-

تعادل مالیات- تعرفه – تورم: الزامات رشد و توسعه

امیرحسن کاکایی - عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت

کاکایی

این روزها جنگ بدی را پشت‌سر گذاشته‌ایم و هنوز هم معلوم نیست جنگ تمام شده است و تا کجا ادامه می‌یابد. در یک بلاتکلیفی بزرگ به‌سر می‌بریم. اگر به جنگ ادامه دهیم یک‌جور باید رفتار کنیم و اگر با امریکا کنار بیاییم، یک مسیر کاملا برعکس. اگر هم صلح برقرار شود که دوباره برمی‌گردیم به آن دورانی که همایند بحران‌ها در حال تبدیل شدن به ابربحران بودند و ظاهرا نه‌تنها کسی به فکر رفع آنها نیست، بلکه مسئولان دائما در مسیر تقویت بحران‌ها گام برمی‌دارند و به‌طور خاص موانع جدید جلوی پای صنایع می‌گذارند.

کوتاه یادآوری کنم که کمبود برق و گاز جدی‌تر شده و به‌زودی شاهد کمبود گازوییل هم خواهیم بود. آب هم قطعا بحران بعدی در تولید خواهد بود. مثلا دولت در مسئله برق، به‌جای اینکه مشکل اصلی را حل کند با راه‌حلی که جلوی پای صنایع گذاشت، مشکلات جدیدی را ایجاد و بهره‌وری را کمتر کرد و مصرف ارز را بالاتر برد و کارآفرینان را با چالش‌های جدیدتری روبه‌رو کرد. مباحث و درد و دل‌ها زیاد است و اصولا نمی‌توان خیلی در این شرایط درباره آینده صحبت کرد. بنابراین با توجه به موضوع بحث امروز، می‌خواهم فقط روی نقش مالیات و رابطه آن با توسعه اقتصادی در صنعت صحبت کوتاهی داشته باشم. شاید مسئولی ببیند و کمی مسیر را اصلاح کند.

مالیات و تعرفه، ابزارهای کسب درآمد دولت است برای ارائه خدمت بهتر به مردم. در سال‌های اخیر هم کارهای خوبی در مسیر جدا شدن دولت از درآمدهای نفتی و مدیریت دولت با درآمدهای مالیاتی انجام شده است. باید یادآوری کنم که تعرفه هم یک نوع مالیات است که دولت از واردکننده و نهایتا این مصرف‌کننده است که پول آن را همراه پول مالیات پرداخت می‌کند. بدیهی است که مالیات باید به‌گونه‌ای باشد که هم‌زمان که درآمد دولت برای خدمت به مردم بالا می‌رود، درآمد مردم هم بالا برود تا بتوانند مالیات بدهند. وگرنه نقض غرض می‌شود. مالیات از یک حدی بالا برود، به‌تدریج انگیزه مردم برای کار کردن کم می‌شود و درآمد دولت پایین می‌آید. ظاهرا این موضوع به‌نام منحنی لافر در اقتصاد معروف است. اینکه کجا بهترین نقطه درصد مالیات است، جای بحث زیادی دارد و اقتصاددانان دائما آن را رصد می‌کنند. البته در اقتصاد کلان، به خاطر قابلیت برنامه‌ریزی داشتن برنامه‌های دولت در کسب‌وکارها، به‌راحتی نرخ مالیات‌ها را دستکاری نمی‌کنند. درباره تعرفه‌ها هم همین‌طور است، چون در کسب‌وکارهای بین‌المللی این درستکاری‌ها می‌تواند داستان‌ها به وجود آورد و بازی رقابت و البته رفاه مردم را دچار مشکل کند. همین اخیرا این بازی را درباره امریکا و تصمیمات فی‌البداهه ترامپ مشاهده می‌کنیم.

به‌هرحال دولت‌ها معمولا هرچند سال یک‌بار سیستم متعادلی بین مالیات و تعرفه ایجاد می‌کنند و سپس با توجه به بقیه پارامترهای اقتصادی با نرخ بهره بانکی، بعضا حتی در دوره‌های فصلی بازی می‌کنند تا اقتصاد کشور را همراه با رفاه مردم در مسیر رشد نگهدارند. دو چیزخیلی مهم است: اولا اقتصاد باید قابل پیش‌بینی باشد تا از تبادلات تجاری و سرمایه‌گذاری‌های لازم در کشور، اطمینان حاصل کنیم. دوم اینکه باید مسیر، مسیر رشد و توسعه اقتصاد کشور باشد و بقیه پارامترهای کلان اقتصادی بر این مبنا تعریف می‌شوند. به‌عنوان ‌مثال، طبق تعاریف کلاسیک یک تعرفه، تعرفه بهینه نامیده می‌شود اگر به‌گونه‌ای تعیین شود که رفاه کشور اعمال‌کننده تعرفه را به حداکثر برساند. اصولا وزارتخانه‌های اقتصاد و بانک‌های مرکزی کشورهای پیشرفته و در حال پیشرفت، کار اصلی‌شان، مدیریت رشد اقتصادی کشور برای ارتقاء رفاه و اعتلای مردم از طریق حفظ تعادل مثبت بین مالیات، تعرفه، تورم و نرخ بهره بانکی است. اما ازآنجاکه نرخ مالیات و تعرفه را نمی‌توان خیلی سریع جابه‌جا کرد، یکی از ارکان طراحی خوب این است که در کشور تورم کنترل‌شده باشد. به همین دلیل در بیش از ۵۰ سال گذشته تمامی دولت‌های مهم دنیا، قبل از هر چیز روی کنترل تورم کار کرده‌اند و البته برای این کار یکی از کارهای مهم آنها کنترل نرخ بهره بانکی است.

اما متاسفانه در کشور ما به هر دلیلی تورم تا این لحظه به‌هیچ‌وجه کنترل نشده و عمدتا بالای ۲۰ درصد بوده است و هم‌اکنون طی ۷ سال متوالی به قولی بالای ۳۰ و به قولی دیگر بالای ۴۰ درصد است. بماند که چنین تورمی قطعا اخلاق را در جامعه از بین می‌برد (که ما هم‌اکنون به‌خوبی و به‌طور گسترده‌ای شاهد آن هستیم)، ارکان اقتصادی کشور را هم به‌تدریج نابود می‌کند.

نتیجه قطعی چنین رفتاری برای کشوری مانند ما که دارای منابع طبیعی خداداد فراوانی ازجمله نفت و گاز است، وابستگی روزافزون به این منابع خواهد بود و جلوی رشد اقتصادی مبتنی بر علم و فناوری و تولید را می‌گیرد که متاسفانه هم‌اکنون ما شاهد افول شدید مذکور هستیم. روزبه‌روز بیشتر وابسته به منابع ملی خدادادی برای ادامه این روش تولید و کسب درآمد هستیم. از آن هندوانه‌ای که با روش‌های سنتی تولید می‌کنیم تا خودرویی که امروز مردم و مسئولان را کلافه کرده است، مبتنی بر رانتی است که از منابع خدادادی و بین نسلی داریم خرج می‌کنیم.

اخیرا هم که مسئولان به‌جای ارائه راه‌حل‌های اصولی، چنان به جان تولید افتاده‌اند و نهایتا راه‌حل را پهن کردن فرش قرمز برای واردات می‌دانند که عن‌قریب صنعت خودرو برچیده شود و برگردیم به ۵۰ سال پیش که یک مونتاژکار و واردکننده خوب بودیم. با این تفاوت که الآن نیازها و جایگاه کشورمان خیلی فرق کرده است و اصلا با بقیه سیاست‌های اعلامی کشور ازجمله شعار استقلال همخوانی ندارد. حالا در کنار تمام این موارد پیامدهای جنگ هم به این نابسامانی دامن زده است و اگر هر چه زودتر مسئولان فکری به حال تغییر نقطه تعادل مالیات-تعرفه-تورم نکنند، نمی‌دانم اصلا فردا صنعتی وجود دارد که بخواهیم درباره آن دل‌نگران باشیم یا نه.

 

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین