آموزش و توانمندسازی نیروی انسانی
محمدرضا نعمتزاده
آنچه در توانمندسازی شرکتهای ایرانی در همکاری با خارجیها مهم است، مقوله نیروی انسانی و در رأس آن، کیفیت مدیریت است. من وقتی بر این موضوعات تأکید میکردم، با اعتراض روبهرو میشدم که شما چطور میخواهید این همه سرمایهگذاری را مدیریت کنید و سپس با کدام توان و دانش، میخواهید تولیداتتان را خارج از کشور به فروش برسانید؟ من در پاسخ، بر باورم به توسعه پایدار یعنی توسعه همهجانبه تأکید میکردم و موارد مختلف را توضیح میدادم. شرکتهای پیمانکاری را وادار میکردم در اروپا شرکت تأسیس کنند. هفت یا هشت شرکت بزرگ در خارج از کشور کار کردند؛ در آلمان، فرانسه، اسپانیا، انگلیس، ایتالیا و.... به این صورت توانستند پایگاهی برای خود بسازند و از ظرفیتهای مالی و ظرفیتهای تخصصی خارج از کشور بهرهمند شوند. تأسیس این شرکتها، در استفاده از فاینانس نیز موثر بود. بانکهای خارجی شرط میکردند اگر پیمانکارها از شرکتهای خارجی باشند، به آنها فاینانس میدهیم. اینگونه ما میتوانستیم برای شرکتهای ایرانی که در خارج از کشور فعالیت میکردند، فاینانس بگیریم. اجرای همه این طرحها، در راستای توانمندسازی بود. از توانمندیهای داخلی نیز غافل نبودیم؛ پنجاه طرح را تعریف، اجرا و مدیریت کردیم و در این روند، همزمان که با دانشگاه کلگری کانادا مذاکره میکردیم با مسئولان دانشگاه صنعتی شریف هم جلسه برگزار میکردیم. برای کنفرانسی نفتی به کانادا رفته بودم.
دانشگاههای موثر را رصد کرده بودم. چون دسترسی به دانشگاههای تخصصی امریکا نداشتیم، کانادا را مناسب یافتم. به دانشگاه کلگری کانادا رفتم. کلگری استانی نفتخیز و گازخیز در کاناداست؛ همه شرکتهای نفتی آنجا جمع هستند. دیدم تعدادی از استادان نفت و شیمی این دانشگاه ایرانی هستند. با آنها همفکری و به ایران دعوتشان کردیم. در ایران هم با دانشگاه شریف مذاکره کردیم و قرار شد دو دوره فوقلیسانس MBA با گرایش طرحهای بزرگ در صنعت پتروشیمی برای دویست نفر راه بیندازند. نیمی از استادان از دانشگاه کلگری آمدند نیمی هم از دانشگاههای داخل، دانشجوها را از بین مهندسان و کارشناسان خودمان، آنهایی که پنج تا پانزده سال تجربه کار داشتند، از طریق کنکوری داخلی، انتخاب کردیم. دورهای نیز برای بازآموزی برپا کردیم. بازکنکوری دیگر برگزار کردیم. صددرصد آموزش به زبان انگلیسی بود. کتابها به روز بود. نودوهفت تا نودوهشت درصد قبول شدند. رئیس دانشگاه مدیریت کلگری که برای شرکت در مراسم فارغالتحصیلی به ایران آمده بود، به من گفت: «فکر نکن چون دوره در ایران برگزار شد، آموزش را ساده گرفتیم؛ درسهایی که ارائه دادیم و امتحانهایی که برگزار کردیم، سختتر از دوره مشابهی است که در دانشگاه کلگری راه انداختیم». تبریک گفت و اذعان کرد که چقدر دانشجوهای آن دوره با استعداد بودند که آمار قبولیشان حتی از خود کلگری بیشتر شده است. وقتی دیدیم نتیجه عالی بود، دورهای دیگر برای یک صد نفر دیگر برگزار کردیم. این بار همه دانشجوها، مهندسان پتروشیمی نبودند. پنجاه یا شصت نفر از صنعت پتروشیمی پذیرفتیم و باقی را هم از نفت و گاز. پیمانکاران و مشاوران هم توانستند در آزمون شرکت کنند، منتها هزینه را خودشان باید میپرداختند. چنین رویهای، در تربیت مدیران میانی و بالادستی در آینده بسیار موثر بود. همین کار را در بخشهای فنی نیز ادامه دادیم؛ شرکت «آموزش فنون جنوب» را در ماهشهر تاسیس کردیم و برای مهندسانی که در طرحهای جدید میپذیرفتیم، دوره دوازده ماهه آموزش عملی و اجرایی برپا میکردیم؛ دوره که به اتمام میرسید، نیروی کار آماده بود. حدود شش هزار نفر مهندس و تکنسین از طریق کنکور جذب کردیم. کنکور را سازمان سنجش برگزار میکرد، اما دروس را اغلب ما تعیین میکردیم. هیچ ادعای تقلبی هم مطرح نشد، چون ماجرا با نظارت کامل ما بر جلسات کنکور همراه بود. انتقادهایی هم مطرح میشد مبنی بر اینکه دخترهایی که استخدام میکنیم، چگونه قرار است در حوزه صنایع، در کارخانه، کارهای خستهکننده را پیش ببرند. این در حالی بود که ورود دختران به این عرصه کاملا نتیجهبخش بود و حتی از خانمها بهعنوان مسئولان شیفتها استفاده کردیم؛ آنها مهندسی شیمی یا مهندسی مکانیک خوانده بودند و نمیشد فقط بنشینند پشت میز. برایشان خوابگاه و وسیله جداگانه ایاب و ذهاب تعبیه کردیم. اگر برنامهریزیها بهدرستی انجام شود، از همه نیروها میشود استفاده کرد. این دورهای بود برای توانمندسازی درونی خودمان. از آنسو، برای مأموران فروش و بازاریابی، دوره آموزش زبان انگلیسی برپا کردیم؛ بدیهی بود که باید بتوانند با مشتریهای خارجی صحبت کنند. به این فکر میکردم که اگر مشتریها با رقبای عرب که اغلب هم تحصیلکرده انگلیس و امریکا هستند، تماس بگیرند، آنها مثل بلبل به انگلیسی جواب میدهند، آنوقت اگر ما با لکنت انگلیسی حرف بزنیم، مشتری را از دست میدهیم. این دوره آموزشی، به تفکیک زبان محاوره و مکاتبه برگزار شد. گویندهای در صداوسیمای ایران بود، اگر درست به خاطر داشته باشم امریکایی بود. از او خواهش کردیم در شرکت بازرگانیمان با کارشناسان، زبان محاوره انگلیسی کار کند. علاوه بر اینها، برای اینکه در صنعت جهانی حضور داشته باشیم، چند دفتر و شرکت خارج از کشور، در امارات، چین، انگلیس، آلمان و.... تأسیس کردیم؛ شرکتهای کوچک اطلاعاتی که بتوانند اطلاعات بازار را جمع کنند مشتریها را ببینند و با آنها صحبت کنند. برند NPC را برای تولید و برند PCC را هم برای بازرگانی در جهان مطرح کردیم. اگر در مسیر توانمندسازی صرفاً بر سرمایهگذاری متمرکز میماندیم و این اقدامات را صورت نمیدادیم، موفق نمیشدیم. ادامه دارد...