-
در گفت‌وگوی صمت با یک کارشناس اقتصاد مطرح شد

اقتصاد منزوی توسعه نمی‌یابد

جهان امروز به‌نوعی انعکاس‌دهنده واقعیتی مهم به‌نام رابطه علی و معلولی سیاست و اقتصاد است؛ به‌گونه‌ای که اگر رویکرد و نگاه غالب سیاسی تعامل و گفت‌وگو با جهان باشد، اقتصاد نیز متاثر از همکاری و مشارکت توسعه می‌یابد و در سوی مقابل اقتصاد توسعه‌یافته و توانمند قدرت و نفوذ بالایی در مناسبات سیاسی جهان خواهد داشت. بر همین مبناست که امروزه ساختارهای قدرت -چه به‌لحاظ سیاسی و چه به لحاظ اقتصادی- گرچه ممکن است به‌اصطلاح دل خوشی از هم نداشته باشند، اما چاره‌ای جز تعامل نیز ندارند؛ مانند آنچه در ماه‌های اخیر در ارتباط امریکا و چین در زمینه تعرفه‌ها شاهد بوده‌ایم. آنچه گفته شد در سال‌های اخیر در اقتصاد ایران به‌شدت نمود داشته و تحریم که آفتی برآمده از تنش‌های سیاسی بوده، نه‌تنها مسیر توسعه اقتصاد ما را ناهموار ساخته، بلکه گاهی در تامین ضرورت‌ها نیز خلل ایجاد کرده است. به‌گونه‌ای که امیررضا اعتمادی، عضو اتاق بازرگانی، صنایع، معدن و کشاورزی ایران و کارشناس اقتصاد می‌گوید: «سیاست نه‌تنها بر اقتصاد تاثیر دارد، بلکه ساختار اقتصاد ایران در سال‌های اخیر، مستقیما تحت تاثیر تصمیمات و تحولات سیاسی شکل گرفته است.» آنچه در ادامه می‌خوانید مشروح گفت‌وگوی صمت با این کارشناس و پژوهشگر حوزه اقتصاد است.

اقتصاد منزوی توسعه نمی‌یابد

در سال‌های اخیر عده زیادی از کارشناسان دلیل محوری وضعیت نامطلوب اقتصاد کشور را نوع نگاه سیاسی و مراودات دیپلماتیک‌مان با جهان بیرون عنوان کرده‌اند؛ آیا شما هم به چنین رویکردی باور دارید؟

وقتی از من می‌پرسند «آیا سیاست بر اقتصاد ایران تاثیر دارد؟»، پاسخ من این است که نه‌تنها تاثیر دارد، بلکه ساختار اقتصاد ایران در سال‌های اخیر، مستقیماً تحت تاثیر تصمیمات و تحولات سیاسی شکل گرفته است. برای توضیح این ارتباط نیز نمونه‌ای روشن‌تر از برجام وجود ندار؛ به گونه‌ای که از روز امضای توافق هسته‌ای تا امروز که هنوز مذاکره و فشار ادامه دارد، اقتصاد ایران بارها از روی امید به یأس و از انسداد به گشایش چرخیده است. شاهد دیگر در این زمینه نوسان‌های عجیب و غریب نرخ ارز با شکل‌گیری هر گونه تحرک سیاسی ازسوی ایران یا کشورهای متقابل در این سال‌ها بوده است؛ یعنی به‌محض انتشار اخباری مبنی بر شدت گرفتن تنش‌ها میان ایران و غرب نرخ ارز روند صعودی را در پیش می‌گرفت و در مقابل اگر خبری از تغییر مواضع سیاسی نبود، تثبیت نرخ ارز را شاهد بودیم. اینها مثال‌هایی روشن از تاثیر سیاست و نوع تعامل با جهان بر اقتصاد ما است.  

شما به چرخش از امید به یأس و از انسداد به گشایش اشاره کرده‌اید؛ آیا این تغییرات را تنها باید در سایه وقوع تحولات سیاسی تعبیر کرد؟ 

شاید نتوان دلیل مطلق این تغییرات را تحولات سیاسی دانست، اما بخش عمده‌ای از آن تحت تاثیر اتفاقات این حوزه رخ داده است. در سال ۱۳۹۴، زمانی که برجام به سرانجام رسید، امیدواری زیادی در کشور ایجاد شد. سرمایه‌گذاران خارجی برای ورود به کشور ابراز علاقه کردند، صادرات نفت افزایش یافت و بخشی از دارایی‌های بلوکه‌شده آزاد شد. در آن دوره حتی نرخ رشد اقتصادی برای مدتی صعودی شد. در سوی مقابل با خروج ایالات متحده از برجام در سال ۱۳۹۷، ماجرا کاملاً تغییر کرد. تحریم‌های یک‌جانبه، به‌ویژه در حوزه بانک، انرژی، بیمه و کشتیرانی، دوباره آغاز شد و دسترسی ما به منابع مالی و بازارهای بین‌المللی تقریبا به حالت تعطیل در آمد که همین شرایط زمینه‌ساز کسری بودجه و متعاقبا رشد افسارگسیخته تورم و چالش‌های محسوس دیگر در اقتصاد ما، شد.

مسیر اصلی تاثیرگذاری این محدودیت‌ها بر اقتصاد ما را چگونه تشریح می‌کنید؟

ببینید خلاف آنچه پیش از این می‌شنیدیم، تحریم‌ها فقط عدد و کد روی کاغذ نیستند. این محدودیت زیرساخت‌های اقتصادی کشور را نشانه گرفته ‌است. مثلا در صنعت نفت، محدودیت در دسترسی به تکنولوژی روز، تجهیزات و سرمایه‌گذاری خارجی، عملا باعث توقف پروژه‌های کلیدی و کاهش شدید ظرفیت توسعه شد؛ به‌گونه‌ای که در سال‌هایی، صادرات نفت خام ایران به زیر یک میلیون بشکه در روز رسید، در حالی که پیش از تحریم‌ها، این عدد حدود ۲.۵ میلیون بشکه بود. چنین اعداد و ارقامی به‌‌روشنی گویای تضعیف قوای زیرساختی کشور به‌واسطه تغییر در روند تعاملات سیاسی ما هستند. 

چالش‌هایی که در حوزه پولی و مالی کشور وجود دارد را تا چه حدی می‌توان به مسائل سیاسی مرتبط دانست؟ 

در یکی از سوالات پیشین شما، اشاره‌ای کوتاه به این مسئله کرده‌ام، اما اگر بخواهم شفاف‌تر توضیح بدهم باید بگویم در نتیجه افت صادرات، درآمد ارزی کشور کاهش پیدا کرد و دولت برای تامین هزینه‌های خود، ناگزیر به استفاده از منابع بانک مرکزی و چاپ پول شد. همین عامل، یکی از مهم‌ترین دلایل افزایش پایه پولی و رشد تورم مزمن در سال‌های اخیر بوده است.

علاوه بر این دولت برای مدیریت بازار ارز، سیاست تثبیت نرخ ۴۲۰۰ تومانی ارز را برای واردات کالاهای اساسی اتخاذ کرد. این سیاست گرچه در ظاهر با هدف کنترل نرخ و حمایت از معیشت مردم اجرا شد، اما در عمل یکی از گسترده‌ترین ناکارآمدی‌ها و فسادهای اقتصادی کشور را به‌دنبال داشت؛ به‌گونه‌ای که بیش از ۶۰ میلیارد دلار ارز ترجیحی (4200 تومانی) اختصاص یافت، اما نرخ کالاهای اساسی در همین دوره چند برابر شد.

من بارها گفته‌ام که این مدل سیاست‌گذاری ارزی، نه‌تنها منجر به کاهش فشار بر اقشار ضعیف نشد، بلکه موجب توزیع رانت به‌نفع خواص، افزایش کسری بودجه و بی‌ثباتی اقتصادی شد. ما باید از این تجربه درس بگیریم. نرخ ارز باید در بازار به‌صورت واقعی و رقابتی تعیین شود، نه اینکه با نرخ‌سازی دستوری و بدون پشتوانه، اعتماد عمومی را از بین ببریم.

 شما در گفته‌های‌تان بر تاثیر تحریم بر حوزه نفت تاکید و شیوه نفوذ آن بر حوزه مالی و پولی را تشریح کرده‌اید؛ آیا این چالش تاثیر مستقیمی بر دیگر بخش‌ها هم داشته یا تاثیرپذیری بخش‌های دیگر به‌صورت تبعی از چالش‌های به‌وجود آمده در حوزه مالی و پولی بوده است؟

بله؛ صد درصد صنایع دیگر هم دچار اختلال شدند و بخشی از مشکلات این حوزه‌ها به‌صورت مستقیم برآمده از تحریم بوده و بخشی نیز متاثر از چالش‌های به‌وجود آمده در بخش‌های دیگر. به‌طور مثال در صنعت خودرو، خروج شرکت‌های خارجی و قطع دسترسی به قطعات و فناوری، نرخ تمام‌شده تولید را افزایش داد و از طرفی هم نرخ ارز و تورم به جهش قیمت‌ها دامن زد.

 نتیجه آن شد که خودرو در بازار ایران برای بسیاری از مردم دست‌نیافتنی شد. البته بخشی از ناکامی‌های این صنعت، به ساختار سنتی و انحصاری خودروسازان برمی‌گردد، اما تحریم و نوسانات سیاسی نیز ضربات سختی به بدنه این صنعت وارد کردند. 

آیا این ممکن نبود که در خلأ غرب، با کمک و تعامل گسترده‌تر با شرق، کشور را از امکانات و زیرساخت‌های توسعه جهانی برخوردار کرد؟ 

چرا؛ در این جهت هم عمل شد و ایران با برخی کشورها مانند چین و روسیه تعاملاتی برای دور زدن تحریم‌ها و صادرات غیررسمی نفت برقرار کرد. گرچه این تعاملات تا حدودی از فشار کاست، اما این کشورها نتوانستند و نمی‌توانند جایگزینی کامل برای بازارهای جهانی و سیستم مالی بین‌المللی باشند. هر کشوری ظرفیت‌های خاص خود را دارد؛ کما اینکه ممکن است شرق ظرفیت‌هایی داشته باشد که غرب از آن بی‌بهره باشد. ما باید واقع‌بین باشیم؛ تا زمانی که وضعیت روابط بین‌المللی ما به ثبات و حالت معمول نرسد، نمی‌توان انتظار رشد پایدار اقتصادی را داشت.

البته در چند سال اخیر تلاش‌هایی برای بازگشت به میز مذاکره انجام شده؛ از مذاکرات در وین، تماس‌های غیرمستقیم در عمان تا زمزمه‌هایی از گفت‌وگو در کشورهای اروپایی، اما هنوز نتیجه ملموسی حاصل نشده است. امریکا به‌دنبال اعمال مکانیسم ماشه بود و طرف‌های اروپایی، گرچه از توافق خارج نشدند، اما عملا ناتوان از اجرای تعهدات خود در قبال ایران بودند و حالا هم که تنش‌های اخیر سرنوشت سیاسی کشور را در هاله‌ای از ابهام قرار داده است.

آیا به‌اعتقاد شما پدیده «وابستگی به سیاست و روابط بین‌الملل» فقط مختص اقتصاد ایران است و ساختار اقتصادی ما چنین حکمی را رقم زده یا برای کشورهای دیگر هم همین شرایط حاکم است؟ 

به نکته مهمی اشاره کرده‌اید؛ گاهی شنیده می‌شود برخی می‌گویند: «کشورهایی هم هستند که باوجود تحریم یا بحران، اقتصاد خود را اداره می‌کنند». بله؛ نمونه‌هایی مثل ترکیه یا پاکستان را می‌توان بررسی کرد، اما تفاوت اصلی در سهم نفت در اقتصاد، ساختار بودجه، میزان شفافیت و درجه حکمرانی اقتصادی است. ما باید از این کشورها بیاموزیم که چگونه با اصلاحات اقتصادی، از وابستگی به درآمدهای پرنوسان فاصله گرفته‌اند. بر این مبنا باید بگوییم نوع ساختار اقتصادی کشورها در میزان وابستگی‌شان به اقتصادهای جهانی نقش دارد که خوب یا بد ساختار اقتصادی ما میزان وابستگی‌اش به جهان بیرون را زیاد کرده است. 

اگر بخواهیم در چند بند راهکارهایی را به‌منظور خروج از وضعیت فعلی ارائه کنیم، شما چه مواردی را الزامی می‌دانید؟

برای خروج از وضعیت فعلی راهکارهای متعددی وجود دارد که شخصا روی سه محور تاکید دارم؛ نخست اصلاح ساختار بودجه‌ای و کاهش وابستگی به نفت. ما باید درآمدهای پایدار را جایگزین درآمدهای نفتی کنیم. در این راستا مالیات‌ستانی هدفمند، حذف معافیت‌های غیرضرور و مقابله با فرار مالیاتی از مهم‌ترین اقداماتی است که باید در اولویت قرار گیرد.

دوم، سیاست پولی و ارزی شفاف. یکسان‌سازی نرخ ارز، کنترل رشد نقدینگی و استقلال بانک مرکزی، از الزامات ثبات اقتصادی است. علاوه بر این باید اجازه دهیم بازار برمبنای واقعیت‌های اقتصادی بر کالاها نرخ‌ بگذارد و سیاست‌گذار، تنها نقش ناظر و تنظیم‌گر را ایفا کند، نه قیمت‌گذار را.

سوم و شاید مهم‌ترین راهکار نیز گسترش دیپلماسی اقتصادی و بازسازی روابط تجاری با جهان است. ما نیاز داریم که به اقتصاد جهانی متصل باشیم؛ نه فقط برای فروش نفت، بلکه برای صادرات کالاهای غیرنفتی، جذب فناوری، سرمایه‌گذاری خارجی و همکاری‌های صنعتی.

به‌عنوان سوال پایانی؛ در صورت عدم توفیق در تعامل با جهان امیدی به بهبود وضعیت اقتصاد ایران نیست؟

خیر؛ نمی‌توان این‌گونه برداشت کرد. اقتصاد ایران به‌شدت از تحولات سیاسی و بین‌المللی اثر می‌پذیرد، اما این بدان معنا نیست که سرنوشت ما از دست رفته است. با یک حکمرانی اقتصادی هوشمند، برنامه‌ریزی بلندمدت و اجماع ملی در خصوص مسیر توسعه، می‌توان از همین شرایط دشوار، مسیری پایدار برای رشد ساخت.

در این راه، ما نیازمند سیاست‌گذاران شجاع، تصمیم‌گیران منطقی و جامعه‌ای همراه هستیم. اقتصاد ایران ظرفیت‌های زیادی دارد؛ کافی است اراده‌ای جدی برای استفاده از این ظرفیت‌ها وجود داشته باشد.

سخن پایانی...

میزان وابستگی اقتصادها به سیاست در کشورهای گوناگون متفاوت است و تجربه نشان داده ساختار اقتصادی ایران میزان این وابستگی را بسیار زیاد کرده است؛ به‌گونه‌ای که با وقوع هر تحرک سیاسی شاهد تغییراتی نه‌تنها در شاخص‌های کلان اقتصاد، بلکه در بازارها هستیم. بر این مبنا به‌نظر می‌رسد دو راه بیشتر وجود ندارد؛ یا باید با انجام اصلاحاتی میزان وابستگی ساختار اقتصادی به جهان بیرون را تنها «کاهش» دهیم، زیرا بی‌نیازی به جهان خارج امکان‌پذیر نیست و یا با تغییر و اصلاح رویکرد سیاسی البته با در نظر گرفتن ملاحظات کشور، در جهت تعامل و برقراری ارتباط با جهان بیرون بر محور احترام متقابل گام برداریم. 

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین