شناور در جهان هنر
بابک بهاری: یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد. انتزاع، مینیمال و آبستراک دارای مرزهای باریک و اشتراکات فراوانی هستند که این درهم تنیدگی شان هنگام بررسیهایشان باعث خلط مبحث شده است. امر مهم در این مقوله تکیه بر حساس بودن شاخکهای مخاطب و واکنشش به هر جزء است. نکته قابل تعمق و اساس این نوع آثار تکیه بر کمترین اشارات به ایده و تفکر و گاه با کمترین مصالح و ایجاز حداکثری اثر را ارائه میدهند و پس از آن مخاطب است و اثر. برای شروع میتواند با جمله فرانک استلا (نقاش امریکایی) آغاز شود: آنچه میبینید، همان است که میبینید.
عکاس: سپهر ممدوح
سیاه و سفید، کادر عمودی، بریدهای از نمای سه گوشه ساختمان.
بریده نمایی از ساختمان با تکیه بر هارمونی خطوط و شکلهای هندسی پیش روی مخاطب با رویکردی حرکتی از طریق اشکال و فرمها در چند جهت(عمق، پهلوها، بالا، پایین) آن را ایجاد کرده است. حرکات فرمی چند جهته در عکسی از سازه ثابت امر قابل توجهی است. نقش خطهای مشکی و فاصلههای سفید بینشان(امر حاصل شده از حذف رنگ) حکم نردبانی را پیدا کردهاند که چشمها از آنها پایین و بالا میروند و هر از گاهی از شیشههای ساختمان نگاهی به درون اتاقها میاندازند. کادر عمودی و حرکت خطها به جانب چپ و راست اثر حس دوگانهای را در ذهن بیننده بهوجود میآورد کادر عمودی که حاصل چنین نکتهای شده است. به هر حال چنین برش تصویری از این سازه بلند مرتبه(سیزده طبقه) به لحاظ انتقال حس از طریق کادربندی با شیب تندی بسیار قابل توجه است که نقش عکاس را بخوبی نشان میدهد. آبستراک در عین بیایده بودن اما کارکرد اصلیش برانگیزاننده احساس و منتقلدهنده همزمانی حس سقوط و بالا روندگی و در عین حال توهم دوگانه فرو رفتگی و بلعکسش برآمدگی بطور همزمان به مخاطب ارائه شده است. باری این پیانوی سیمانی و سنگی نواهای بیشماری را درونش پنهان و خاموش است کافیست که با چشم شسته نگاهی بکنیم و ملودیها را فرا خوانیم. حتما والس باشکوهی خواهیم شنید.
عکاس: فاطمه سخاوت
سیاه و سفید، کادر افقی، دیواری با دو فرو رفتگی(مربع و مستطیل) و تابلویی تکیه داده به آنولاینهایی بهوجود آمده بین آنها.
شکلهای هندسی(یک مربع، دو مستطیل) بازیگران اصلی این صحنه خلوت هستند، مساحتهایی با لبههای تاریک و سایهدار! براستی این اشکال مرتب کادر شده حاوی و بیانگر چه حکایتی هستند، اصولا حکایتی هست یا که بیخبری و مرتب بودن خود حکایت است. قابهای تهی گود گرفته و قابی که روی زمین انتظار میکشد چه ناگفتههایی در این فضایی بدقت تقسیم شده نهفته است شاید بشود گفت هیچ. تقسیمهای دقیق فضاها و خط راههای پهن مابینشان با توجه به نور پردازی و کنترلش شاهد یک گردش چشمی موفق هستیم که توازن وزنی تصویر نیز بهواسطه نوار مشکی در پایین بسیار اندیشمندانه اجرا شده است. حال شاید مخاطب بخواهد این سپید چالهها را پر کند این نیز میتواند باشد و همین تهی بودن است که عاملی برای تحرک ذهن را باعث شده و گاه لذت توازن و گردش در باغهای تهی است. شاید هم فقط قرار است از این تصویر هندسی از هندسه لذت ببریم و در فضاهای هر چند لخت و سرد به به اشکال بیندیشیم و اینکه هرمربع یا مستطیل چه فکر و احساسی را به ما منتقل و یا جرقه میزند. سرشاری از تهی یا تهی از سرشاری این مخاطب است که در نهایت به کدامین نتیجه برسد معنویتی پنهان در اثر که هر مخاطبی میتواند در اثر بیابد و یا نیابد که این به گنجینه ذهنی و داشته هایمان باز میگردد و اثر در حقیقت بازتابی از شخصیت کسی است که برابرش ایستاده و آن را نگاه میکند، همانند آیینه جادو و یا تصویری دوریانگری.
عکاس: راضیه حسنزاده
کادر عمودی، رنگی، عکسی از تصاویر دیجیتال نمایشگاه: ما نسل آینده هستیم.
یک رقص و پرشور رنگی آنهم با چهارگوشها و منحنیها و فرو رفتگیها و برآمدگیها که چشمهای بیننده را به والس پر تحرکی دعوت میکند. رقصی که از نواهای ملایم آبی آغاز و به ریتم تند رنگ سرخ ختم میشود و این شور همچنان در جانمان باقی و ساری میماند. احساس و انتقالش به بیننده از مهمترین ویژگی اصلی آثار آبستره(انتزاعی) است. حرکت رنگ از پایین به بالا همانند سیر طبیعی چشم از زمین برگرفتن و به آسمان نگاه کردن است هر چند که در این میان با دست اندازههای متفاوتی مواجه میشویم و در نهایت این آبی است که آرامش جان را سبب میشود. انتخاب کادر عمودی در همراستایی مبحث پیشین بسیار کارآمد شده است. نقش فرورفتگی علاوه بر بعد بخشیدن به عکس یادآورشاسیهای پیانو برای نواختن چنین آهنگ آسمانی شده است. ریتم و هارمونی و حرکتهای طولی و عرضی جوهره عکس پیش روست اثری که بیشباهت به آثار فراکتالی و قطره چکانی جکسون پالاک(نقاش امریکایی) نیست با این توضیح که قطرات این اثر همانا میتواند یادآور دنیاهای موازی نیز باشد. براستی کاش میشد گاهی از پنجره اتاقمان که به آسمان چشم میدوختیم با چنین منظری مواجه میشدیم هر چند که بشر چنین طاقی هایی را به جانشینی این گنبد کبود در قصرها و کاخها و نیایشگاههایش برای نزدیکی ساخته و پرداخته کرده است. گاه باید حس رنگیمان را قلم مویی بکشیم بیگمان.
عکاس: مهدیه بابایی
کادر عمودی، سیاه و سفید، شنهای ساحلی با رد پاهایی!
عکسی مینیمال و بهشدت متوهمانه(برجسته بودن رد پاها!) که میتواند عامل اصلی درگیری ذهنی مخاطب با اثر باشد. خلوتی و رفتن و ترک صحنه تمامی چیزی است که فضا را پر کرده است. دندانههای پهلوی تصویر که در نوار کناری خودنمایی میکند به همراه شیارهای کشیده روی شنها هم حرکت را در تصویر نگه داشته و هم به همراه برجستگی رد پاها که بخاطر معکوس کردن ذهنیت ما که باید گود باشند، مرکز توجه عکس است. تقسیم بندی یک سوم و دو سوم عمودی تصویر با تسمه تیرهتر کناری صحنه و گذاشتن فضای مناسب در اختیار رد پاها که موضوعیت اصلی هستند بسیار حساب شده و متناسب با سوژه انتخاب و اجرا شده است. برجستگی خلاف آمد پاهای برهنه در عین ایجاد گره ذهنی کارکرد دومش که در حقیقت کار اصلی است بر این است؟ که بوده و کجا رفته و این رد پاها نقش بر کدام خاطره مشترک همه ما میزند. آشوبی دلنشین از یادآوری خاطره دریا و قدم زدن روی شنها. باری اثر بازی با نشانهها و اهمیت شان است که چگونه نقشی از انسان به جانشینیاش پذیرفته میشود هر چند شاعر پس میزند چنین امری را: /فرق بسیار است بین نقش ما، با نقش پا/ اما این مرکب خیال است که همچنان میتازد بر سپهر تخیل تا بسراید:
نقش پایی مانده بود از من، به ساحل، چند جا /آن که یک دم، بر وجود من، گواهی داده بود / ساعتی بر موج و بر آن جای پا حیران شدم/نقش پایی مانده بود از من، به ساحل، چندجا /، و میتوان این خیالورزی را تا ثریا ادامه داد.
سخن پایانی
گامبهگام از پلههای خیال بالا و پایین شدیم تا نقش حس را کمی بیشتر احساس کنیم و در جهان هنر شناور بمانیم، همانند برگهای رقصان پاییزی و پرهای پرندگان در دل نسیم. هنر باید بتواند حس بودن و هست را در مخاطب بیدار و زنده نگه دارد. باری در این جهان شوریده و پیچیده چه بهتر آنکه گوش به رند عالمسوز دهیم:
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم.