سرمایه انسانی در هزاره سوم
چه مسئلهای بااهمیتتر از نیروی انسانی در آستانه هزاره سوم! حالا که انسان را محور توسعه و پیشرفت جوامع قرار داده و حتی با پیشرفت دانش و تکنولوژی، هنوز جایگاه خود را بهعنوان دست برتر و موتور محرک کشورها حفظ کرده و نسبت به فناوری برتری یافتهاند، میتوان او را همچنان سرمایه انسانی دانست. در رابطه با موقعیت انسان بهعنوان نیروی کار، علم جامعهشناسی مبحثی با عنوان جامعهشناسی کار و شغل گشوده است که در آن به فرسودگی شغلی اشاره میکند. انسانهایی را که میزانی از زمان خود را هر روز با قیمتهای مختلف به صاحبان مشاغل میفروشند، هر روز صبح در قطارهای شهری دیدهایم. کار بخشی جداییناپذیر از زندگی آنها شده است. این روزها رقابت جهان بر سر بااستعدادترین نیروهای کاری و نخبگان برای خود تبدیل به نوعی اقتصاد شده است. مهاجران بهعنوان نیروی انسانی و نیروی کار میان کشورهای مختلف جابهجا میشوند تا شرایطی مناسب جایگاه خود را بیابند. گزاره کار در پیوند با گزاره مهاجرت، گروهی از اقتصاددانان را بر آن داشته تا تاثیر اقتصادها از مهاجران را بررسی کنند و در واقع مهاجران را نفعی برای اقتصاد کشورها بدانند. اما در میان آنها مخالفانی نیز هستند که توجیه خود را دارند.صمت در همین زمینه با کارشناسان اقتصادی و در رابطه با تاثیر نیروی انسانی مهاجر بر اقتصادها گفتوگو کرده که در ادامه میخوانید.
وقتی اقتصاددانان درباره تاثیر نیروی انسانی مهاجر روی اقتصاد کشورها صحبت میکنند، بیشتر تاکیدشان بر تاثیرات آن بر بازار کار رقم میخورد. اما اینکه آیا شاخصهای کار مانند دستمزدها در نتیجه ورود مهاجران و نیروی انسانی بالا و پایین میرود و اینکه آیا اقتصاد بهطورکلی با ورود نیروی انسانی یا نیروی کار مهاجر رشد میکند را باید در پژوهشها یافت. این مسئله موضوعی بسیار بحثبرانگیز در ادبیات مهاجرت است، در یک گزارش بسیار مهم آکادمی ملی علوم در امریکا در سال ۲۰۱۷ آمده است؛ وقتی تاثیر مهاجرت بر دستمزد کلی ساکنان محلی در دوره ۱۰ساله یا بیشتر اندازهگیری میشود، اثر اندک و نزدیک صفر است. نتیجه این گزارش و ادبیات مهاجرت بهطورکلی نشان میدهد مهاجران بهطورمتوسط بر فرصتهای بازار کارگران بومی تاثیر منفی نمیگذارند، اما زیرگروههایی از کارگران محلی ممکن است تاثیر منفی را بپذیرند. در واقع، تاثیر میتواند مثبت یا منفی باشد، اما مهاجرتها در کشورهای مختلف و بسته به شرایط اقتصادی و زیرساختی کشورها، نرخ رشد اقتصادی و جمعیت آنها و همچنین الگوهای اجتماعی و جمعیتی آنها متفاوت است و باید در بستر خود پایش و بررسی شوند.
نگاه فرصتمحور به نیروی انسانی مهاجر نداریم
جعفر خیرخواهان، اقتصاددان: بحث تهدید یا فرصت بودن نیروی انسانی مهاجر یکی از ابعاد کلان مهاجرت نیروی انسانی است. الگوهای جمعیتی برای بررسی این موضوع بسیار مهم هستند. در حال حاضر جمعیت ایران در حال سالمندی است. نرخ زاد و ولد پایین و تعداد سالمندان به نسبت جوانان زیاد است، تعداد جوانان هم باتوجه به کاهش نرخ ازدواج و زاد و ولد کمتر خواهد شد و مشکل کم شدن نیروی انسانی را خواهیم داشت که هوشمصنوعی و توسعه مکانیزه هم جای آن را نمیگیرد و سالمندی جمعیت نیز جبران نخواهد شد. در حال حاضر مخالفان و موافقان ورود کارگران مهاجر به کشور در طیف گستردهای قرار گرفتهاند. عدهای با دیدگاههای ناسیونالیستی صحبت از ترکیب جمعیتی ایران میکنند که آن را جامعه تنگنظر مینامند. برعکس کشوری مانند امریکا که آن را سرزمین فرصتها نامیدهاند، از ورود جامعه مهاجر استقبال میکند و ورود آنها را بهنفع خودش میداند. مهاجرپذیر بودن میتواند یکی از شاخصهای رشد و توسعه اقتصادی هم باشد. برای قویتر شدن و رشد جمعیت، باید نگاه فرصتمحور به پدیده مهاجران داشت. نظر مخالفان این است که کشوری مانند ایران با تنوع زیستی متفاوت و خیلی از مسائل و مشکلات اقتصادی، آموزشی، اجتماعی و زیرساختی که هنوز برای مردم خود با کمبودهایی در بخش آموزش و بیکفایتی مدارس و تامین بهداشت و مسکن مواجه است، در زمینه بسترهای مهاجرپذیری قابلمقایسه با کشورهای دیگر نیست، در صورتی که قشر مهاجری که به کشورهای توسعهیافته مهاجرت میکنند، از امتیازات تحصیلی برخوردار هستند. از طرفی، حضور نیروی کار افغان در بخش ساختوساز حتی در نرخ مسکن و امور کشاورزی و باغبانی تاثیر داشته که در تورم اقلام و محصولات کشاورزی و باغبانی هم موثر است، چراکه هزینههای کارگر، شاخصی از تورم است و این خود نقطه قوت است. باتوجه به اینکه جمعیت کشور رو به سالمندی است و پایه مهم یک کشور هم جمعیت آن است، باید نیروی انسانی مهاجر را با جامعه همگن کرد، اما باید فکرشده باشد و نیاز به تغییر سیاستها و نگاه بلندمدت به نیروی کار وجود دارد تا این روند مهاجرت بهنفع هر دوطرف باشد. مهاجرپذیر بودن کشورها میتواند موجب رشد و توسعه کشورها باشد، اتفاقی که در کشورهای پیشرفته افتاد، مدیون سیاست مهاجرپذیربودن کشورها است. وقتی صحبت از نیروی کار فرسوده و فرسودگی مشاغل میکنیم، همین نیروی کار تازه میتواند باعث بهجریان درآوردن روح پویایی در مشاغل باشد، اما باید آمادگی داشت و بهترین استفاده را کرد. ورود مهاجران باید نظم و نظام داشته باشد.
اصلی بهنام مراتب شغلی در ایران وجود ندارد
حمید حاجیاسماعیلی، فعال حوزه کارگری: باید بررسی کرد که در کل ما چقدر در مشاغل خود سرمایه انسانی را تعریف کردهایم؟ واقعیت این است که در ایران جایگاه منابع انسانی جایگاه درست و دقیقی نیست. از آنجا که به نیروی انسانیمان زیاد توجه نداشتهایم، طبیعی است که برای آن جایگاهی هم تعریف نکردهایم. بسیاری از مشکلاتی که در ایران در بخش نیروی کار، حقوق و دستمزد و معیشت شکل گرفته، ناشی از همین بیتوجهیهایی است که در 3،2 دهه گذشته به نیروی انسانی کشور شده است. فرسودگی شغلی که از آن صحبت میشود، منجر به مهاجرت نیروی کار میشود که بر الگوی توسعه و کار هم تاثیر دارد. نیرو و منابع انسانی بهعنوان یکی از مسائل مهم دنیا و یک موضوع جدید در نهادها و ساختارهای اداری دارای جایگاه است. در کشورهای پیشرفته تمام جوانب نیروی کار را مورد ارزیابی دقیق قرار میدهند، علاوه بر اینکه نیازهای آنها را برطرف میکنند و مراتب رشد و آموزش و اصول فرهنگی را برای توجه به امور و عرق کاری و افزایش بهرهوری نیروی کار در نظر دارند.
متاسفانه در ایران یکی از مشکلات جدی که در رابطه با نیروی انسانی وجود دارد، حقوق و دستمزد نامناسب است. چیزی بهنام مراتب شغلی در ایران وجود ندارد، آموزشهای ساختاری و ادواری وجود ندارد و فعالیت نیروی انسانی ارزیابی نمیشود و مبتنی بر کار تحقیقی و پژوهشی نیست. اینها همه بهدلیل ضعفهایی است که نشان میدهد نیروی انسانی هنوز آن جایگاه ویژه را ندارد. مسئله دیگر این است که بازار کار دنیا، نیروی انسانی را اولویت اول خود قرار میدهد و بعد سرمایههای مادی را در نظر میگیرد. از طرفی کشورهایی مانند ژاپن توفیق خود را مدیون نیروی انسانیشان هستند. آنقدر عرق نیروی کار در این نوع کشورها بالا است که کارفرماها و بنگاهها بهاجبار به نیروی کارشان مرخصی میدهند. این دلبستگی به کار، شاخصه نیروی کاری است که رضایت از کار و شغل خود دارد. اما متاسفانه در ایران سرمایه و نیروی انسانی در محیط شغلی، موضوع گمنامی است. در جلب، مشارکت و استخدام نیروی انسانی روشهایی انتخاب کردهایم که بیشتر مانع جذب نیروی انسانی است تا تسهیلکننده استخدام. گزینشهای متعدد و بازدارندهای داریم که خیلی از نیروهای انسانی ما نتوانسته از فیلترهای متعدد آن عبور کند. در کنار اینها پارتیبازی، رانت، رابطه و تعریفهایی مانند خودی و غیرخودی، مذهبی و غیرمذهبی و شاخصهای دیگر هم داریم که عموما برای جذب نیروی انسانی بازدارندگی دارند. این تعاریف در سیاستهای گزینشی باید تغییر کنند. چنین نظامی در بخشهای دولتی رخ داده و در بخشهای خصوصی هم توسعه یافته است. همه اینها نشان میدهد نیروی انسانی در ایران جایگاه خاصی ندارد. نیروی انسانی در هزاره سوم موتور محرک توسعه هستند و بدون نیروی انسانی ماهر و خلاق امکان توسعه در کشورها غیرممکن است. از اینرو در کشورها ظرفیتها و شرایط کار را برای ایجاد خلاقیتها و نوآوریهای نیروی انسانی فراهم میکنند. البته در ایران بههیچوجه چنین فضایی برای نیروی کار فراهم نشده است. غیر از اینها اقناع نیروی انسانی برای مشارکت در مشاغل مختلف هم جزو پژوهشهایی است که در همه جای دنیا رخ میدهد. در حال حاضر بخش بسیاری از بیکاران ما که مربوط به فارغ التحصیلان و زنان هستند، در کشورهای توسعهیافته جذب رشتههایی مانند آی تی و انفورماتیک شدهاند و کشور از فرصت بهرهمندی از این نیروی کار محروم مانده است. در کنار اینها، آزادیهای فردی و اجتماعی است که سالها است در ایران با مشکل مواجه است. همه اینها دست بهدست هم داده تا نرخ بیکاریمان در میان فارغالتحصیلان دانشگاهی بالا برود. در حال حاضر هم که موج مهاجرت هر سال گستردهتر میشود و میبینیم جوانان، زنان و تحصیلکردهها در میان آنها پیشتاز هستند. این افراد هم بهلحاظ اقتصادی و هم از نظر اجتماعی دچار محدودیتهای شدید هستند و ناامید شدهاند و هیچ انگیزهای برای ورود به بازار کار ندارند و شرایط هم فراهم نشده است. مادامی که نیروی انسانی در کشور ما جایگاه درستی ندارد و برای آن تعریف درستی نداریم، جریان مهاجرت نیروی انسانی ادامه پیدا میکند. ما باید از همان ابتدا از دوران آموزش در مدارس، زیرساختها را فراهم میکردیم.
نظم و نظام، ضرورت ورود مهاجران
ما در حال حاضر مسئله ورود نیروی کار مهاجر را هم داریم. باید ارزیابیهای منطقیتری درباره این افراد داشته باشیم. نخست اینکه تعداد این مهاجران در برابر جمعیت کشور بهقدری زیاد است که مقبول نیست. ما کشوری نیستیم که به نسبت جمعیت و اقتصادمان، نیازمند نیروی کار برای توسعه صنعتی باشیم. این نخستین موضوعی است که همخوانی و توازن ندارد. دومین موضوع این است که عمده این افراد بدون مجوز وارد کشور شدهاند که بسیار تهدیدکننده است. سومین مورد مربوط به این است که اینها تخصصی ندارند. در امر مهاجرپذیری مبانی مطرح است که اگر انتقال دانش و تکنولوژی اتفاق بیفتد، ارزآوری و رفع نیاز برای کشور دارد. درباره نیروی مهاجر افغان هیچکدام از این شاخصها صدق نمیکند. اغلب افرادی بدون تخصص هستند که بهعنوان پناهنده وارد کشور شده و اصلا نیاز کشور نبودهاند. در قانون اساسی ما، نیروی مهاجر کار در جایی تعریف شده است که نیاز به تخصص باشد یا نیازمند به نیروی کار اضافه باشیم. هیچکدام اینها درباره مهاجران افغان صدق نمیکند و امروز به یک تهدید تبدیل شدهاند که تناسب جمعیتی را در بسیاری از شهرها و محلات بههم زدهاند و در بحث تامین معیشت، تعداد جمعیت این افراد عامل اساسی در ازدیاد مصرف است. در بازار کار هم باعث تحتتاثیر قرار گرفتن حق و حقوق و ایجاد رقابت ناسالم برای نیروی کار ایرانی شدهاند. کارگر مهاجر که حاضر است با مزد کم، ساعت کار بیشتر و بدون مزایای قانونی مانند بیمه کار کند، باعث تضعیف شرایط کاری نیروی کار ایرانی شده است. همه اینها در شرایطی است که نرخ بیکاری رسمی ما حدود ۹ درصد است، نرخ واقعی بیکاری بالای ۱۰ درصد است و در بخش جوانان، بهصورت رسمی ۲۲ درصد نرخ بیکاری داریم. در میان فارغالتحصیلان نرخ بیکاری ۴۰ درصدی داریم و در بخش زنان باتوجه به عدمرعایت محاسبه دقیق جمعیت فعال، نرخ مشارکت زنان حدود ۱۳درصد است که نشان میدهد، این تعداد جمعیت فارغالتحصیل زنان که نیاز به استقلال مالی و مشارکت اجتماعی و اقتصادی دارند، هنوز جایگاهی برایشان تعریف نکردهایم. حضور نیروی کار مهاجر باتوجه به میزان بالای نرخ بیکاری، ایجاد یک رقابت ناسالم میکند و باعث تضعیف حقوق نیروی کار ایرانی شده است. در مجموع باتوجه به آمار ازدواج پایین و نرخ زاد و ولد کم در کشور، افزایش نیروی مهاجر میتواند تهدیدی برای کشور باشد. در گذشته شاید مسئولان خیلی کمتر به این مسئله توجه داشتند، اما بهنظر میرسد در حال حاضر واقف به این مسئله هستند.
سخن پایانی
اگر مهاجران هنگام ورود، مهارتهای متفاوتی با بومیها دارند، باعث تغییر درآمد سرانه متوسط میشوند. این میتواند بهدلیل اثرات صرفا ترکیبی باشد، زیرا حقوق آنها با میانگین درآمد، متفاوت است. این تغییر درآمد متوسط روی پایه مالیات محلی تاثیر میگذارد، بنابراین روی درآمدهای مالیاتی ناشی از مالیات فروش، مالیات بر درآمد، مالیات بر دارایی و ... تاثیر میگذارد. این اتفاق به نوع مهاجرانی که وارد کشورها میشوند، بستگی دارد، بنابراین تاثیر مستقیم بر درآمد سرانه و درآمدهای محلی از ناحیه مهاجران با مهارت بالا مثبت خواهد بود، چون آنها درآمدی بالاتر از میانگین دارند، اما اثر روی مهاجران کممهارت منفی است.
اما چنین دریافتی از نیروی انسانی مهاجر که در گزارش پیشرو از آن یاد کردیم، در جوامع مختلف کارکردهای مختلف دارد و تابعی از شرایط زیرساختی کشورها است. در همسایگی کشور خودمان و در کشورهای حاشیه خلیجفارس که در زمینه پروژههای عمرانی و ساختوساز فعالیت گسترده دارند، جذب نیروی کارگر مهاجر میتواند روند پیشرفت و ساختوساز را سرعت ببخشد، اما در کشوری که خود با نیروی آماده به کار و فارغالتحصیلی مواجه است که از فرصتهای شغلی بیبهره هستند، جذب نیروی انسانی مازاد میتواند نتیجه عکس و حتی مخرب داشته باشد. تخصصمحوری اصلی است که تمام کشورهای مهاجرپذیر آن را در نظر گرفتهاند و نمیتوان در پذیرش نیروی کار مهاجر بر چنین اهرم مهمی چشمپوشی کرد.