صنعت خودرو در پارادایم جدید
امیرحسن کاکایی عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت
دوران برخی از ریاستجمهوریها، تبدیل به دورانی از ایسم میشود. مثلا ریگانیسم و تاچریسم، دوران خاصی در امریکا و انگلیس و متعاقبا جهان بود. ما بچه بودیم و ریگان را چون رئیسجمهور امریکا بود و یک هنرپیشه فیلمهای وسترن، مسخره میکردیم. اما بعدها مطالعاتم نشان داد که ریگان یکی از بزرگترین رئیسجمهورهای کل دوران امریکا بوده و بسیار موفق عمل کرده و آثار ماندگاری از خود بهجای گذاشته است. او و تاچر کسانی بودند که کمک به بزرگی به جهانیسازی و همچنین آزادی بیشتر اقتصاد در بسیاری از نقاط جهان کردند و اقتصاد جهانی را رونق دادند. الآن هم ترامپ آمده و ما ایرانیها تصور میکنیم دیوانه است. اما واقعیت این است که دوران جدیدی در حال شکل گرفتن است که متفکران دنیا بر مبنای تجربه دور قبلی، آن را ترامپیسم نامیدهاند. بماند که این دفعه با ترامپ نسبتا جدیدی روبهرو خواهیم شد. اصولا رئیسجمهور امریکا، پرچم مجموعه تفکرات بزرگان امریکاست و چند سال است امریکا در حال تحول است و امروز نوبت به ترامپ رسیده و همهچیز احتمالا بهنام او تمام میشود. او که یک بازرگان حراف است، بهترین گزینه برای تراستهای جدید امریکاست.
بد نیست اشارهای هم داشته باشم به مفهوم جدید اقتصاد نظارتی که ظاهرا شوشانا زوبوف آن را در کتاب خود معرفی کرده و نشان میدهد که دوران سرمایهداری تولیدمحور آزاد در حال اتمام است و دوران جدیدی آغاز شده که در آن مفهوم محصول، مشتری و آزادی تغییر کرده و در حالی که مردم فکر میکنند کاملا آزادند، تحت نظارت کامل شرکتهای غولی همچون گوگل، متاورس، آمازون و... قرار دارند که بهزودی تبدیل به ابزار نظارتی دولتها هم میشوند. البته امکان دارد برعکس شود؛ یعنی دولتها تحت نظارت این شرکتها قرار گیرند. جالب است در مراسم تحلیف آقای ترامپ چند تن از بزرگترینهای این جریان، کنار او بودند. ظاهرا ایشان ایلان ماسک را هم مسئول کمیتهای کرده که قرار است دولت امریکا را متحول کند. ظاهرا وی گفته با ۲۲ درصد همین ساختار میشود خدمات بهتر دولتی ارائه کرد. کاری که میله بهصورت خیلی سطحیتر در آرژانتین در سال گذشته انجام داد و فعلا به ظاهر موفق است، الگوی آنها شده است.
در این دوران جدید، فقط غولهای صنعتی و اطلاعاتی برنده اصلی هستند. همچنین دنیا به سمت یک جنگ تجاری جدی میرود (البته اگر خدا بخواهد و به سمت جنگ جهانی سوم نرود) و تحت این شرایط جهانیسازی دندهمعکوس کشیده و بهطورکلی دولتها به سمت حمایتگرایی به سبکی نوین میروند. امروزه با متولد شدن رمزارزها، دنیای بانکداری و بهویژه بانکداری مرکزی هم زیر سوال میرود و دولتها برای حفظ حاکمیت مرکزی خود ناچارند بهشدت خود را متحول و چابک کنند. برخی هم مانند چین و روسیه به سمت بازسازی دیکتاتوری خود میروند. هوش مصنوعی به کمک دیکتاتورها میآید و نظامهای حکومتی دستخوش تغییرات اساسی میشوند و حتی در کشورهای لیبرال هم شاهد تغییرات در نظامها و سیاستهای کلان خواهیم بود. متاسفانه هوش مصنوعی به همراه سیستم IOT این قابلیت را پیدا میکند که نهتنها فکر، بلکه عمل کند. بهنوعی بهتدریج پولدارها از کارگران بینیاز میشوند. در بهترین حالت پولدارانی مانند ایلان ماسک و مارک زاکربرگ، انسانها را بهعنوان مصرفکنندگان میبینند و حداکثر نگران این هستند که آیا پول توی جیب این کارگران هست که خرج کنند و چراغ مصرف را روشن نگه دارند یا خیر. این دنیای جدید احتمالا طی چهار سال آینده که آقای ترامپ رئیسجمهور شده، بهطور کامل رخ مینماید و ما حدود ۲۰۲۸ و حداکثر ۲۰۳۰ با دنیای کاملا جدیدی روبهرو میشویم. تصور کنید خودروها خودران شوند و کارخانجات فولرباتیک. اصولا نظام کسبوکار بهطورکلی زیرورو میشود. حتی احتمالا قیافه خیابانها در کنار قیافه و مفهوم مغازهها هم تغییر میکند. تصور کنید هوش مصنوعی جای همه فکر کند. آیا دانشگاه، آن هم به فرم موجود جایگاهی دارد؟ آموزشوپرورش چگونه خواهد بود؟ کار کردن به چه معنا خواهد بود؟ و هزاران اتفاق دیگر که کمتر از یک دهه آینده بهطور کامل، حداقل در جهان پیشرفته رخ خواهد داد.
حالا ما ایرانیها همچنان با پارادایمهای قبلی میخواهیم دنیای خود را بسازیم و همچنان فکر میکنیم که بازیکن مهمی در دنیا هستیم. این در حالی است که اصولا و قواعد بازی در حال عوض شدن است و ما با این دستفرمان که میرویم، معلوم نیست آیا بازیگر وسط زمین هستیم یا بازی خرابکن یا تماشاچی. البته آرزوی ما این است که برترینهای دنیا باشیم. رویای ما اول بودن در منطقه است و ادعا میکنیم جزء ابرقدرتهای جهانیم. شاید هم الآن باشیم. اما قطعا با اتفاقاتی که در جهان در حال رخ دادن است و روش مدیریت ما بهخصوص روش سیاستگذاری ما که مرکزش در مجلس شورای اسلامی است، کلا داریم به بیراهه میرویم. برنامهای که در عمل مجلس برای ما طراحی کرده در زمینه خودرو به زبان ساده این است: ما مواد خام به دنیا میفروشیم و در ازای آن خودرو وارد میکنیم؛ یا خودرو نو، یا دست دوم یا مونتاژی. خلاصه صنعت طبق برنامههای این مجلس، جایگاهی نخواهد داشت. البته اگر از خودشان بپرسید، به شما آمار و آمال خود را در برنامه هفتم نشان خواهند داد و مرا متهم به دروغگویی میکنند. اما کافی است به قوانین و برنامهها و وضعیت موجود توجه کنند. بهخوبی متوجه تناقضات قوانین و آییننامهها را با توسعه صنعتی و فراصنعتی میبینید. نمونه اخیر آن که مخ من سوت کشید این بود که ظاهر مجلس قانون کرده که میتوان اتوبوس ده سال کارکرده را وارد کرد.
به عبارتی ایران میشود مرکز خودروهای فرسوده دنیا و کشورهای پیشرفته فرصتی پیدا میکنند که ناوگان خود را بازسازی کنند و از شر بازیافت آن با پول دلارهای نفتی ما خلاص شوند. خدا خیر بدهد وکلای مجلس را که اینقدر به فکر رفاه ما ایرانیها هستند.