خاورمیانه؛ گذر از اقتصاد فسیلی به اقتصاد نوین
خاورمیانه در دل خود گنجهایی از جنس نفت، معدن، آبهای آزاد و... را جای داده، اما آنچه که مردمان این منطقه بهویژه در دهههای اخیر از آن بهره بردهاند، چیزی جز تنشها و ناآرامیهای سیاسی نبوده، زیرا همین ثروتمندی منطقه خاورمیانه آن را به عرصه جولان استعمارگران جهانی تبدیل کرده است. با این حال شاید حالا که جهان چشم طمع خود را از دل زمین برداشته و به آسمان و فناوریهای نوین دوخته تا انرژی، این ابزار توسعه با قدرت آسمان حیات پیدا کند، نه طلای سیاه در دل آب و زیر زمین، دست طمع قدرتهای فرامنطقهای نیز از این بخش از کره خاکی کوتاه شود و این منطقه نیز رنگ آرامش و توسعه را ببیند. در هر حال گذر از اقتصاد نفتی و گرایش به اقتصاد نوین و فناوریمحور گزارهای است که عموم کارشناسان در تشریح روند اقتصاد خاورمیانه به آن اشاره میکنند. علی ودایع نیز از جمله این کارشناسان است که باور دارد در یکی دو دهه اخیر، کشورهای غرب آسیا (خاورمیانه) بهویژه عربستان، امارات و قطر، با تغییر رویکرد، توسعه صنایعی چون گردشگری، هایتک و... را در دستور کار قرار دادهاند و در واقع وارد فرآیند گذار از اقتصاد نفتی شدند. وی معتقد است گرچه منطقه خاورمیانه درگیر تنش و زدوخوردهای سیاسی گوناگونی است، اما در همین وضعیت هم برخی کشورها با اعمال مدیریتی هوشمندانه روی ریل توسعه قرار گرفتهاند.

آنچه در ادامه میخوانید مشروح گفتوگوی صمت با این کارشناس مسائل خاورمیانه درباره اقتصاد این منطقه و جایگاه ایران در این اقتصاد است.
بهعنوان پرسش نخست، مسیرهای نفوذ اقتصادی خاورمیانه در جهان امروز را چگونه تشریح میکنید؟ آیا معتقدید هنوز هم انرژی و مشخصا نفت، جایی برای خاورمیانه در اقتصاد جهان گشوده است یا ظرفیتهای دیگری؟
منطقه خاورمیانه حدود ۶۰ درصد ذخایر انرژی جهان را در دل خود جای داده و بهعبارتی میتوان این منطقه را شاهرگ انرژی جهان دانست که همین امر سبب شده اقتصاد کشورهای منطقه بهطور سنتی وابسته به انرژی و مشخصا صادرات نفت و گاز باشد، اما در یکی دو دهه اخیر، از آنجایی که رویکردها و رفتارهای قدرتهای جهانی مبین گذار و عبور دنیا از انرژیهای فسیلی است و جنگ اوکراین نیز این روند را تسریع کرده، کشورهای غرب آسیا (خاورمیانه) بهویژه عربستان، امارات و قطر نیز با درک وضعیت و پیامدهای این شرایط، با تغییر رویکرد، توسعه صنایعی چون گردشگری، هایتک و... را در دستور کار قرار دادهاند و در واقع وارد فرآیند گذار شدند و در این گذار از کشورهای خاور دور نیز تأثیرپذیری داشتهاند. این کشورها بهصورت هوشمندانه به سراغ اندیشکدههای امریکایی رفتند و این مراکز نیز برای هر کدام از این کشورها نقشی متفاوت را برای بازی در صحنه اقتصاد تعریف کرد؛ بهطور مثال برای قطر اینگونه برنامهریزی کردند که دوحه تبدیل به قطب ترابری هوایی منطقه شود یا اماراتیها با طرحهای تعریفشده بهگونهای تبدیل به قلب مالی غرب آسیا شدند و عربستان نیز گرچه با تاخیر اما با پروژه نیوم پا در مسیر فناوری گذاشته است. این نشانهای از ریلگذاری این کشورها برای جدایی از نفت و کاهش وابستگی اقتصادشان به قیمت آن است.
آیا با گذر از این دوره نیز همچنان کشورهای خاورمیانه قدرت نفوذ در اقتصاد جهان را خواهند داشت یا نقش کمرنگتری خواهند یافت؟
باتوجه به تحرکات اقتصادی و طرحهای در دست اجرای برخی کشورهای منطقه و مشخصا مثلث قطر، امارات و عربستان سعودی شکوفایی و توسعه اقتصادی این کشورها و بهتبع آن نقشآفرینی قابلتوجهشان در اقتصاد جهانی دور از انتظار نیست. البته نکته مهمی در مدل توسعهای این کشورها وجود دارد که اشاره به آن خالی از لطف نیست. اینکه این کشورها دارای اقتصاد شیشهای هستند و اصولا باتوجه به ظرفیتهایشان به صنایع سخت ورود نمیکنند که همین امر آسیبپذیری اقتصادشان از هر گونه تحولی را افزون تر میکند. با این حال بهنظر میرسد که توانستهاند و میتوانند نقش متفاوتی در اقتصاد جهان برای خود دستوپا کنند.
در افکار عمومی کشورهای خاورمیانه، صرف قرارگیری در این منطقه سبب عدم توسعه اقتصادی این کشورها باوجود ظرفیتهای فراوان آنها شده است، آیا این گزاره قابلقبول است؟
این گزاره هم میتواند درست باشد و هم غلط؛ غلط از این جهت که هستند کشورهایی در همین منطقه که باوجود تنشها و مسائل حاکم، گرچه به توسعه دست نیافتهاند، اما قطعا روی ریل توسعه قرار گرفته و دستاوردهای اقتصادی درخشانی داشتهاند. اما درست از این جهت که بیثباتیهای ژئوپلتیک منطقه خاورمیانه که در قالبهای گوناگون درگیریهای داخلی و خارجی کشورها و تغییرات مرزبندی و بالکانیزاسیون و فراتر از همه اینها وجود تروریسم و حکومتهای فاسد، خود را نشان می دهد، به عاملی بازدارنده در تحقق توسعه تبدیل شده است. با این حال باز هم تاکید میکنم در دل همین وضعیت کشورهایی که به سمت ثبات سیاسی و دموکراسی حرکت کردهاند، بهنسبت تحقق ثبات سیاسی و دموکراسی، رشد اقتصادی و توسعه را تجربه کردند. البته باید در نظر داشته باشیم در تمام دورهها، قدرتهای مداخلهگر خارج از منطقه، از جمله امریکا و بریتانیا در پی تامین منافع خود در غرب آسیا بوده و هستند و تلاش میکنند دسترسی به منابع انرژی ارزانقیمت را برای خود تضمین کنند که همین نوع رفتار آنها در آنچه در حال وقوع است تاثیرگذار بوده است.
موقعیت سوقالجیشی خاورمیانه چه ظرفیتهای اقتصادی را در اختیار کشورهای مستقر در آن قرار داده و بهاعتقاد شما کدام یک از کشورهای حاضر بهترین بهرهبرداری را از این ظرفیت داشته است؟
منطقه خاورمیانه محل اتصال اروپا، افریقا و آسیا است؛ سه تنگه مهم هرمز، سوئز و بابالمندب در آن واقع شدهاند؛ گذرگاه و قلب مواصلاتی شرق به غرب و شمال به جنوب است که همه این شرایط، ژئوپلتیکی خاصی را برای آن ایجاد کردهاند، اما همین تنگههای مهمی که از آن نام برده شد متاثر از تنشها و زدوخوردهای سیاسی موجود در منطقه، عموما تهدیدهایی را متوجه خود میبینند و در این وضعیت حضور اسرائیل بهعنوان بازیگری مخرب و البته نیروهای فرامنطقهای و مداخلهگر در آن برای کسب منافعی خاص نیز بر پیچیدگی اوضاع افزوده است. شرایطی که توصیف آن رفت، بهرهبرداری و کسب منافع از موقعیت سوقالجیشی را برای کشورهای منطقه با مشکل مواجه کرده و فضای تنفس برای توسعه اقتصادی را گرفته است. اما راهکار این مشکل نیز دقیقا در همین منطقه است. یعنی اگر کشورهای این منطقه خواهان بهرهبرداری مطلوبتر از ظرفیتهای موجود هستند باید منافع مشترک اقتصادی تعریف کنند تا در ادامه این روند شاهد تعریف و ایجاد منافع مشترک سیاسی باشیم و در نهایت ثبات و آرامش در منطقه حکمفرما شود.
آیا معاهداتی چون صلح ابراهیم ظرفیت چندقطبیسازی اقتصاد خاورمیانه و کمرنگسازی نقش بازیگران مهمی چون ایران از مناسبات اقتصادی منطقه را دارند؟
ظاهر صلح ابراهیم یا فرآیند سازش با رژیم صهیونیستی بهنوعی بهرسمیت پذیرفتن سلطه اسرائیل بر مناطق اشغالی است، اما بهاعتقاد من موتور محرک امضای این معاهده، کسب منافع اقتصادی و تلاش برای درآمدسازی است و میتوان امریکا را بهرهبردار اصلی آن دانست، زیرا تلاشهای این کشور در همه دورهها متمرکز بر ایجاد یک محور اقتصادی جدید و کسب سود از آن بوده است. با این حال درباره صلح ابراهیم نکته دیگری هم وجود دارد که شما هم در سوالتان به آن اشاره کردهاید؛ در واقع این معاهده را میتوان تلاش برای حذف ایران از معادلات اقتصادی دانست. امریکاییها و رژیم صهیونیستی با تحرکات خود از جمله برقراری معاهداتی چون صلح ابراهیم در پی ایجاد یک رقابت سنگین ژئواکونومیک علیه ایران هستند و میخواهند یک خفگی ژئوپلتیک را به ما تحمیل کنند. بهعبارت دقیقتر هدف از امضای این معاهدات قطع دسترسی ایران به بازارهای منطقه و سرمایهگذاریهای خارجی و ناتوانسازی ایران برای انجام هرگونه تراکنش اقتصادی است.
آیا موفق به تحقق این هدف خواهند شد؟
به هر میزان که دیپلماسی و سیاست همسایگیمان موفقیتآمیزتر باشد و بتوانیم منافع و البته تهدیدهای مشترک با کشورهای منطقه تعریف کنیم، میتوانیم فرآیند صلح ابراهیم را تحت سلطه خود در بیاوریم. یک نکته درباره ارتباط ما با همسایگان قابلتامل و نیازمند مداقه است و آن هم اینکه هرگاه ما تحت سیاست حاکمیت یا حتی اشتباهات گروههایی خاص دچار تنش با کشوری در منطقه شدیم، امریکاییها و رژیم صهیونیستی بهسرعت وارد شدند و تلاش کردند جای جای ما را پر و آنها را جذب خود کنند. همین مسئله ضرورت تغییر رویکرد و سیاستگذاریهای دیپلماتیک در ارتباط با همسایگان را بهخوبی عیان میکند.
تنشهای سیاسی کنونی اقتصاد خاورمیانه را به کدام سو خواهد برد؟
برای پاسخ درستتر به این سوال بهتر است اشارهای به وضعیت خاورمیانه در حدود دو دهه اخیر داشته باشیم. در باره مورداشاره وجود تروریسم تکفیری در منطقه تهدیدی فراملیتی را ایجاد کرده و فضایی پرتنش را رقم زده و در کنار آن شکلگیری «بهار عربی» که در کشوری چون لیبی نتوانسته به حاکمیت دموکراسی ختم شود و دامنه آن به خاورمیانه هم رسیده، عدم قطعیت و ریسک سرمایهگذاری را بالا برده و کشورها را در دستیابی به اهداف اقتصادیشان ناکام گذاشته است. البته باوجود همین ریسک برخی از کشورها که پیش از این از آنها نام بردیم توانستند با ایجاد وضعیتی باثباتتر در جذب سرمایه موفق عمل کنند، اما واقعیت این است که وقتی تنشها گسترش پیدا کند، بهویژه درباره ایران و اسرائیل ممکن است هیچ کشوری در منطقه نتواند خود را از آسیبهای آن در امان نگه دارد و حتی اندیشکدههای امریکایی نیز بهنوعی این آسیبپذیری را پیشبینی کردهاند؛ بهویژه اینکه همانطور که پیش از این اشاره کردم نوع اقتصادی که برای این کشورها تعریف شده اقتصاد شیشهای و طبیعتا آسیبپذیری آنها از بحرانها بیشتر است. بر همین مبناست که باوجود برخی اختلافات این کشورها در تلاش هستند که سطح تنشها میان ایران و اسرائیل و امریکا را کاهش دهند.
نقش ایران در اقتصاد خاورمیانه را چگونه تشریح میکنید؟
ایران قلب ژئوپلتیک خاورمیانه است و این موضوع دستکم تا امروز قابلانکار نیست. ظرفیتهای موجود در کشور ما از جمله نیروی انسانی متخصص، منابع غنی انرژی و معدنی، بازار بزرگ حدود ۸۵ میلیون نفری، بسترهای مناسب برای توسعه کشاورزی، قرارگیری در مسیر شرق و غرب و شمال به جنوب که ظرفیت ترانزیتی فوقالعادهای را در اختیار کشور قرار میدهد، ابزارهایی مناسب برای سردمداری ایران در اقتصاد خاورمیانه هستند، اما در سوی مقابل ما دارای چالشهای اساسی در زمینه دیپلماسی اقتصادی هستیم؛ بهگونهای که نه در بازاریابی حاکمیتی که مربوط به دولت و وزارت خارجه است، موفق بودهایم و نه در بازاریابی بخش خصوصی. البته بخش بیشتر این قصور متوجه بخش خصوصی است، زیرا حالا دیگر اقتصاد جهان به سمتی رفته که بازیگران عمده اقتصاد بخش خصوصی هستند و دولتها عموما در نقش تسهیلگر ظاهر میشوند؛ گرچه قوای حاکمیتی ما در این امر هم ضعف داشته است.
بهعنوان سوال پایانی برای افزایش نقش ایران در اقتصاد خاورمیانه و جلوگیری از تحقق اهدافی که بر شکلگیری معاهداتی چون صلح ابراهیم مترتب است بهترین و کارآمدترین راهکار چیست؟
در پاسخ به سوالات گذشته هم اشاره کردهام؛ ما هرچه در بخش دیپلماسی اقتصادی قویتر ظاهر شویم و بتوانیم قدرت چانهزنیمان را در بازارهای منطقه افزایش دهیم موفقتر خواهیم بود. در این مسیر با تعریف منافع مشترک اقتصادی بهنوعی موقعیت جدید را برای خود ایجاد کردهایم. البته یکنکته قابلتامل این است که ما گرچه در مناسبات با غرب دچار مشکل شدهایم و این مسئله سبب شده نتوانیم از ارتباط با این کشورها بهره اقتصادی ببریم، اما موضوع این است که در ارتباط با شرکای راهبردیمان در شرق که شاخصترین آنها روسیه و چین هستند نیز موفق نبودهایم. ما در شانگهای حضور داریم، در بریکس حضور داریم، در اوراسیا حضور داریم، اما در عمل تراکنش اقتصادی چندان چشمگیری در ارتباط با این کشورها نداریم. این مسئله بدون هیچ اماواگری ناشی از عدم تواناییمان در برقراری دیپلماسی اقتصادی است.
سخن پایانی
خاورمیانه شاید سفرهای هفترنگ در نگاه کشورهای استعمارگر بوده که نتوانستند بر غریزه دستیابی به آن فائق بیایند؛ بر همین اساس هم خودشان بهاصطلاح از آن ور دنیا آمدند و هم نیروهای نیابتیشان را در سرزمینهای اشغالی نشاندهاند تا آرامش و خواب راحت را از مردم غرب آسیا بگیرند؛ بهگونهای که حالا مردمان کشورهای این منطقه صرف حضور در آن را مایه گرفتاری و عقبماندگی خود میدانند؛ در حالی که اگز دست طمع نیروهای فرامنطقهای از این منطقه کوتاه شود، سعادت و آرامش مردم ان قطعی خواهد بود؛ البته بهشرط حاکمیتی دلسوز و دغدغهمند در هر کدام از این کشورها. با این حال یک راهکار مطرح ازسوی کارشناسان برای آرامش و ثبات این کشورها تعریف منافع و تهدیدهای مشترک و بهرهبرداری از این ابزار برای شکلگیری خاورمیانهای آرام است.