کشور نیازمند افق بلندمدت است
محمدرضا نعمتزاده
امریکا نه اکنون و نه در آینده، طرف بازار ما نخواهد بود. موضوع نیز ارتباطی با مسائل سیاسی ندارد. رشد جمعیت این سوی جهان اتفاق میافتد و حدود نیمی از جمعیت دنیا در شرق ساکن است. ایران نیز در موقعیتی بین شرق و غرب قرار گرفته. ما با این کشورها در ارتباط آبی هستیم. همچنین کشورهای آسیای شرقی از رشد اقتصادی بالایی برخوردارند. بنابراین به طور طبیعی ۸۰ درصد محصولات به این سوی جهان صادر میشود. از سویی باید به چین نظر کرد. وقتی اوایل انقلاب به این کشور سفر کردم، وضع مردم بسیار اسفناک بود؛ در آلونکهایی کوچک زندگی میکردند و بوی تعفن همه جا را فرا گرفته بود. اما در همین سالها با اتخاذ استراتژیهای توسعهای و درست دولت و حزب حاکم، وضع این کشور تغییر کرد.
درباره سند ایران ۱۴۰۰، نامهای محرمانه در سال ۱۳۷۴ به رهبر معظم انقلاب ارسال کردم که حالا با گذشت سالها میتوان به آن اشاره کرد. طی جلساتی نیز خدمت ایشان بودیم و شرایط، برنامهها و افق بلندمدت برخی کشورها را ارائه میکردیم. ایشان به رئیسجمهور وقت، آیتالله هاشمیرفسنجانی نامهای نوشتند و ضمن تشکر از برنامههای پنج ساله برای توسعه صادرات غیرنفتی و وابسته نبودن به صدور نفت خام، لازم دیدند کشور افق بلندمدتی تنظیم کند که حالا با نام چشمانداز شناخته میشود.
حتی سنگاپور که کشور کوچکی است با برنامه استراتژیک ده ساله، به قدرت اقتصادی مهمی تبدیل شده است. در سفرم به سنگاپور، با برنامهریز، برنامههای این کشور صحبت کردم. میگفت در مالزی، ماهاتیر محمد سال ۱۹۹۰ برنامهٔ استراتژیک سی سالهای مهیا کرد. جالب اینکه ما این برنامه را مطالعه و در وزارت صنایع آن را ترجمه کردیم. با ماهاتیر محمد درباره درسهای طلبگی صحبت میکردیم و او من را به نام میشناخت. از او دعوت کردیم در سازمان مدیریت صنعتی سخنرانی کند. او معتقد بود کشور نیازمند افق بلندمدت است.
حال صحبت از افقی ۵۰ ساله در ایران است که نمیدانم رسمیت دارد یا نه، ولی به نظرم ما از اجرای تنظیم افقی بیست ساله عاجزیم. البته هیچ جای دنیا سندی بیش از سی سال هم ندیدهام. معمولا مجامع بینالمللی پیشبینیهایی ده ساله را صورت میدهند. مثلا یونیدو یا سازمان توسعهٔ صنعتی سازمان ملل متحد، معمولا برنامههای استراتژیک ده سالهای تنظیم کرده و پیشبینی میکند در یک دهه، صنعت دنیا و رشد آن چگونه خواهد شد. باید دلایل عقبماندگی ما بررسی شود. این کار صورت نمیگیرد چون چنین ارزیابیهایی معمولا مشت خودمان را باز میکند. متأسفانه هنوز کسانی هستند که خود را بیش از کشور و مردم دوست دارند.
از صد نفر در خیابان بپرسید چشمانداز ۱۴۰۴ ایران و اهداف آن چیست. گمان نمیکنم یک یا دو نفر بیشتر بتوانند به شما جواب درست بدهند. در واقع ملت میخواهد به نقطهای برسد که نمیداند آن نقطه کجاست؟ اهداف چشمانداز ۱۴۰۰ بهتر بود. چشمانداز ۱۴۰۴ با ابهامات زیادی روبهرو است. مثلا اگر از افراد بپرسید تولید و مصرف برق و سهم انرژیهای تجدیدپذیر چه خواهد شد؟ تولید و مصرف گاز چه خواهد شد؟ آسفالت خیابانها، آموزش عالی چه خواهد شد؟ هیچ کس جواب درستی به این سوالها نخواهد داد. منظور این نیست دقیق بدانند، ولی باید بتوانند نظری به قله بیندازند. مثلا کسی که مصمم است به قلهٔ دماوند برسد، باید وسایل موردنیاز سفر را مهیا کند. وضع هوا را بررسی کند تا مشخص شود تا کجا با ماشین میشود رفت و از کجا باید پیاده بود. آیا باید تنها برویم یا گروهی کوهپیمایی کنیم و چه فصلی برای این کار مناسب است؟ باید برنامهٔ کامل و تاریخ حرکت و ساعت رسیدن به قله را از فاتحان قله پرسید. باید چشماندازمان برای کوهنوردی مشخص شود. باید بدانیم امسال چند نفر به قلهٔ دماوند میرسند. آنها چه کسانی هستند؟ باید داوطلبان را دعوت و با آنها ملاقات کنیم و بدانیم انگیزه و تجربههایشان چه بوده است. مدام باید دراینباره دست به غربال بزنیم. در این چهل سال خدمت، جای این پرسشگری را خالی دیدم. اما چرا؟
اول اینکه متأسفانه دانش و تجربهٔ آن دسته که میخواهند این کارها را انجام دهند، کم است. نمیخواهم به کسی توهین کنم ما در پتروشیمی نسبتا به چنین تجربهای دست یافتیم. کاری به مسائل سیاسی ندارم و آن را صرفا اقتصادی و اجرایی نگاه میکنم. کشورهای شرقی بهویژه کشورهای چین و هند، بازار هدف ایران هستند، نه امریکای شمالی مثلا پلیاتیلن سبک LD را با بررسی اینکه در دنیا خریدار داشته و مصرف آن گلخانهای است، راهاندازی کردیم. با بررسی اینکه کشور چه قدر نیازمند گلخانه است و دنیا چه قدر خواهان آن است و با مطالعه دربارهٔ رشد جمعیت، نیاز به غذا و.... این کار صورت گرفت. با یک نوبت کاشت گندم و صیفیجات نمیشود مردم را سیر کرد و باید کشت چند نوبتی انجام داد. پس یکی از ابزارها احداث گلخانه بود که سببساز صرفهجویی در انرژی و آب میشد. این بررسیها باید کنار هم گذاشته شده و با دانش و قدرت تحلیل بررسی شود.
دوم اینکه باید با تجربه و تحلیل، عمل کرد. یعنی باید بدانیم برای این هدف چه ابزار و وسایلی لازم است؟ با این سنجش متوجه میشویم در کجا توان داشته و کجا ناتوانیم. چه ابزاری داشته و به چه ابزاری نیازمندیم؟ حتی چه طور باید این ابزار را تهیه و از آنها استفاده کنیم؟ این امور زحمت زیادی دارد.
خوشبختانه امروز مدیرانی داریم که با سعی و خطا درسهایی فرا گرفتهاند اگر مثلا ۲۰ نفر کاردان دلسوز و غیرسیاسی را جمع کنند و بگویند دربارهٔ پتروشیمی هر ماه جلسه بگذارید، با این پیشنهاد درباره توسعه شهری مطرح شود یا فرهنگ و مسائل اجتماعی.... چه اتفاقی رخ خواهد داد؟