیز می‌تواند هم تجسمی از آن بهم‌ریختگی احتمالی را در ذهنش لحاظ کند و هم آرامش ابدی پس از لحظه‌ای که چشم از تصویر برمی‌دارد با خود همراه داشته باشد.

 

 

عکس چهارم:

۴۴۴۴۴۴

عکاس: مژگان ضیاء

عکس: کادر افقی، رنگی، آهویی در ایستگاه مترو یا زیرگذری عمومی.

نه انسان در برابر یک حیوان، خلاف‌آمدی که یک را برتر از 9 گردانیده است. عدم‌تعجب حاضران در صحنه و تعجب هنرمند و ما از این صحنه خلاف‌آمد دوم عکس را رقم زده و خلاف‌آمد سوم حرکت انسان (سکون شکار یا تماشا) و سکون حیوان (هراس و فرار) که در اینجا قاعده به‌عکس گردیده است. فیگور حیوان و سویه نگاهش خلاف‌آمد جالبی را با راه خط‌های کف و میله‌های دیوارهای پهلو و سقف و شیب کف که به انتهای خروجی محوطه نگاه را می‌برد. انرژی از طریق رفت‌وآمد آدم‌های صحنه به اثر ترزیق و رفت و برگشت نگاه مخاطب را تسهیل می‌کند. مرکزیت چهره و چشم‌های آهو نقطه ایستگاهی و ایستایی اثر است که با گردش چشمی در صحنه محل تامل و استراحت را برای دور بعدی آماده می‌سازد. نبود تقریبی رنگ و خلوتی دوسوم صحنه از جلو تا یک‌سوم افقی بسیار وسوسه‌انگیز است که گاه ذهن را به حذف یک‌سوم بالا می‌کشاند و تنها به گام‌های دور و نزدیک‌شونده می‌رساند. آرامش خیال آهو و سر به درون خویش بردن در کنار آدم‌ها، اشاره زیبا و دل‌انگیز به همجواری و همزیستی انسان و سایر جانوران می‌کشاند؛اتفاقی که معمولا بر عکس این تصویر اتفاق می‌افتد. عکس بر رابطه معکوس و اتفاقی کمیاب اشاره دارد که همه ما در قلب‌مان خواهان چنین وضعیتی هستیم. گستره نورپاشی از سمت پشت به جلوی صحنه کمی ضدنور بودن به صحنه حقنه کرده و نقش رنگ را کمرنگ‌تر کرده تا کمی رنگ را در نمادی از طبیعت وحش ببینیم. گویی که در پی این نگاه سروده‌اند؛ آهوی کوهی در دشت چگونه دودا / او ندارد یار بی‌یار چگونه رودا.

 

سخن پایانی

چهار قاب و چهار نگاه که در هرکدام حرف و سخنی ‌است. کافی ‌است که به‌یاد داشته باشیم که جهان برای همه ماست، بی‌هیچ رتبه و مرتبه‌ای. چه اشرف مخلوقات و چه همردیف سایر مخلوقات، مهم زیستن با هم و برای هم در این دنیای رنگارنگ است.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین