در گفت‌وگوی صمت با کارشناس بانکی مطرح شد

مقدمات خروج از بنگاهداری فراهم نیست!

چندی پیش عبدالناصر همتی در همایشی با عنوان «تامین مالی تولید، از بنگاهداری به بنگاه‌سازی» شبکه بانکی را ملزم به خروج از بنگاهداری و حرکت به‌سمت بنگاه‌سازی کرد.

مقدمات خروج از بنگاهداری  فراهم نیست!

 ایده‌ای که در راستای اجرای شعار سال یعنی جهش تولید و به‌منظور رفع ناترازی بانک‌ها و انتظام‌بخشی به شبکه بانکی و البته خروج سرمایه از انحصار بانک‌ها و بنگاه‌های زیرمجموعه آنها است. تصمیمی که به‌زعم کارشناسان در صورت خروج از حالت ایده و اجرایی شدن می‌تواند ثمربخش باشد، اما اجرای چنین ایده کلانی در ابتدا نیاز به طراحی یک سازکار و الگو و فراهم آوردن بسترهایی دارد که گویا تیم اقتصادی هنوز جزئیات آن را بررسی نکرده است. خروج بانک‌ها از بنگاهداری و حرکت به‌سمت بنگاه‌سازی در حال ‌حاضر در حد ایده باقی مانده و به‌نظر می‌رسد در شرایط فعلی امکان تبدیل آن به یک مدل و مسیر وجود ندارد. آنچه وزیر اقتصاد در حاشیه چنین طرحی به آن اشاره کرده، حرکت بانک‌ها به‌سمت وظیفه اصلی‌شان بانکداری و هدایت منابع به‌سمت تولید و پروژه‌های زیرساختی است. به‌موجب این طرح، بانک‌ها دیگر مجاز به مدیریت بنگاه‌ها نیستند و مالکیت قهری بنگاه‌های اقتصادی نیز از ید آنها خارج خواهد شد. در ادامه نیز، بانک‌ها با فروش دارایی‌های خود و واگذاری بنگاه‌ها، منابع لازم را برای تامین مالی پروژه‌های اقتصادی و تولید فراهم می‌کنند. آیا دارایی‌ها و سرمایه‌های غیرمولدی که زیانده هستند، خریداری دارند؟ چه تفاوتی در ذات بنگاهداری با بنگاه‌سازی وجود دارد، در حالی که در هر دو سازکار، بانک‌ها موظف به تامین مالی بنگاه‌های اقتصادی و تولیدی هستند؟ صمت در همین زمینه با محمدامین لنگری، کارشناس بانکی گفت‌وگو داشته که در ادامه می‌خوانید.

ارزیابی شما از بنگاهداری بانک‌ها چیست؟ آیا بانک‌هایی که بیش از ۹۰ درصد منابع خود را در بنگاه‌های زیرمجموعه خود هزینه می‌کنند، تمایلی به خروج از بنگاهداری دارند؟

بنگاهداری بانک‌ها را در دو مبحث باید بررسی کرد. یکی مربوط به پرداخت معوقات دولت به‌شکل سهام شرکت‌ها است که بانک‌ها را مجبور به بنگاهداری کرد، در حالی که بانک‌ها در ابتدا تصمیمی به بنگاهداری نداشتند و مجبور به بنگاهداری شدند. در مواردی بانک چاره‌ای جز بنگاهداری ندارد، اگر بانک به روش درست بنگاهداری کند، می‌تواند مشکلاتی را که به‌واسطه شرکت‌های ورشکسته تحت تملکش وجود دارد، حل‌وفصل کند و بعد از اینکه سودآور شدند، آنها را در بورس عرضه و منابع خودش را احیا و از طرفی به اشتغال و تولید کشور هم کمک کند. اما اگر بانک در این موارد ورود نکند، بخشی از دارایی‌های بانک باوجود هزینه‌های مالی‌شان راکد و بدون سود باقی می‌ماند که همزمان باعث از بین رفتن دارایی بانک و در ادامه بخش صنعت و تولید کشور می‌شود. در این موارد بانک‌ها باید زیرساخت بنگاهداری موفق را ایجاد کنند تا هم دارایی‌هایی که دولت به‌عنوان معوقات تسهیلات خود به بانک داده و هم وام‌هایی که به مردم داده شده و بازپرداخت نشده‌اند را از این طریق جبران کنند. اما مسئله این است که بعد از سودآور شدن این بنگاه‌ها، بانک‌ها باید آنها را به مردم یا صاحبان‌شان بازگردانند.

بحث دیگر در رابطه با بنگاهداری مربوط به بنگاه‌ها و تسهیلات جدید برای تولید است. به‌صورت‌طبیعی بانک منابعی را که به‌دست آورده، متعلق به خودش می‌داند و ترجیح می‌دهد خودش شرکت تاسیس کند و حتی اگر تسهیلات به دیگران می‌دهد، باید هیات‌مدیره آن بانک در مسیر خرج منابع بانکی در آن بنگاه حضور داشته و بانک مطمئن باشد منابعی که در پروژه‌ای هزینه می‌شوند، به‌نتیجه می‌رسند. تمام پروژه‌های اقتصادی حساس هستند و یک اشتباه می‌تواند باعث شود تا یک پروژه سودآور شکست بخورد. از این‌رو بانک‌ها برای اینکه سرمایه‌گذاری بدون ریسکی داشته باشند، خودشان اقدام به تاسیس مجموعه و بنگاه اقتصادی کرده‌اند. به‌ویژه بانک‌های خصوصی به‌دنبال تامین مالی بنگاه‌های خودشان هستند. در این موارد بحث متفاوت است و باید مقام ناظر که بانک مرکزی است، این رویه را تغییر دهد تا عموم مردم هم که توانایی ایجاد کسب‌وکار دارند، بتوانند از منابع بانکی استفاده کنند.

آیا در حال‌ حاضر طراحی دقیقی برای چنین ایده‌ای که آقای همتی مطرح کرده‌اند، وجود دارد؟

یکی از دلایلی که ما امروز با چنین شرایط اقتصادی مواجهیم، نداشتن درک درست از کسب‌وکارها و نحوه شکل‌گیری آنها است. کسب‌وکاری که شکل می‌گیرد، نیاز به چند مرحله دارد تا تبدیل به یک کسب‌وکار سودده شود. در مرحله ایده باید به یک نحو تامین اعتبار شود و بعد از ایجاد نمونه باید به نوع دیگری تامین مالی شود. اما ما متاسفانه برای این مراحل تدابیر خاصی نداریم و امروز زمینه موفقیت کسب‌وکارها فراهم نیست. به‌همین‌دلیل بانک‌ها مجبور هستند برای ورود به عرصه تولید، خودشان اقدام به راه‌اندازی کسب‌وکار کنند.

بحث دیگر، مشارکت واقعی است. امروز در نظام بانکی همه قراردادهایی که برای تامین مالی استفاده می‌شوند، مبتنی بر ارزش زمان، قیمت‌گذاری می‌شوند. برای بانک فرقی ندارد که منابع مالی خود را به چه کسی می‌دهد، تمامی تسهیلات یک نرخ سود ثابت دارد و این باعث می‌شود بانک‌ها انگیزه کافی برای انتخاب پروژه‌های خوب نداشته باشند، چراکه نرخ سود ثابت است. اگر سود بانکی مبتنی بر محصول پروژه باشد، بانک مجبور می‌شود بهترین پروژه‌ها را انتخاب کند و برای موفقیت پروژه‌ها، بهترین زیرساخت را آماده کند. نظام بانکداری ما امروز زیرساخت نظارت بر پروژه‌ها یا اصلاح طرح‌های پروژه‌ها را ندارد و تنها آنها را تامین مالی می‌کند. این اتفاق نتیجه این است؛ افرادی که برای پروژه‌های تولیدی وام می‌گیرند یا به‌شکل غیرتخصصی انتخاب می‌شوند یا نمی‌توانند کسب‌وکار موفقی راه‌اندازی کنند که تسهیلات بانکی خود را بپردازند. بانکی که امروز به بنگاهداری روی آورده، به‌دلیل تجربیاتی بوده که در این چند سال کسب کرده است. بانک به این نتیجه رسیده است که به‌دلیل وجود نداشتن شرایط و زیرساخت‌های کافی برای راه‌اندازی کسب‌وکار موفق و برای نجات از معوقات و انحرافات پرداخت تسهیلات بانکی، باید خودش شروع به تاسیس کسب‌وکار کند. دولت باید زیرساخت‌ها را طوری فراهم کند که موفقیت کسب‌وکارها تضمین‌شده باشد. در حال‌ حاضر سازکاری برای راه‌اندازی کسب‌وکار موفق وجود ندارد.

آقای همتی در تعریف ایده خروج از بنگاهداری و حرکت به‌سمت بنگاه‌سازی گفته‌اند، بانک‌ها باید دارایی‌های خود را به‌نفع بخش تولید به‌فروش برسانند یا واگذار کنند. آیا ممکن است چنین تمایلی در بانک‌ها ایجاد شود؟

بانک که نمی‌تواند دارایی‌های زیانده را که خریدار ندارد، بفروشد. در این زمینه باید یک زیرساخت مدیریتی قوی ذیل بانک ایجاد شود تا پروژه‌ها و دارایی‌های غیرمولدی که در دست بانک است را سودآور کند و بعد آنها را بفروشد. مشکلی که در حال ‌حاضر بانک‌ها دارند، همین دارایی‌های زیانده و شرکت‌هایی هستند که بدهی‌های‌شان از دارایی‌های‌شان بیشتر است و ارزش فروختن ندارند. بانک مجبور است اینها را اصلاح مدیریتی کند و زمانی که شرکت سودآور شد، می‌تواند آن را به‌فروش برساند. در این مرحله بانک چاره‌ای جز بنگاهداری ندارد تا آن شرکت یا بخش تولیدی زیانده را به سوددهی نزدیک کند. در این مسیر هم، یا باید به کسب‌وکارهای جدید وام ندهد یا اگر تسهیلات می‌دهد، آن کسب‌وکارها را در زیرمجموعه خود قرار دهد. اما برای اینکه بانک را مجاب کنیم تا دست از بنگاهداری بردارد، باید زیرساخت‌هایی ایجاد و اداره موفق کسب‌وکارها را در دولت ایجاد کنیم. در حال‌ حاضر چنین بستری فراهم نیست، ابتدا باید این زمینه را برای خروج از بنگاهداری فراهم کنیم. این نخستین و ضروری‌ترین مرحله ورود بانک‌ها به بنگاه‌سازی است. بخشی از این دارایی‌ها که سودآور نیستند و اصلا خریداری ندارند. بخشی هم مربوط به مشکلات قانونی است؛ به‌عنوان‌مثال قانون بانکداری به بانک‌ها اجازه نمی‌دهد به‌دلیل دریافت مطالبات‌شان، کسب‌وکاری را تعطیل کنند. راه درست این است که بانک سیستم مدیریتی خود را در آن بنگاه اقتصادی مستقر کند و آن پروژه را سودآور کند و بعد آن را یا به خود صاحبان پروژه که وام گرفته‌اند یا به افراد جدید واگذار کند یا در بورس در معرض فروش عمومی بگذارد.

تعریف شما از بنگاه‌سازی که گویای تمایز آن از بنگاهداری باشد، چیست؟

در بنگاه‌سازی بانک نقش کمتری در مدیریت بنگاه دارد و مالکیت بنگاه در دست افراد دیگری است. بانک تنها نقش تامین‌کننده مالی را دارد و به ایجاد بنگاه‌هایی که برای خودش نیست، کمک می‌کند. در بنگاهداری بانک به هر دلیلی آن بخشی که متعلق به خودش است را تامین مالی می‌کند و مالکیت قهری بر بنگاه‌های ورشکسته دارد. شرایط کشور به‌سمتی رفته است که بانک‌ها مجبور به بنگاهداری شده‌اند. خروج از بنگاهداری به بنگاه‌سازی، نیاز به ایجاد زیرساخت‌های لازم دارد. باید نهاد متولی وجود داشته باشد که به بانکداران اعلام کند، نگران حرکت به‌سمت بنگاه‌سازی نباشند و مطمئن باشند کسب‌وکاری که به آنها برای گرفتن تسهیلات معرفی شده، به‌طورحتم به سوددهی خواهد رسید و منابع هم به‌طورحتم به هدف اصابت خواهد کرد. اما وقتی بحث انحراف منابع مطرح است، یعنی افراد سودجویی هستند که با عنوان پروژه‌ها وام می‌گیرند و پول را در جای دیگری غیر از آن پروژه سرمایه‌گذاری و دلالی می‌کنند؛ باید در کنار فراهم آوردن زیرساخت‌ها، فکری هم به حال این نوع انحراف‌ها شود.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین