-
صمت در گفت‌وگو با یک تسهیلگر اجتماعی بررسی کرد

از زغال تا زوال زاگرس

در سال‌های اخیر، وابستگی معیشت جوامع محلی در مناطق جنگلی زاگرس به منابع‌طبیعی به‌طورچشمگیری افزایش یافته است. این پدیده، که ریشه در کاهش درآمدهای کشاورزی، تقسیم اراضی میان نسل‌های جدید، تورم فزاینده و نبود فرصت‌های شغلی جایگزین دارد، ساکنان این مناطق را برای تامین حداقل‌های زندگی، به بهره‌برداری مستقیم و گاه مخرب از جنگل واداشته است. از جمع‌آوری گیاهان دارویی و میوه‌های‌جنگلی گرفته تا تولید زغال و حتی کشت محصولات پرسود و غیرقانونی، همگی بخشی از واقعیت امروز معیشت در زاگرس است. این وضعیت بغرنج، نه‌تنها معیشت خانوارها را در معرض خطر قرار داده، بلکه آینده زاگرس را نیز به‌شدت تهدید می‌کند.

از زغال تا زوال زاگرس

امید سجادیان، تسهیلگر اجتماعی در گفت‌وگو با صمت، به بررسی عمیق و همه‌جانبه وابستگی معیشتی جوامع محلی به جنگل‌های زاگرس و تاثیرات ویرانگر این وابستگی بر تخریب محیط‌زیست پرداخت. او با تاکید بر اینکه تغییرات ساختار معیشتی در این مناطق، فشاری مضاعف بر منابع‌طبیعی وارد کرده، تصویری واقع‌بینانه از وضعیت موجود ارائه داد. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

باتوجه به چالش‌های فزاینده زیست‌محیطی و معیشتی در مناطق جنگلی زاگرس، لطفا توضیح دهید که چگونه تغییر الگوهای معیشتی ساکنان این مناطق، به‌ویژه دور شدن از کشاورزی سنتی و گرایش به بهره‌برداری از منابع جنگلی، بر اکوسیستم زاگرس تاثیر گذاشته است؟ همچنین، چه عواملی این دگرگونی در معیشت را تشدید کرده و چه راهکارهای جامعی برای مدیریت همزمان نیازهای اقتصادی جوامع محلی و حفظ پایداری جنگل‌ها پیشنهاد می‌کنید؟

ساکنان مناطق جنگلی زاگرس، که پیش‌تر عمدتا به کشاورزی مشغول بودند، اکنون با واقعیت‌های جدیدی روبه‌رو شده‌اند. برخی از آنها یا مجبور به مهاجرت به شهرها شده‌اند یا اگر همچنان در روستاهای خود باقی مانده‌اند، ساختار معیشتی‌شان دگرگون شده است. دیگر تنها بر کشاورزی صرف متکی نیستند، بلکه در مواردی بخش عمده درآمدشان از طریق خدمات فصلی، برداشت‌های محدود و اغلب ناپایدار از منابع‌طبیعی مانند جمع‌آوری گیاهان دارویی و تولید زغال تامین می‌شود. این فعالیت‌ها که در گذشته شاید تنها نقش درآمد مکمل را ایفا می‌کرد، اکنون به جایگزینی حیاتی برای کشاورزی از دست رفته، تبدیل شده و با فشارهای اقتصادی کنونی به‌شدت افزایش یافته است.

این تغییرات عمیق، پیامدهای ناخواسته‌ای برای همزیستی انسان و طبیعت در زاگرس به‌همراه داشته است. با کاهش سودآوری کشاورزی و از بین رفتن مشاغل سنتی، جوانان روستایی گزینه‌های اندکی برای کسب درآمد پیش‌روی خود می‌بینند. این فقدان آینده شغلی پایدار و چشم‌انداز مبهم اقتصادی، آنها را به‌سمت بهره‌برداری‌های کوتاه‌مدت و اغلب مخرب از جنگل سوق می‌دهد. افزایش جمعیت در برخی مناطق و نیاز به گسترش اراضی برای ساخت‌وساز یا کشاورزی موقت، فشار مضاعفی بر محدوده‌های جنگلی وارد می‌کند. همچنین، عدم‌آگاهی کافی درباره روش‌های بهره‌برداری پایدار و ارزش اکولوژیکی جنگل‌ها، به‌همراه نبود نظارت موثر، چرخه تخریب را تسریع می‌بخشد.

نبود زیرساخت‌های مناسب، آموزش کافی و حمایت‌های لازم از سوی نهادهای دولتی و غیردولتی، مردم را ناگزیر به استفاده بی‌رویه و گاه مخرب از منابع‌طبیعی کرده است. این وضعیت با فشار تورم فزاینده، کاهش مداوم ارزش پول ملی و افزایش نیازهای روزمره خانواده‌ها در روستاها تشدید شده و به وابستگی هرچه بیشتر مردم به منابع جنگلی دامن زده است. این یک چرخه معیوب است که در آن، فقر و نیاز به تخریب منابعی می‌انجامد که خود منبع حیات و معیشت است. این وضعیت نیازمند رویکردی جامع و چندوجهی است که هم به ابعاد اقتصادی و معیشتی بپردازد و هم به حفظ اکوسیستم‌های طبیعی زاگرس.

چگونه مفهوم فقر فراتر از صرفا نداشتن درآمد کافی تعریف می‌شود و چه نیازهای نوظهوری، ساکنان را به‌سمت بهره‌برداری ناپایدار از منابع‌طبیعی سوق داده است؟

فقر در این مناطق را نمی‌توان تنها به نداشتن درآمد کافی محدود کرد. بلکه فقر در این بستر جغرافیایی و اجتماعی، به‌معنای ناتوانی در تامین نیازهای اساسی و دستیابی به پیشرفت‌های حداقلی در زندگی روزمره است. در عصر حاضر و با گسترش سریع تکنولوژی و افزایش انتظارات خانوارها، حتی نیازهایی که زمانی ثانویه تلقی می‌شدند، اکنون به نیازهای جدی و ضروری تبدیل شده‌اند. این نیازها شامل تحصیل فرزندان در سطوح بالاتر، دسترسی به اینترنت برای آموزش و ارتباطات و هزینه‌های رفت‌وآمد به شهرها برای دسترسی به خدمات و کالاها می‌شود.

برای پاسخگویی به این نیازهای فزاینده، ساکنان روستاها چاره‌ای جز روی آوردن به منابع‌طبیعی نمی‌یابند. حقوق پایین و ناکافی در مشاغل موجود، وابستگی شدید به یارانه‌ها که اغلب کفاف زندگی را نمی‌دهد و نبود فرصت‌های شغلی پایدار و جایگزین، از جمله انگیزه‌های اصلی این رفتارها محسوب می‌شوند. در برخی موارد، بهره‌برداری از منابع‌طبیعی تنها برای تامین معیشت نیست. او توضیح داد که برخی مالکان زمین در روستاها، بدون نیاز واقعی و صرفا با هدف کسب سود بیشتر، اقدام به خرد کردن زمین‌های خود، استفاده‌های ناپایدار و حتی بوته‌کنی می‌کنند. این اقدامات که به‌نظر می‌رسد از منطق اقتصادی صرف پیروی می‌کند، در واقع به تخریب مضاعف محیط‌زیست و از بین بردن سرمایه‌های طبیعی منجر می‌شود.

باتوجه به چالش‌های پیچیده و چندوجهی که جنگل‌های زاگرس و جوامع محلی اطراف آنها با آن روبه‌رو هستند، به نظر شما چه گام‌های فوری و عملی می‌توان برای ایجاد تعادل بین نیازهای معیشتی مردم و حفاظت از این اکوسیستم حیاتی برداشت؟

تقسیم زمین‌های کشاورزی میان وراث، منجر به ایجاد قطعات کوچک‌تر و کم‌بازده شده است. این وضعیت، ادامه کشاورزی سنتی را با چالش‌های جدی مواجه کرده و عملا آن را از توجیه اقتصادی خارج ساخته است. وی تاکید کرد که سبک‌های معیشتی سنتی دیگر پاسخگوی شرایط اقلیمی و اقتصادی جدید نیستند و اگر جامعه و مسئولان نتوانند با این تحولات جدید همگام شوند، شاهد وابستگی فزاینده مردم به جنگل‌ها خواهیم بود.

یکی از نکات محوری عدم‌مشارکت واقعی مردم در سیاست‌گذاری‌ها بود. وقتی اجرای طرح‌های توسعه‌ای بدون مشارکت واقعی و فعال جامعه محلی انجام می‌گیرد، حس تعلق و مالکیت نسبت به منابع‌طبیعی کاهش می‌یابد و به‌تبع آن، انگیزه برای حفاظت و صیانت از آنها نیز کم می‌شود. این حس بیگانگی با تصمیمات اتخاذشده، عملا هرگونه تلاش برای حفاظت را بی‌اثر می‌سازد. او همچنین به این نکته اشاره کرد که بخشی از بهره‌برداران این منابع، در واقع ساکن شهر هستند و همچنان از منابع روستایی بهره‌برداری می‌کنند که این وضعیت، پیچیدگی‌های اجتماعی و مدیریتی را دوچندان می‌کند و به‌دلیل عدم‌حضور دائمی، تعهد کمتری نسبت به پایداری منابع دارند.

برای تغییر این روند مخرب، باید بر شناسایی و تقویت ظرفیت‌های بومی و محلی تاکید کرد. مناطق جنگلی، زمین‌های کشاورزی و باغ‌ها، هرکدام می‌توانند با توسعه گردشگری پایدار و اکوتوریسم، تولید صنایع‌دستی محلی و گسترش کشاورزی پایدار و ارگانیک، به منابع درآمدی پایدار و جایگزین تبدیل شوند. این رویکرد نه‌تنها به حفظ محیط‌زیست کمک می‌کند، بلکه به توانمندسازی اقتصادی جامعه محلی نیز منجر می‌شود.

 نبود بازار فروش مطمئن و پایدار برای محصولات جایگزین. اگر توسعه محلی با بازار مناسب، آموزش کافی و مشارکت فعال مردم همراستا نباشد، اثربخش نخواهد بود. این جمله، چکیده‌ای از یک رویکرد جامع و همه‌جانبه به توسعه است که بدون آن، هرگونه تلاشی محکوم به شکست است.

نبود برنامه مشخص و مدون برای توسعه پایدار و ایجاد معیشت‌های جایگزین، بسیاری از مردم را به‌سمت برداشت‌های ناپایدار و حتی فعالیت‌های غیرقانونی مانند کشت محصولات ممنوعه سوق داده است. دلیل اصلی این گرایش، بازده اقتصادی بالای این فعالیت‌ها در کوتاه‌مدت است. اگر راه جایگزینی وجود نداشته باشد، این مسیرها انتخاب می‌شوند. این یک هشدار جدی است که نشان می‌دهد، تا زمانی که گزینه‌های اقتصادی پایدار و قانونی فراهم نشود، مردم ناگزیر به ادامه فعالیت‌های مخرب خواهند بود.

واقعیت این است که وضعیت جنگل‌های زاگرس و جنوب کشور بسیار نامطلوب شده است و بدون برنامه‌ریزی دقیق و اقدامات فوری، شرایط به‌مراتب بحرانی‌تر خواهد شد. این جنگل‌ها با چالش‌های محیط‌زیستی متعددی دست و پنجه نرم می‌کنند، از جمله بیماری‌های قارچی که درختان را از درون پوسانده و آفاتی نظیر سوسک چوب‌خوار و پروانه‌ها که به‌سرعت در حال گسترش هستند. فشار بیش از حد بر جنگل، ناشی از بهره‌برداری ناپایدار و تغییرات اقلیمی، به‌شدت آن را تضعیف کرده و بستری مناسب برای گسترش بی‌رویه آفات و بیماری‌ها فراهم آورده است. این تضعیف عمومی، جنگل را در برابر هرگونه تهدید جدیدی آسیب‌پذیرتر می‌کند.

تغییر کاربری اراضی یکی دیگر از معضلات جدی و رو به رشد است؛ جنگل‌ها به‌سرعت در حال تبدیل شدن به مناطق مسکونی، جاده و زمین‌های کشاورزی هستند. این تغییرات گاه با مجوزهای دولتی و به‌ظاهر قانونی صورت می‌گیرد و گاه نیز به‌صورت غیرقانونی و خودسرانه. در هر دو صورت نتیجه نهایی، نابودی زیست‌بوم جنگلی است. علاوه بر این، آتش‌سوزی‌های مکرر و گسترده، فاجعه‌ای سالانه است که هکتارها پوشش جنگلی را از بین برده و به تنوع زیستی منطقه آسیب‌های جبران‌ناپذیری وارد ‌کرده است.

وقتی جنگل ضعیف می‌شود، در برابر گونه‌های مهاجم جدید و بیماری‌ها به‌مراتب آسیب‌پذیرتر خواهد شد. بسیاری از این گونه‌ها و عوامل بیماری‌زا قبلا نیز در منطقه وجود داشته‌اند، اما اکنون شرایط محیطی برای رشد و شیوع بی‌مهار آنها مساعدتر شده است.

امکان مشارکت مردم را در حفاظت این عرصه‌ها چگونه ارزیابی می‌کنید؟

متاسفانه اغلب برنامه‌های حفاظتی از دل جلسات و اسناد دولتی بیرون می‌آیند و نه از بطن جامعه محلی. این عدم‌تطابق با واقعیت‌های میدانی و نادیده گرفتن دانش و تجربه بومیان، کارآیی این برنامه‌ها را به‌شدت کاهش داده و آنها را به طرح‌هایی کاغذی و بی‌اثر تبدیل می‌کند.

یک برنامه موفق، برنامه‌ای است که مردم در آن نقش محوری داشته باشند، زیرا آنها ذی‌نفعان اصلی و مراقبان واقعی محیط‌زیست خود هستند. او گفت: «قوانین و ضوابط باید مکمل این مشارکت باشند. در غیر این صورت، توسعه به اسم مردم اما به ضرر منابع‌طبیعی پیش خواهد رفت.» این جمله یک هشدار جدی است که نشان می‌دهد بدون مشارکت واقعی، هرگونه طرح توسعه‌ای می‌تواند به ابزاری برای تخریب تبدیل شود. وی خواستار برنامه‌های توسعه‌محور، مشارکتی و بومی‌سازی‌شده شد، نه طرح‌هایی که فقط ظاهر توسعه دارند اما در عمل به تخریب بیشتر منجر می‌شوند. این مسائل، به‌ویژه در جنوب کشور، بسیار جدی‌تر است و نیازمند توجه فوری، برنامه‌ریزی استراتژیک و اقدام موثر از سوی تمامی نهادهای ذی‌ربط و جامعه محلی است. آینده زاگرس، به‌نوعی به توانایی ما در درک این پیچیدگی‌ها و یافتن راه‌حل‌های پایدار گره خورده است.

سخن پایانی

این بحران ریشه در تغییرات عمیق معیشتی، فقر چندبعدی و چالش‌های زیست‌محیطی دارد. دیگر کشاورزی سنتی پاسخگوی نیازها نیست و تورم و کمبود فرصت‌های شغلی، مردم را ناگزیر به بهره‌برداری ناپایدار از جنگل کرده است. از سوی دیگر، نبود مشارکت واقعی مردم در برنامه‌ریزی‌ها و تصمیم‌گیری‌ها، حس تعلق را از بین برده و اثربخشی هرگونه طرح حفاظتی را کاهش داده است. آفات، بیماری‌ها، تغییر کاربری اراضی و آتش‌سوزی‌های مکرر نیز، بلای جان این اکوسیستم گران‌بها شده‌اند.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین