طرحی نشدنی که شدنی شد
محمدرضا نعمتزاده
... نامهای خطاب به سازمان بازرسی کل کشور نوشتم با این مضمون که اجازه بدهند ما این طرح را پیاده و تمام کنیم بعدا هر سوالی دارند، بپرسند. ما کارت هوشمند سوخت را سال ۱۳۸۵ طراحی کردیم، سال ۱۳۸۶ را به تحقیقات درباره آن گذراندیم و همچنان این سیستم، کار میکند. این نشان میدهد بسیار فکر و انرژی صرف شده تا ساختاری مطمئن، غیرقابل نفوذ و غیرقابل تقلب و کپیبرداری طراحی شود. پس از اتمام کار، تماس گرفتم گفتم حالا میتوانید تشریف بیاورید. در دو زونکن، اشکالات مدنظرشان را آوردند؛ از صبح تا ظهر در رابطه با مواردشان توضیح دادیم و قانع شدند. بسیاری معتقد بودند این کار، نشدنی است. حتی به رئیسجمهور وقت، دکتر محمود احمدینژاد شکایت بردند که «چه نشستهای که این نعمتزاده کارهایی میکند و فردا ممکن است حملونقل کشور مختل شود».
جلسهای با حضور رئیسجمهور و مخالفان طرح برپا شد. یکی از معاونان وزرا گفت که IT خوانده است و نعمتزاده اصلا IT نمیداند و بیخود میگوید که شدنی است. من کمی عصبانی شدم و گفتم: «آقای رئیسجمهور! کسی که باید بترسد، من هستم؛ مسئولیت پذیرفتهام و میگویم میشود، اینها که به عنوان مجریهای دستگاه نظارت کنار گود نشستهاند». رئیسجمهور گفت که انجام دهید، ولی عجله نکنید. حتی موضوع به مجلس شورای اسلامی کشید؛ علی لاریجانی از رهبر معظم انقلاب سؤال کرد که اصلا این کار پیش برود یا نه؟ ایشان تأکید کردند که پیش برود پس از اجرا هم تأیید و تعریف کردند و فرمودند که اجرای این طرح، باعث صرفهجویی در مصرف سوخت و کاهش آلایندگی شده است. اگر طرح کارت سوخت هوشمند اجرا نمیشد، به سرعت به مصرف هشتاد میلیون لیتر بنزین در روز میرسیدیم، اما با اجرای این طرح، مصرف روزانه بنزین را به ۵۸ میلیون لیتر محدود کردیم.
به قانون خاص مجلس برای پتروشیمی ایران و ژاپن بازگردیم. ابتدا با مفاد این قانون آشنایی نداشتم. سطح جامعه نیز از صنعت پتروشیمی، اغلب تلقی کود شیمیایی داشت. قانون را خواندم و به آن اشراف یافتم. بر اساس این قانون، استفاده از منابع نمک دریایی کشور، برای تولید کلر و تولید pvc مجاز بود. طرف ایرانی دولتی بود ولی میستویی ژاپنیها خصوصی و البته مورد حمایت کامل دولت.
دولت ژاپن از ایران خواسته بود که قانونی خاص برای معافیت مالیاتی برای این شرکت به تصویب برسد. دیگر، معافیت گمرکی برای ورود تجهیزات و ماشینآلات موردنیاز اجرای طرح بود. یکی هم اینکه کارشناسان بتوانند اینجا باشند و اجازه کار بگیرند. ما نیز در رابطه با احداث فولاد مبارکه طی قانون خاص، اختیاراتی را پس از انقلاب گرفتیم که لازمه انجام پروژههای بزرگ است.
برای توسعه صنعت پتروشیمی، چند شرط داشتیم که البته برخی را رها و در فولاد مبارکه با همان قانون دیوان محاسبات عمومی کار کردیم؛ مطالعه درباره خوراک طول کشید. تأیید شرکت نفت و وزارت نفت هم مدتها بعد اتفاق افتاد طول کشید تا اجازه بدهند ما اتان، پروپان و بوتان همین گازی را که تولید و در سراسر کشور توزیع میشود، جدا کنیم. معتقد بودند این جداسازی مشکلساز است و منجر به اختلال در سیستم سوخت کشور میشود. اما به خودمان ثابت شده بود که مختل نمیشود.
من به وزیر نفت وقت، مهندس زنگنه گفتم مطالعات ما نشان میدهد تنها کشوری که گاز فراوان دارد و این تفکیک را انجام نمیدهد جمهوری اسلامی ایران است. به برخی کشورها مانند مالزی، اندونزی، کانادا، امریکا و عربستان صعودی سفر کردم و دیدم این جداسازی را انجام میدهد بنابراین، جداسازی گازها جا افتاد. البته زنگنه واقعا حمایت کرد، در عین حال که فعالان حوزه نفت بسیار مقاومت میکردند که مصلحت نیست. به هر حال ما کار را شروع کردیم. حالا سالهاست واحد تفکیک مارون در جنوب اهواز فعالیت میکند. همه دیدند این کار شدنی است و هیچ اشکالی هم پیش نمیآید. واحد دوم را با عنوان اروند مطرح کردیم که مجهز به بخش جداسازی بود. دیگر واحدها را نیز در سایت پتروشیمی منطقه ویژه اقتصادی بندر امام، احداث کردیم. وقتی در شرکت ملی گاز پی بردند که این کارها بهراحتی انجام شد، گفتند خودمان تفکیک گاز را انجام میدهیم. طی جلسهای مفصل، گفتم: «آقای وزیر، کار اینها نیست! ما با فاینانس کار را آغاز کردیم. برای اجرای این طرحها ما باید از خارج وام بگیریم».
گفتم: «ما در اجرای طرحها با بانکهای خارجی ارتباط داریم نیروهایمان در انجام کار متخصصاند در حالی که شرکت گاز تا حالا تفکیک گاز انجام نداده است. بنابراین کار به تأخیر میافتد.» با این حال، در آن جلسه تصمیم گرفتند تفکیک را شرکت گاز انجام دهد. پانزده سال طول کشید تا آنها بتوانند کار را کلید بزنند، حال آنکه برنامه ما برای اتمام پروژه سه ساله بود. این بهمثابه تجربهای مدیریتی است. شرکت گاز تا انجام کار را برعهده گرفت پروژه عملا تعطیل شد. در تفکیک بیتجربه بودند، اما در شبکهسازی گاز مهارت داشتند. امروز به این افتخار میکنیم که گاز کشور را هم خانگی، هم نیروگاهی، هم صنایع تأمین میکنیم.
در صورتی که طرح پیشنهادی ما کاملا تازگی داشت. بهتر است کار را به کسانی بسپاریم که ضمن مجهز بودن به شناخت، تجربه و توان مالی و اجرایی واقعا عاشق آن باشند تا به سرانجامش برسانند. اینکه رهبر معظم انقلاب از اصطلاح «مدیریت جهادی» استفاده میکنند، دقیقا مبتنی بر این است که باید عاشق آن کار باشید. توأمان به عشق و دانش مجهز باشید و اگر خودتان هم نتوانستید از دیگران کمک بگیرید. ضربالمثل «یک دست صدا ندارد» را من دهها بار تجربه کردهام.