اعتماد ریخت و سرمایه پرید!
چرا بازار سرمایه دوباره به نقطه صفر بازگشت؟در هفتهای که گذشت، بورس تهران بار دیگر به تیتر یک رسانهها بازگشت؛ نه بهدلیل رشد شاخص یا عرضههای بزرگ، بلکه با تجمع بیسابقه گروهی از سرمایهگذاران خرد مقابل سازمان بورس. معترضانی که از تصمیمات ناگهانی، عدمحمایت دولت و هراس از تعطیلی بازار به ستوه آمده بودند. در حالی که شاخص کل به سطح هشداردهندهای سقوط کرده، دولت و بانک مرکزی وعده حمایت میدهند. اما آیا این وعدهها به اعتماد از دسترفته منجر خواهد شد؟

بازار سرمایه ایران در هفته منتهی به ۲۰ تیر ۱۴۰۴، با شرایطی ویژه و پرالتهاب روبهرو بود. پس از افتهای پیاپی شاخص کل بورس تهران در هفتههای اخیر، فضای معاملاتی بیش از همیشه تحتتاثیر ترس، شایعات و بیاعتمادی قرار گرفت. افت ارزش معاملات خرد، افزایش صفهای فروش در اغلب نمادهای شاخصساز و خروج شدید پول حقیقی نشانههایی از این وضعیت نابسامان بودند. در روزهای ابتدایی هفته، اخبار غیررسمی مبنی بر احتمال تعطیلی بورس یا اعمال محدودیتهایی بر معاملات (نظیر کاهش دامنه نوسان یا تعطیلی مقطعی بازار) میان فعالان بازار دستبهدست میشد. این زمزمهها با افت سنگین شاخص در روزهای بعدی ترکیب و به ایجاد فضای ملتهب در بین سرمایهگذاران منجر شد. در میانه هفته، گروهی از سرمایهگذاران و فعالان بازار سرمایه که عمدتا از میان سهامداران خرد بودند، مقابل ساختمان سازمان بورس و اوراق بهادار در خیابان سعادتآباد تهران تجمع کردند. این تجمع، اگرچه از منظر جمعیتی محدود بود، اما از نظر رسانهای و نمادین، بهطرز قابلتوجهی بازتاب داشت. صمت با تمرکز بر تلاطمهای بازار سرمایه در هفتهای که گذشت، به بررسی شرایط بورس اوراق بهادار پرداخته که در ادامه میخوانید.
ورود دولت و بانک مرکزی: وعدههایی که شاید دیر شده باشند
سازمان بورس در نخستین واکنش رسمی خود با صدور اطلاعیهای ضمن دعوت معترضان به آرامش، وعده بررسی مطالبات را داد. در این اطلاعیه آمده بود: «سازمان بورس در کنار سهامداران ایستاده و تمامی ابزارهای قانونی و نظارتی برای بهبود وضعیت بازار را بهکار خواهد بست. هرگونه تصمیمگیری درباره بازار، با هدف حفظ منافع عمومی سرمایهگذاران و ثبات بازار اتخاذ میشود.» با این حال، اقدام مشخص و عملی خاصی از سوی سازمان بورس برای اقناع افکار عمومی دیده نشد. حتی برخی فعالان بازار در فضای مجازی این اطلاعیه را نوعی «فرار رو به جلو» تعبیر کردند.
در ادامه روند ناآرام بازار و پس از انتشار تصاویر و اخبار تجمع، دولت و بانک مرکزی نیز بهنوعی وارد گود شدند.
بانک مرکزی از طریق رئیسکل خود، خبر از هماهنگی با سازمان بورس برای تامین نقدینگی و حمایت از سهامداران داد. مهمترین محورهای اعلامشده توسط بانک مرکزی عبارت بودند از؛ افزایش سهم صندوق تثبیت بازار سرمایه و تجهیز منابع آن از محل مازاد درآمدهای نفتی، هماهنگی برای تسهیل تزریق منابع از طریق بانکها و نهادهای مالی به بازار و کاهش نرخ سود بینبانکی بهعنوان راهکاری برای جذابتر کردن بازار سهام نسبت به بازار پول.
با این حال، همچنان مشخص نیست این وعدهها چه زمان و چگونه اجرایی خواهد شد و آیا اصلا کارآیی لازم را دارد یا نه. کارشناسان دلایل مختلفی را برای وضعیت کنونی بورس برمیشمرند که مهمترین این دلایل عبارتاند از سیاستگذاریهای متناقض، دخالتهای پیدرپی در بازار، تصمیمات شبانه، تغییرات ناگهانی در مقررات معاملاتی و عدمثبات در سیاستهای اقتصادی که از عوامل مهم بیاعتمادی سرمایهگذاران است.
سایه سنگین اقتصاد دستوری و نرخگذاری دستوری محصولات شرکتها، بهویژه در صنایع بزرگ چون پتروشیمی، فلزات و خودرو، باعث شده است سودآوری شرکتها کاهش یافته و جذابیت سرمایهگذاری از بین برود.
عدمایفای نقش نهادهای حمایتی مانند صندوق توسعه و صندوق تثبیت بازار سرمایه، باوجود هدفگذاریهای قانونی، در عمل نتوانستهاند نقش موثر در زمانهای بحرانی ایفا کنند. افزایش نرخ سود بینبانکی و تورم انتظاری بهعنوان 2 عامل مهم در کنار رشد سایر بازارها (مانند طلا و ارز)، جذابیت سرمایهگذاری در بورس را کاهش داده است.
اما در این میان، نقش رسانهها و فعالان فضای مجازی قابلتامل است. برخی تحلیلگران و فعالان رسانهای بازار سرمایه نسبت به «تحریف واقعیت» از سوی برخی رسانهها هشدار دادند و در توییتر و تلگرام، بسیاری از کانالهای بورسی و تحلیلگران نسبت به انفعال سازمان بورس انتقاد کردند و از دولت خواستند با اقدامات شفاف و حمایتی، جلوی فرو ریختن بیشتر اعتماد را بگیرد.
ابعاد حاکمیتی ریزش بازار سرمایه
بهمن فلاح، کارشناس بازار سرمایه؛ اگر حمایتهای صندوق تثبیت و مدیریت کارآمد صندوقهای اهرمی ادامه داشته باشد، بهویژه با توافق انجامشده مبنی بر انجام بخشی از معاملات صندوقهای اهرمی در قالب بلوک و خرید سهام خرد توسط صندوقهای اهرمی، اینها راهکارهای بسیار موثری هستند که میتوانند بازار را مثبت نگه دارند.
مسئله اصلی که بازار را تحتتاثیر قرار داده، فضای روانی و بیاعتمادی ناشی از شرایط پساجنگ و آتشبس است. تا زمانی که این ریسکها برطرف نشود، احتمال ناپایداری روند مثبت بازار وجود دارد.
بازار سرمایه باتوجه به ترسهای سهامداران بهشدت نیازمند حمایت است.
باتوجه به کنترل نوسانات نرخ ارز و بازارهای موازی، بهویژه بازار ارز و همچنین خروج بورس از حکمرانی دولت و تبدیل شدن آن به بخشی از هویت حکمرانی کشور، امیدواریم این بحران مدیریت شود. اما تا زمانی که از ابهامات سیاسی و شرایط آتشبس خارج شویم، این حمایتها باید تداوم یابد تا بازار تثبیت شود.
بازار سرمایه بهشدت نیاز به حمایت دارد، بهویژه باتوجه به هیجانات و ترسهای روانی میان سهامداران خرد. متاسفانه از زمان حضور آقای مدنیزاده در وزارت اقتصاد، بازتاب رسانهای مناسبی از دیدگاههای ایشان درباره بورس و بازار سرمایه و آینده این بازار نداشتهایم. حضور پزشکیان در تالار بورس میتواند به فضای روانی بازار سرمایه کمک کند.
اخباری که در پایان دوره جنگ و پیش از بازگشایی بازار منتشر میشد، این تصور را ایجاد کرد که تعارضات زیادی بین سازمان بورس و وزیر اقتصاد وجود دارد. برای رفع این ابهامات، لازم است نشست رسانهای با حضور آقایان مدنیزاده، صیدی و فرزین برگزار شود.
نشست قبلی بین فرزین و صیدی، بیشتر جنبه سمبلیک و گفتاردرمانی داشت و وعدههای دادهشده محقق نشد. اکنون باتوجه به ابعاد حاکمیتی ریزش بازار، چنین اقداماتی حتی نظیر حضور میدانی آقای دکتر پزشکیان در تالار بورس و برگزاری نشستهای شفاف میتواند به تثبیت بازار کمک کند.
اگر این اقدامات انجام نشود، بازار هم از نظر بنیادی و هم از نظر روانی در شرایط بحرانی باقی خواهد ماند. اگر این دو عامل مرتفع شود، مثبت بازار میتواند پایدار باشد. حتی در همین روزها شاهد افزایش شدید عرضهها در ساعات پایانی معاملات هستیم که نشاندهنده بیثباتی بازار است.
قیمت سهام در حال حاضر ارزنده است
امیرعلی امیرباقری، کارشناس بازار سرمایه؛ بازار سرمایه ایران بعد از جنگ ۱۲روزه با رژیمصهیونیستی، روزهای پرتنشی را پشتسر گذاشت. بورس تهران که بهدلیل درگیریها مدتی تعطیل بود، پس از بازگشایی با رنگ غالب قرمز و افت شدید شاخص کل روبهرو شد؛ ریزشی که بیشتر از واقعیتهای اقتصادی، از ترس، هیجان و عدمقطعیت ناشی میشد و سرمایهگذاران خرد را بهسمت فروش هیجانی سوق داد. ارزش معاملات کاهش یافت و صفهای فروش سنگین شکل گرفت، اما این وضعیت کوتاهمدت است و بازار بهتدریج بهتعادل بازمیگردد.
در چنین فضایی، برخی ریزش را فرصتی برای خرید سهام ارزنده میدانند، چراکه ارزش ذاتی شرکتها در مدت کوتاه جنگ از بین نمیرود. تجربه نشان داده است که بازارها پس از عبور از شوکهای سیاسی و نظامی، بهمرور آرام میگیرند و حتی میتوانند رشد کنند. با این حال، بازگشت اعتماد و ورود دوباره نقدینگی به بورس، نیازمند ثبات سیاسی و اقتصادی بیشتر است تا سرمایهگذاران با اطمینان به بازار برگردند. اما ارزیابی آینده بازار به مدیریت ریسکهای سیاسی وابسته است.
بازار سرمایه در حال حاضر تحتتاثیر ریسکهای خارج از بازار قرار دارد و ارزیابی آینده آن بهشدت به مدیریت این ریسکها وابسته است.
در درجه اول، باید ریسکهای کلان مانند ریسکهای سیاسی، ژئوپلتیکی و شرایط مشابه را مدنظر قرار داد. با کاهش این ریسکها و آرام شدن اوضاع، بازار میتواند مورداقبال سرمایهگذاران قرار گیرد. از منظر ارزندگی، قیمتها در حال حاضر در سطوح مناسب و معقولی قرار دارند و میتوان گفت؛ قیمتها ارزنده هستند، مشروط بر اینکه ریسکهای کلان بهتدریج کاهش یابند.
با این حال، ارزندگی قیمتها بهتنهایی کافی نیست؛ ورود جریان نقدینگی حقیقی و سرمایهگذاری خرد به بدنه بازار، نیازمند کاهش ریسکهای کلان است. فصل مجامع میتواند محرک جدیدی برای جذب سرمایهگذاران خرد باشد. با نزدیک شدن به فصل مجامع و تقسیم سود شرکتها، برخی سرمایهگذاران بهصورتسنتی در این مقطع وارد بازار میشوند. این موضوع میتواند جریان نقدینگی جدیدی را علاوه بر جریانهای قبلی بهسمت بازار هدایت کند. اتفاقات اخیر تاثیر مستقیمی بر اتمسفر اقتصادی کشور نداشته و خوشبختانه تابآوری زنجیره تامین و لجستیک در بسیاری از صنایع آزمون خود را با موفقیت پشتسر گذاشته است. سرمایهگذاران باید این نکته را درباره شرکتهای بورسی نیز در نظر داشته باشند که اتفاق خاصی برای این شرکتها رخ نداده و رقابت کنونی، صرفا بین جریانهای مختلف بازار است.
سخن پایانی
بازار سرمایه، آینه تمامنمای اقتصاد کشور است؛ بازاری که در صورت اعتماد عمومی، میتواند پیشران تولید و سرمایهگذاری باشد. اما در هفته اخیر، آنچه بیش از هرچیز مشهود بود، تضعیف این سرمایه اجتماعی بود.
تجمع اعتراضی مقابل سازمان بورس، نهفقط فریاد چند سهامدار، بلکه زنگ خطری بود برای سیاستگذاران اقتصادی کشور. اگر دولت و بانک مرکزی در اجرای سیاستهای حمایتی خود جدیت نداشته باشند و سازمان بورس صرفا به اطلاعیهخوانی بسنده کند، باید در انتظار تکرار سناریوهای تلخ سال ۱۳۹۹ بود.
امروز بورس تهران نیازمند حمایت است، اما نهفقط در قالب تزریق نقدینگی، بلکه در قالب بازسازی اعتماد، شفافسازی تصمیمات و تقویت حکمرانی اقتصادی. اگر این مسیر در پیش گرفته نشود، وعدههای حمایتی نیز در هیاهوی بیاعتمادی گم خواهند شد.
بازار سرمایه ایران دیگر فقط یک بازار اقتصادی نیست؛ آینهای است از وضعیت تصمیمگیری، حکمرانی، میزان شفافیت و عمق اعتماد عمومی به حاکمیت اقتصادی. تجمع اخیر سهامداران مقابل سازمان بورس، نه یک اتفاق حاشیهای، بلکه نشانهای پررنگ از افول سرمایهاجتماعی در نهاد بازار و ضعف نهادهای متولی آن بود.
سهمهای در صف فروش و سرمایهگذارانی که با پلاکارد به خیابان آمدهاند، از یک درد واحد میگویند؛ بیاعتمادی. این بیاعتمادی حاصل یک یا 2 هفته بحران نیست؛ نتیجه سالها سیاستگذاریهای ناپایدار، دخالتهای دستوری، وعدههای بیپشتوانه و فرار نهادهای مسئول از پاسخگویی است.
دولت و بانک مرکزی، اگر واقعا بازار سرمایه را بهعنوان «آینه اقتصاد» و «خط مقدم تامین مالی تولید» میشناسند، باید بدانند که بورس با تزریق مقطعی نقدینگی نجات پیدا نمیکند. بورس نیازمند بازسازی عمیق اعتماد است؛ اعتمادی که با وعده و مصاحبه ترمیم نمیشود، بلکه با شفافسازی تصمیمات، حکمرانی باثبات، پاسخگویی مدیران و مقابله با سیاستهای ناهماهنگ اقتصادی بهدست میآید.
از سوی دیگر، سازمان بورس باید از حالت انفعالی خارج شود. نهفقط در اعلام مواضع، بلکه در عمل. حضور فیزیکی مدیران بورسی میان مردم معترض، پاسخگویی مستقیم و ارائه برنامههای دقیق و زمانبندیشده، حداقلهایی است که یک نهاد ناظر در شرایط بحرانی باید نشان دهد.
تردیدی نیست که بازار سرمایه، اگر به حال خود رها شود، از مسیر توسعه خارج خواهد شد و تبدیل به یک زمین بازی محدود برای سوداگران و رانتجویان میشود. این بازار برای احیای خود، نیازمند یک بازنگری ساختاری در سیاستگذاری، نظارت و فرهنگسازی است.
امروز، نجات بورس فقط در گرو مثبت شدن شاخص نیست. نجات بورس، در گرو بازگرداندن امید به دل میلیونها سرمایهگذاری است که چشمشان به تابلوی تالار شیشهای خشک شده و منتظرند تا بالاخره، یک تصمیم درست گرفته شود. اگر حاکمیت اقتصادی کشور نتواند این صدا را بشنود، باید آماده باشد که فردا، نهتنها بورس، بلکه کل اقتصاد، بهای بیاعتمادی امروز را بپردازد.