چالشهای پیشِروی وزیر صمت در اصلاح صنعت و بازار خودرو
امیرحسن کاکایی، عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت
چالشها بسیارند و حرفها تمامی ندارد. با این حال به نظر میرسد اولین چالش برای وزیر صمت این است که شخصا تصمیم بگیرد وزیر صمت باشد، نه وزیر خودرو. صمت مسائلی بسیار راهبردیتر و مهمتر از صنعت خودرو دارد که اگر حل شوند، نهتنها مشکل صنعت خودرو، بلکه مشکل بسیاری از صنایع حل میشود و متعاقب آن، اقتصاد کشور رونق واقعی پیدا میکند. این بزرگترین چالشی است که تقریبا در هفت سال گذشته، هیچ وزیری نتوانسته از آن رهایی یابد.
دومین چالش، کمبود نیروی انسانی توانمند، متعهد و شجاع در وزارتخانه است که بتوانند معاونتهای مختلف وزارتخانه را بپذیرند و بدون حب و بغض و پیگیری منافع شخصی، برنامهها و سیاستهای درست طراحی و بهدرستی هم اجرا کنند. هماکنون وزارتخانه ازنظر ساختاری توان قبول حکمرانی درست بهویژه در صنعت خودرو را ندارد و به همین دلیل نمیتواند تصدیگری صنعت خودرو و بازار خودرو را رها کند. مسئولان به بهانههای گوناگون، خصوصیسازی صنعت را به تعویق میاندازند و همزمان میخواهند بازار خودرو را هم شبهکمونیستی اداره کنند. بدینترتیب روزبهروز صنعت بیشتر تخریب میشود و بازار رانتیتر.
اما برعکس، از لحظهای که ایشان بتوانند خصوصیسازی دو خودروساز را اجرایی کنند و بازار را به دست رقابت بسپارند، مشکلات واقعیشان در وزارتخانه بروز میکند، چراکه دیگر مسئولان مربوطه بهانهای نخواهند داشت و مشکل واقعی که همان عدمتوانایی حکمرانی مبتنی بر اصول قانون اساسی و سیاستهای حاکم نظام است را ندارند. طراحی یک نظام تنظیمگری و حکمرانی صحیح که بتواند بین منافع معدن، صنعت و تجارت (واردات و صادرات) توازنی به نفع عامه مردم و کشور ایجاد کند، کاری بس دشوار است و نیازمند صرف زمان و انرژی، آنهم توسط افراد توانمند و ماهری است که ضمن داشتن آگاهی عمیق و کامل از مشکلات، بتوانند دانشمندان و نخبگان را در مدت کوتاهی به کار گرفته و اجماعی مناسب در این امر اقتصادی- سیاسی ایجاد کنند و نظام تنظیمگری را ابتدا در داخل وزارتخانه اصلاح کرده و سپس اجماعی در سطح دولت ایجاد کنند. پس از ایجاد اجماع در سطح دولت، کار وزارتخانه تازه شروع میشود و آن اجماعسازی در سطح نظام و اصلاح رویههای حکمرانی صنعت بهطور عام و صنعت خودرو بهطور خاص خواهد بود. البته توجه کنید که این کار باید همزمان با اصلاح بازار خودرو باشد و پیچیدگی اصلی در این قسمت و ایجاد توازن با دیگر برنامههای دولت و نظام است.
نمیتوان همزمان کیفیت را ارتقاء داد، در حالیکه کشور تحریم است و همزمان فولادساز ما تمایلی به سرمایهگذاری در ارتقاء ورق فولاد ندارد. نمیتوان کیفیت خدمات را ارتقاء داد، وقتی نظارتی برای ارائهدهندگان خدمات آزاد وجود ندارد و فقط شرکتهای رسمی تحت بالاترین تنشها قرار میگیرند و امکان رقابت از آنها گرفته میشود. نمیتوان خودرویی کممصرف داشت در حالیکه بنزین، روغن و تایر مناسب بهطور گسترده در بازار عرضه نمیشود. از تایرساز نمیتوان انتظار داشت تایر مناسب ارائه کند، وقتیکه قیمتگذاری تایر دستوری است. نمیتوان از کارگر انتظار کار با بهرهوری بالا داشت، وقتی مکانیسمهای مدیریتی مبتنی بر شایستگی نیست و صرفا سابقهمحور و مدرکمحور (و بدتر از آن رابطهمحور) است. همچنین نمیتوان صنعت خودرو رقابتپذیر داشت، وقتی قیمت ارز مبهم و رانتی است و تیراژ به جای کیفیت در اولویت است. نمیتوان رقابت در بازار ایجاد کرد، وقتیکه خودرو وارداتی قیمتگذاری و سازمان توسعه تجارت مسئول اجرای پروژه واردات میشود. نمیتوان در بازار به تعادل رسید، وقتی تورم بالای 20 درصد است و بازارهای سرمایه شکستخوردهاند. نمیتوان انتظار سرمایهگذاری در صنعت داشت وقتیکه برق دائما قطع میشود و تولید رمز ارز و دلالی بهصرفهتر است.
همه اینها قسمتهایی از نظام تنظیمگری است که بخشی از آن در داخل وزارت صمت قابل اصلاح بوده و بخشی مربوط به دولت و بخشی مربوط بهکل نظام حکمرانی است که البته متفکر اصلی و محرک آن باید وزارت صمت باشد. اصولا وزارت صمت برای چنین تعامل و تعادلی در توسعه صنعتی کشور و رونق اقتصادی به تقلید از کشورهای پیشرفته طراحی و ایجاد شد.
اما چالش مهمی که در اجرای این طرح عظیم وجود دارد، جذب نخبگان به معنی واقعی و متناسب است. امروز به هرکسی که تحصیلات تکمیلی میگذارند یا بعضا به دانشگاه درجه یک وارد میشود، نخبه میگویند. خیلی خب. اصلا همه مردم ایران نخبه، اما هر نخبهای به درد هر کاری نمیخورد. بهعنوانمثال، یک دکترای مکانیک نمیتواند بخش طراحی بردهای پیشرفته الکترونیک را بهدرستی هدایت کند. از آن بدتر، یک دکترای کشاورزی نمیتواند آن بخش را مدیریت کند. حالا برعکس. یک دکترای برق نمیتواند سیاستگذاری را بهخوبی انجام دهد. یک مدیر اجرایی در شرکتی بزرگ، لزوما نمیتواند یک وزارتخانه را بچرخاند. اصلا حتی فرض کنیم یک مدیر بزرگ صِرف اینکه مدیریت بلد است و مدیریت موضوعی عام است، بخواهد از شغل مدیرعاملی یک شرکت غول صنعتی بیاید و معاونت وزارت را بپذیرد. اگر نتواند دیدگاه خود را از نگاه صف به ستاد تغییر دهد، یک فاجعه است. پس بزرگترین چالش وزیر در حال حاضر پیدا کردن و انتخاب افرادی توانمند و متناسب برای معاونت وزارت و البته قبول کردن آنهاست، چراکه امروزه اکثر افراد توانمند سالم در حیطه تخصصهای موردنیاز وزارت صمت تمایلی به حضور در وزارتخانه ندارند و باید منتشان را کشید. بههرحال امیدوارم در همین یکی دو ماه اول، ایشان این چالشهای اساسی را بهخوبی درک کنند و مراقب تلهها باشند. اگر این گام اول درست برداشته نشود، تا آخر مشکلات همچنان غیرقابلحل خواهد ماند و مانند وزرای قبلی، ناکام از اجرای وعدههای بلند خود با ملت خداحافظی خواهند کرد.