مسیر توسعه از صنعت میگذرد
هاشم اورعی ـ کارشناس و تحلیلگر اقتصاد انرژی
متاسفانه انرژی تنها چرخی نیست که در اقتصاد ما لنگ میزند. ما باید ببینیم که تنها مشکل ما بحث انرژی است یا انرژی هم متاثر از وضعیت اقتصادی کشور آسیب دیده، چراکه جواب هرکدام از این دو سوال میتواند راهحل متفاوتی داشته باشد. اینکه ما ذهن خود را تنها معطوف به حل مشکل انرژی کنیم، درست نیست، زیرا در شرایط فعلی کاستیهای زیادی در کشور ما وجود دارد که نیاز به حلوفصل دارد.
موضوع انرژی در کنار بحران آب، کسری بودجه صندوقهای بازنشستگی، بدهیهای دولت به بخش خصوصی، نبود زیرساخت برای تجهیز تجدیدپذیرها و دهها مشکل ریز و درشت دیگر به یک بحران کلی تبدیل شده است و ما باید یک اصلاح اقتصادی بزرگ در اینباره انجام دهیم. مسئله این است که تمام چالشهایی که در حوزه انرژی مطرح میشود «معلول» هستند و بهتر است بهدنبال «علت» بگردیم.
علت ناترازی فعلی، سیاستهای کلی کشور در برخورد با مشکلات است. بنده معتقد هستم که با بحران تصمیمگیری در کشور روبهرو هستیم و انرژی تنها بخش کوچکی از این ماجرا است. ما نباید صورتمسئله را گم کنیم. بهشخصه و با شرایط فعلی، کمترین اسمی که بتوان برای انرژی در کشور در نظر گرفت، بحران است. ما ضعف مدیریتی شدید داریم و تا رفع نشود، چیزی درست نمیشود.
در این چندساله اتفاقاتی در کشور رخ داده که نهتنها بحران ایجاد کرده، بلکه بسیار عجیب است. برای مثال سوخت بنزین و گازوئیلی که بهصورت قاچاق از کشور خارج میشود، روزانه بیش از ۶۲ میلیارد تومان است؛ این یعنی دقیقهای یک میلیارد تومان سرمایه ملی از کشور خارج میشود. این را هم در نظر بگیرید که اعداد حداقل سود این قاچاق است. با این اوصاف این دیگر قاچاق نیست و یک تجارت پرسود در حال شکلگیری است.
بهنظر من، تلاش بیهوده است که تا این اندازه به موضوع ناترازی انرژی و تجدیدپذیرها میپردازیم. شاید اگر روزی کشوری مثل سوئیس با بحران ناترازی روبهرو شود، بتوانیم با صحبتهای اینچنینی و تشکیل میزگردهای مدیریتی، بحران آن را حل کنیم؛ اما متاسفانه در کشور ما کار از این صحبتها گذشته و مشکل جای دیگری است. میرزاده عشقی شعری دارد که مصداق بارز این روزهای کشور ما است. این شاعر میگوید «خاکم به سر، ز غصه به سر، خاک اگر کنم؛ خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟»
من بیش از هر چیزی، نگران وضعیت صنعت در کشور هستم. در شرایط فعلی، توسعه مهمترین بحث است و مسیر توسعه از صنعت میگذرد. من به این دلیل نگران توسعه صنعتی هستم که آینده کشور را تضمین میکند. زمانی که شوروی فرو پاشید، به این دلیل نبود که موشک زیاد دارد یا نه، بلکه بهدلیل کمبود ملزومات اولیه زندگی شهروندان بود که باید ساعتها مقابل فروشگاهها در صف میایستادند، بنابراین زمانی که مردم با کمبود کالا مواجه شدند، آغاز فروپاشی شوروی رقم خورد. مثال دیگرش کشور سوریه است که در چند ماه اخیر، تحولات زیادی را تجربه کرد. در سال ۲۰۱۱ GDP سوریه ۶۷ میلیارد دلار بوده و آخرین آمار رسمی منعکسشده از سال ۲۰۳۲ نشان میدهد که این عدد به ۸.۹ میلیارد دلار تنزل پیدا کرده است.
این مسائل را که کنار هم میگذاریم، این نگرانی ایجاد میشود که ماجرای انرژی، نحوه مدیریت و در نهایت توسعه اقتصادی کشور ما را در مسیرهای انحرافی قرار دهد. البته با تمام وجود، ما به آینده امید داریم و مطمئن هستیم که انشاءالله با کمک و همدلی تمام مردم و مسئولان، بتوانیم از این بحرانها عبور کنیم و شاهد رشد اقتصادی کشور عزیزمان باشیم.