آیا با ساخت سدهای بیشتر میتوان بر کمبود آب غلبه کرد؟
مهتا بذرافکن فعال مدنی
ساخت سدها و مخازن یکی از رایجترین رویکردها برای مقابله با خشکسالی و کمبود آب است. هدف ساده است: مخازن میتوانند آب را در دورههای مرطوب ذخیره کنند و سپس آن را در دورههای خشک آزاد کنند. بهنظر میرسد که با این رویکرد، آنها میتوانند آب را پایدار کنند. در تئوری سدها میتوانند با تامین آب به تقاضا برای آب پاسخ داده و کمبود آب را کاهش دهند. با این حال در عمل مشخص شده که افزایش ظرفیت ذخیرهسازی مخزن نیز میتواند منجر به اثرات ناخواسته در درازمدت شود و بهطورمتناقض، کمبود آب را بدتر کند.
شواهد نشان داده که دامن زدن به تامین آب منجر به تقاضای آب بیشتر میشود و همین امر میتواند بهسرعت مزایای اولیهای که برای سدسازی در نظر گرفته شده بود را خنثی سازد. مردم بهطورعادی این پارادوکس را نمیبینند، اما مطالعات بسیاری نشان داده است که هرچه آب بیشتر در دسترس باشد، مصرف آب نیز افزایش مییابد. این میتواند منجر به یک چرخه معیوب شود. این چرخه معیوب عرضه و تقاضا میتواند یک مارپیچ شتابدهنده بهسمت بهرهبرداری ناپایدار از منابع آب و تخریب محیطزیست ایجاد کند. وضعیتی که هماکنون در زاگرس و سرشاخههای کارون با آن مواجهیم.
در آتن، سرریز مخزن مورنوس در سال ۱۹۸۵ منجر به قانون جدیدی در سال ۱۹۸۷ شد که آب را یک «هدیه طبیعی» و «حق غیرقابلانکار» برای هر شهروند اعلام کرد. 2 سال بعد، یک خشکسالی شدید رخ داد، نوسانات عرضه سیستم را با بحران تقاضا و توقع مواجه کرد و واکنش سیستم بهدلیل عدمانجام اقدامات حفاظتی، کند و تشدیدکننده بحران بود.
دریاچه مید در دهه ۱۹۳۰ برای تامین آب کالیفرنیا، آریزونا و نوادا ساخته شد. در آن زمان پیشبینی میشد که جمعیت لاسوگاس تا پایان قرن به ۴۰۰هزار نفر برسد. با این حال، جمعیت لاسوگاس بسیار سریعتر از آنچه انتظار میرفت، رشد کرد و تا پایان قرن، حدود چهاربرابر بیشتر از حد انتظار بود. این رشد غیرمنتظره جمعیت با افزایش تامین آب توسط سازههای ورودی بیشتر و بیشتر از دریاچه مید امکانپذیر شد. اما در دهه ۲۰۰۰ و با وقوع خشکسالیهای شدید، شهری که به تامین آب عادت کرده بود، با کمبود آب مواجه شد و بهدلیل توقعات ایجادشده و ترس از بحران اجتماعی، چارهای جز ساخت یک سازه دیگر وجود نداشت.
در ملبورن، در پاسخ به خشکسالی شدید در دهه ۸۰، عرضه آب افزایش یافت. این افزایش ظرفیت آب تنها از کمبود آب در طول خشکسالیهای جزئی جلوگیری کرد. بهدلیل افزایش وابستگی به سدها و فقدان رویکردهای موازی، با وقوع خشکسالیهای طولانی جامعه متوقع آب سد با خالی ماندن مخازن سدها مواجه شده و بسیار آسیبپذیرتر شد.
نمونه باستانی دیگری در تمدن مایا جالب توجه است. در تمدن مایا آب اضافی را ذخیره میکردند و این کار در ابتدا فواید زیادی بههمراه داشت و امکان رشد کشاورزی را در شرایط عادی و خشکسالی جزئی فراهم کرد. با این حال، این امر همچنین باعث افزایش اتکای مردم به منابع آبی ذخیره شد. با وقوع خشکسالیهای شدید، جمعیت عادتکرده به آب سد را بهشدت آسیبپذیرتر کرد و پژوهشگران معتقدند این امر احتمالا در فروپاشی تمدن مایا نقش داشته است. سدسازی با ایجاد توقعات همراه است و این «توقعات عادتشده» هیچ محدودیتی بر نمیتابند و فقط طلب آب میکنند. وضعیتی که در کویر مرکزی ایران هماکنون مواجهیم، از این دست است. این مناطق که مقصد اغلب طرحهای سدسازی و انتقال آب هستند، هرگز سیر نشده و سال به سال توقع آنها حتی به نرخ دستاندازی و تخریب مناطق دیگر بیشتر شده و بدیهی است که تا تخریب آخرین رودخانههای کشور ادامه خواهد داشت.