مسکنی کوتاهمدت برای زخم زندهرود
مصطفی فداییفرد مدیر سابق طرح جامع آب کشور
براساس مصوبه کارگروه سازگاری با کمآبی، خروجی سد زایندهرود از بامداد سهشنبه دهم تیر به مدت محدود افزایش مییابد. بهگفته معاون حفاظت و بهرهبرداری شرکت آب منطقهای اصفهان این رهاسازی با هدف تامین بخشی از نیاز آبی باغات و درختان در غرب و شرق حوضه زایندهرود و توزیع آب در شبکههای آبیاری انجام میگیرد و جریان آب به مدت محدود در بستر رودخانه شهر اصفهان جاری خواهد شد. این در حالی است که ذخیره سد زایندهرود در حال حاضر ۳۷۸ میلیون مترمکعب است.
در شرایط بحرانی امروز زایندهرود، بار دیگر پرسشهایی جدی درباره کارآیی رهاسازیهای موقت آب مطرح میشود. آیا این رهاسازیها قادر به حل مسئلهاند یا فقط مرهمی لحظهای بر زخمی عمیق هستند؟
پاسخ صریح است: بههیچوجه نمیتوان این اقدام را راهحلی اصولی تلقی کرد، چراکه این شیوه نهتنها مبتنی بر برنامهریزی پایدار نیست، بلکه انتظاراتی ناپایدار در میان بهرهبرداران بهویژه کشاورزان ایجاد میکند، در حالی که منابع و مصارف بهشدت ناتراز است؛ از نیازهای کشاورزی گرفته تا الزامات محیطزیستی مانند تغذیه آبخوانها، همگی به تصمیمگیری دقیق و مبتنی بر راهبرد نیاز دارند؛ نه اقدامات موسمی و واکنشی.
مسیر رهاسازی آب در وضعیت فعلی با برداشتهای غیرمجاز، پمپاژهای بیضابطه و نبود پایش همزمان شده است. این وضعیت منجر به آن شده که نه کشاورزان بهرهمند شوند، نه آبخوانها تغذیه شوند و نه حوزه گردشگری و زیستی اصفهان از آن نفعی ببرد. در واقع، بدون وجود هدف مشخص، پایش برداشت و برنامهای بلندمدت و رهاسازی موقت تنها نوعی حرکت نمادین است.
برپایه تجربه شخصی، مجموعه مطالعاتی جامع با مشارکت مشاوران داخلی و خارجی انجام شد. این مطالعات، پس از بیش از یک دهه توقف، در شرکت مدیریت منابع آب بهنتیجه رسید و راهبردهایی نیز تدوین شد. با این حال، متاسفانه در حال حاضر هیچیک از آن راهبردها اجرایی نمیشود و مسیر مدیریت آب همچنان از اصول علمی و طرح جامع فاصله دارد.
با ادامه روند رهاسازیهای بدون طرح، خطرات جدی پیشروست. در شرایطی که خشکسالی تداوم یافته، احتمال ایجاد بحران در تامین آب شرب نهتنها برای اصفهان بلکه برای شهرهایی چون یزد نیز وجود دارد. بیتوجهی به این مسئله، ممکن است با تبعات اجتماعی گستردهای همراه شود. بنابراین، رهاسازیهای موقت نهتنها با طرح جامع مدیریت آب منطبق نیست، بلکه میتواند خسارتبار باشد.
از منظر محیطزیستی نیز، این رهاسازیها دارای آثار دوگانه است. از یکسو میتواند بهطورمقطعی به تثبیت رطوبت خاک و جلوگیری از افت بیشتر سطح آب زیرزمینی کمک کند. اما از سوی دیگر، باعث ورود گونههای زیستی به رودخانه میشود که با خشک شدن مجدد، از بین میرود؛ در نتیجه، در کوتاهمدت چون مسکن عمل میکند، اما در بلندمدت، این شیوه توزیع آب نهتنها کمکی به اکوسیستم نمیکند، بلکه به آن آسیب هم میزند.
اگرچه از نظر محیطزیستی در کوتاهمدت میتوان اثری مثبت برای رهاسازیها در نظر گرفت، اما نبود اصول و ساختار مشخص در اجرا، آن را به یک «مسکن زودگذر» بدل کرده است. این اقدام نه قابلیت تداوم دارد و نه در بلندمدت موثر خواهد بود. رهاسازیهای موقت، اگر بدون چارچوب و راهبرد ادامه یابد، نهتنها به حل بحران کمک نمیکند، بلکه بر ابعاد آن خواهد افزود. رهاسازیهای محدود از سد زایندهرود در حالی انجام میشود که نه مبتنی بر راهبردی جامع است و نه قادر به ایجاد تعادل پایدار میان مصارف متعدد. این اقدامات مقطعی، بیشتر به پاسخگویی لحظهای به فشارها شباهت دارد تا حل ساختاری بحران و در نتیجه، بر پیچیدگی وضعیت میافزاید. برنامهریزی مطلوب مبتنی بر مدیریت یکپارچه در حوضه آبریز است؛ آن راهی که مغفول مانده است.