کافیست چشم‌ها را بشوییم

بابک بهاری: دیدن و چگونه دیدن و برش زدن از میان انبوه دیدن‌ها و برگزیدن یک نما از بین ۲۴ نما در ثانیه(تعداد فریم‌های یک ثانیه سینمایی) دو امر توامانی ند که تصویرگران با آن مواجه هستند. چه چیز و از کدام زاویه ثبت کنیم که گاه همان زاویه نامتعارف بر کل ماجرا می‌چربد، درست مثل زمانی که می‌گویی: وای چه جالب از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم!. و همین گام مهم و نخست بسوی هنر شدن است.

کافیست چشم‌ها را بشوییم

عکاس: محمد حوران فر

عکس: سیاه و سفید، عمودی، شش پسربچه در حال بازی فوتبال، دو نفر انتهای تصویر و چهار نفر جلوی صحنه.

تضاد و تناقض در صحنه، حساسیت، تنش، تجمع و در گیری در جلو و آرامش در بالای تصویر مسئله اصلی را رقم زده است. زاویه بستن نما برای پوشش این صحنه همانند نما بندی دوربین‌های گزارشگرهای بازی‌های فوتبال که معمولا برای مواقع پنالتی یکی از چند زاویه هایشان می‌باشد که اینجا نیز همانند شده است. چنین انتخابی با توجه به اشراف بخشی به بیننده بر کل جریان حتی آن بخش انتهایی فرو رفته در تاریکی نیز قابل توجه و متناسب با خواسته هنرمند شده است. سنگینی وزن اثر(نور، بچه ها، توپ متحرک، دروازه) در سویه پایین با توجه به کنش اصلی، اینک برای متعادل شدن کل تصویر از دو ویژه گی بهره برده است، کادر بندی عمودی و حرکت توپ بسمت تاریکی که نگاه مخاطب را به بالا هدایت می‌کند موثر عمل کرده است. نقش خطوط(چارچوب دروازه ها، خط کشی زمین) علاوه بر هندسی کردن متن و جدیت فضا مهم بودن بازی برای بچه‌ها را بیشتر نمایان می‌کند آنهم وقتی که تاریکی و نبود تماشاگر را در نظر داشته باشیم و رنگ خاکستری که این نکته را تشدید کرده است. شات صحنه با توجه به اتفاق پیش رو ازدحام و شلوغی در سویی و بی‌اعتنایی در سوی دیگر گمانه چیدمان را بالا می‌برد که این نیز از پرسش‌های ذهنی همراه بیننده باقی خواهد ماند که چرا؟. زاویه بندی خوب علاوه بر تداوم ارتباط بین دو بخش نقش ناظر را برای بیننده قایل شده است و اوست که می‌تواند هر جا که دلش خواست سرک بکشد هر چند که در قسمت بالا خبری نباشد و بپرسیم که آن رونده چرا از اصل ماجرا دور شد؟.

سپهر ممدوح

عکاس: سپهر ممدوح

عکس: سیاه و سفید، کادر عمودی و نما بندی از بالا، ساختمانی نیمه کاره در حال ساخت، دو نفر نشسته نزدیک بهم، مبل و سایر قالب‌های بتون تقریبا مرکز اثر.

نما بندی از بالا که جایگاه خدایگانی به مخاطب می‌دهد وقتی به اهمیتش پی می‌بریم که گفت‌وگوی‌های احتمالی بین دو کارکتر صحنه را ما با توجه به اشرافمان بر محیط در ذهنمان می‌شنویم. توازن صحنه بواسطه مثلث پایه‌های فلزی(آرماتور ) و قالب‌ها و مبل برقرار شده است هرچند که ضلع سمت آدم‌ها پرقدرت تر است. احساس ارتفاع و هیجان و انتقالش توسط عکس از دیگر ویژه گی‌های نسبتا بدیع اثر است که این نکته را چه عینی و چه توسط تصویر تجربه کرده‌ایم. نقش خطوط در اشیا و خصوصا خطوط میله‌ها که بسمت بالا می‌آیند در عین ژرف دهی به فضای تصویر با شکل دهی به اشیاء ساختار ذهن را به نظم هندسی نزدیک می‌کنند. این جلب نظر از بابت پراکندگی و همگون نبودن اشیاء و زمینه خاکستری که رخوت را به ذهن پمپاژ می‌کند اهمیت دارد که در خوانش عکس یاری یمان و در نهایت ضمن حفظ خرده روایت‌ها روایت کلان نیز تشکیل و گفته می‌شود. عکس از لحاظ جامعه شناسی و بررسی زیست کارگران ساختمانی و حداقل امکانات نیز گواه قابل اعتنایی است و می‌تواند امر از خود بیگانگی را یادآور باشد. تقسیم اتفاقی و شکل دار صحنه توسط سایه دیواری که ناپیداست بطور ذهنی توازن و وزن تصویر را به دو بخش تقریبا مساوی تقسیم کرده است. بخشی با حضور انسان و بخش دیگر وسایلی که دست ساخته هایش هستد. سایه‌های وسایل برای جسمیت دادن و از مسطح در آوردن تصویر و وسایل نکته ایست ظریف و کارآمد. توهم از دیگر نکات کلیدیست که بخاطر نوع قاب بندی بر صحنه مستولی شده است، کادر عمودی ذهنیت بالا رونده دارد و همین ذهنیت تا انتها همراه مخاطب است و با آنکه مباحث در زمینه تخت اتفاق می‌افتد باز عکس را در تقسیم بندی ذهنی بالا و پایین می‌انگاریم و این جلوه عکاسانه و امر فنی اثر است. هر چند که ما ز بالائیم و بالا می‌رویم.

کیهان مسرت

عکاس:کیهان مسرت

عکس: رنگی، کادر افقی، خانمی با لباس صورتی بالای پله‌ها کنار نرده‌ها.

نقش پر رنگ سایه‌ها بواسطه بزرگتر بودنشان نسبت به خود عامل نخستین برخورد مخاطب با عکس را رقم می‌زند البته خلوتی صحنه و زمینه پهناور خاکستری که سکون و سکوت را به عکس حقنه کرده عوامل دیگر این توجه هستند. کادر عمودی شاید بلحاظاتی در وهله اول برای این صحنه مناسب تر باشد اما باید گفتمان هنرمند را که چه می‌خواهد بیان کند را در نظر داشت. خلوتی و سکوت در سویی و تحرک و صدا در سویی دیگر و تظاد این دو هیزم‌های این اجاق هستند. نا کجا آبادی محل!، ورزشگاه، و یا هر مکانی دیگری بی‌هویتی از شاخصه‌های تصویر است که با نما بندی از بالا هم مکان را ناشناس کرده و هم دلالت حضور کارکتر را. براستی نقش آن نرده‌ها جز شکل بندی هندسی و برجسته کردن نقش سطح و عمق در عکس چه می‌تواند باشد؟. کجا بودگی چنان پر رنگ و تاثیر‌گذار است که پرنده ذهن را به هر سویی می‌کشاند. بیش دو سوم مساحت صحنه جز مستطیل‌های خاکستری چیزی برای نمایش ندارند مگر همین شخص گوشی به‌دست و نرده‌ها و سایه هایشان بقیه ماجرا به ذهن خدایگانی که قبلا جایگاهش از طریق نشاندن شان بر بالای بلندی اعطا گشته سپرده شده تا سرنوشت را شمای مخاطب بر این تصویر مقدر فرمایید. سرنوشتی که خود شما ممکن است بخش از آن باشید، سرگشتگی. تمامی نکات پیش گفته را اگر عکاس همین نما را از روبه‌رو و یا پایین گرفته بود چقدر تفاوت معنایی را رقم می‌زد؟ درست در همین جاست که نقش هنرمند در این تغییرات برجسته و عمده می‌شود، امری که به آن نگاه هنرمند اطلاق می‌شود!.

مهتاب خطیر

عکاس: مهتاب خطیر

عکس: رنگی، کادر افقی، یک گیلاس شیشه‌ای افتاده.

نما بندی سوژه حرف نخست اثر است که با خلاف آمدی جدی که خود را به نگاه و نگرش بیننده تحمیل می‌کند. گیلاس شیشه‌ای به پهلو افتاده که می‌تواند حاصل یک بی‌احتیاطی یا خشم و یا هر اتفاق دیگری باشد. امر جاندار کردن اشیا از لایه‌های نسبتا پنهان اثر که با حرکتی ساده اما موثر رخ داده و از نکات جالب توجه و آموزنده می‌باشد. این اتفاق ریشه در تشابهات رفتارها و ذهنیت دارد که هنرمند نیز با همین نگرش آن را به انجام رسانده و بسیار هم ساده و موثر موفق شده است. خواباندن گیلاس شیشه‌ای و عکس از پاشنه آن که اشاره‌ای به باور فرهنگی ما: طرف پشتشو به ما کرده، هم می‌تواند داشته باشد است و همین نکته ظریف مقوله جانبخشی را مستدام می‌دارد. نقش رنگ کمرنگ نارنجی در حد اشاره و برای توجه به همان پاشنه ظرف کفایت دارد. اما حضور دایره‌ها در تعداد که به‌صورت نمادین مقوله جهان را یدک می‌کشند می‌تواند اشاره‌ای به جهان‌های موازی نیز باشد که این کمی ماجرا را جدی می‌کند. به هر حال کار با اشیایی که پیشینه فرهنگی دارند هم سهل است و هم دشوار، پیشینه جذاب را اگر نتوانیم بخوبی از آن بهره ببریم و یا حرف تازه‌ای با آن ارائه دهیم آواری هولناک بر سرمان خواهد شد. نمای درشت و فلو کردن بخش انتهایی گیلاس شیشه‌ای هم نشانه و اهمیت شی رامی رساند و هم در عین تک بودن شی عکس به دامان مینیمال صرف نمی‌غلتدو نکته مهم اشاره به شئ و کارآمدیش دارد که فرهنگ و باورها و مفاهیم را بدنبال دارد. باری با توجه به انبوه اشعار مربوط به پیاله و می‌به خیام پناه می‌بریم: پیاله شکسته دیدم در بزم می‌فروشی/مستِ شکسته داند قدر شکسته نوشی.عکس چهارم: رنگی، کادر افقی، یک گیلاس شیشه‌ای افتاده.

نما بندی سوژه حرف نخست اثر است که با خلاف آمدی جدی که خود را به نگاه و نگرش بیننده تحمیل می‌کند. گیلاس شیشه‌ای به پهلو افتاده که می‌تواند حاصل یک بی‌احتیاطی یا خشم و یا هر اتفاق دیگری باشد. امر جاندار کردن اشیا از لایه‌های نسبتا پنهان اثر که با حرکتی ساده اما موثر رخ داده و از نکات جالب توجه و آموزنده می‌باشد. این اتفاق ریشه در تشابهات رفتارها و ذهنیت دارد که هنرمند نیز با همین نگرش آن را به انجام رسانده و بسیار هم ساده و موثر موفق شده است. خواباندن گیلاس شیشه‌ای و عکس از پاشنه آن که اشاره‌ای به باور فرهنگی ما: طرف پشتشو به ما کرده، هم می‌تواند داشته باشد است و همین نکته ظریف مقوله جانبخشی را مستدام می‌دارد. نقش رنگ کمرنگ نارنجی در حد اشاره و برای توجه به همان پاشنه ظرف کفایت دارد. اما حضور دایره‌ها در تعداد که به‌صورت نمادین مقوله جهان را یدک می‌کشند می‌تواند اشاره‌ای به جهان‌های موازی نیز باشد که این کمی ماجرا را جدی می‌کند. به هر حال کار با اشیایی که پیشینه فرهنگی دارند هم سهل است و هم دشوار، پیشینه جذاب را اگر نتوانیم بخوبی از آن بهره ببریم و یا حرف تازه‌ای با آن ارائه دهیم آواری هولناک بر سرمان خواهد شد. نمای درشت و فلو کردن بخش انتهایی گیلاس شیشه‌ای هم نشانه و اهمیت شی رامی رساند و هم در عین تک بودن شی عکس به دامان مینیمال صرف نمی‌غلتدو نکته مهم اشاره به شئ و کارآمدیش دارد که فرهنگ و باورها و مفاهیم را بدنبال دارد. باری با توجه به انبوه اشعار مربوط به پیاله و می‌به خیام پناه می‌بریم: پیاله شکسته دیدم در بزم می‌فروشی/مستِ شکسته داند قدر شکسته نوشی.

سخن پایانی

خلوتی‌های صحنه همیشه اثر را به مینیمال سوق نمی‌دهد؛ خصوصا آنگاه که هنرمند قصدش زوم بر مفاهیم و عقبه آنچه به نمایشش پرداخته می‌باشد. حال چه موضوع انسان و چه اشیا باشد مهم پرداخت و نوع نگریستن است که در این جهان پر هیاهو شنیده و دیده شود آنهم به نجوا و تصویرکی که اندک هست و گذرا اما تاثیر گذار. کافیست چشم‌ها را بشوییم.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین