-

آموزش و توسعه منابع انسانی

محمدرضا نعمت‌زاده

نعمت_زاده

 

پس از بحث بر سر ضرورت مدیریت استراتژیک به ضرورت توسعه منابع انسانی می‌پردازم که البته پیش از این نیز از آن سخن گفته‌ام. چون استراتژی ما مبتنی بر توسعه صنعت پتروشیمی بود، باید به سرمایه اصلی‌مان که نیروی انسانی است، اهمیت می‌دادیم. نوشتم که برای تربیت مهندس، دو شرکت آموزشی «فناوران جنوب» را در ماهشهر، و «راهبران» را در تهران تاسیس کردیم. توضیح دادم که کنکور را چگونه برگزار می‌کردیم که جذب دانشجو هیچ توصیه‌ای نپذیریم.

حتی اگر یک مدیرعامل هم می‌خواست کسی را جذب کند قادر نبود، چون همه باید از طریق آزمون عمومی جذب می‌شدند. به همین دلیل توانستیم افراد کارآمد، باهوش و بااستعداد را جذب کنیم. شش هزار نفر تکنسین، مهندسی و کارشناسی را طی هشت سال آموزش دادیم و پذیرفتیم. امروز صنعت پتروشیمی را همین‌ها به اتفاق افراد با تجربه قبلی اداره می‌کنند.

برای یک‌سری از مدیران نیز دوره‌های خاص مدیریتی در تهران تدارک دیدیم. این دوره‌ها نیز بسیار موفقیت‌آمیز بود. در کلاس‌های‌مان معمولا ۱۰ تا ۱۵ نفر شرکت می‌کردند؛ خود من و اعضای هیأت‌مدیره نیز شرکت می‌کردیم. همه مدیران عامل شرکت‌های زیرمجموعه، بدون استثنا موظف بودند در این دوره‌ها شرکت کنند. البته دوره‌های مستمری نبود؛ یک روز یا نصف روز تشکیل می‌شد و بعد مدیران بر سر کار خود حاضر می‌شدند تا هفته بعد، درباره دوره‌های آموزشی MBA نیز که از سال ۱۳۸۶ آغاز شد، پیش از این نوشتم. دوره‌های بی‌سابقه‌ای در ایران محسوب نمی‌شد، اما در صنعت پتروشیمی و نفت بی‌سابقه بود. ویژگی این دوره‌ها، توأمانی آموزش با کار بود؛ پنج روز باید کار می‌کردند و دو روز باید سر کلاس حاضر می‌شدند. معمولا دوره‌هایی که در آن کارکنان از کار منفک می‌شوند و یک یا دو سال دوره می‌بینند، شاید ابتدای امر مفید به نظر برسد، اما بعدها باعث می‌شود آموزش‌پذیرها از مسائل روز کار جدا بیفتند و کلاس‌ها برای‌شان صرفا جنبه تئوریک بیابد. از زندگی‌شان گذشتند. اغلب متأهل بودند و حضور در کلاس‌هایی که گاه ۱۰ ساعت در روز طول می‌کشید، سخت بود. استادها را از خارج می‌آوردیم و کلاس‌ها را فشرده برپا می‌کردیم چون می‌خواستیم در زمان صرفه‌جویی شود. دوره بسیار خوبی بود؛ برگزاری همین دوره‌ها باعث شد دانشکده مدیریت دانشگاه صنعتی شریف وارد دوره‌های MBA شود و بعد خودش آن را ادامه دهد. چند سال پیش، برای حضور در مراسم ختم یکی از دوستان به بلوار میرداماد رفته بودم. ماشین را که کنار خیابان پارک کردم، کسی که از پشت صدایم کرد. مرد جوانی بود، گفت: «می‌خواهم از شما تشکر کنم. من یکی از کارکنان حوزه پتروشیمی بودم که در دوره MBA دانشگاه شریف شرکت کردم». پرسیدم که حالا چه می‌کند، گفت: «از پتروشیمی استعفا دادم. مؤسسه آموزش زبان تاسیس کردم؛ همان زبانی که شما بر آن تاکید داشتید. آنقدر زبان ما تقویت شد که حالا توانسته‌ام برای آموزش آن، موسسه‌ای راه بیندازم.» می‌گفت که کارش گرفته و وضعش خوب است. این خاطره را تعریف کردم که بنویسم گاهی کارهایی که می‌کنیم، اثرات جنبی نیز دارد. اگر ما هدفمند به آموزش بپردازیم، نتیجه می‌گیریم. آموزش‌مان در جنوب نیز خالی از اثرات جانبی نبود؛ آنجا مرکزی آموزشی ایجاد کردیم که فقط کلاس نباشد. سی آزمایشگاه و کارگاه آموزشی در آن موسسه به وجود آمد.

متأسفانه نظام آموزشی ما، از کلاس اول ابتدایی تا دانشگاه، با وجود تحولات چهار دهه اخیر، کماکان دچار ایراد است. در مهارت آموزشی و آموزش مهارتی، بسیار ضعیفیم. مهارت، صرفا در کار فیزیکی مطرح نیست؛ خود معلم‌ها و استادان برای آموزش باید به مهارت‌های آموزشی لازم مجهز شوند. متخصص و کارشناس باید مهارت کار اداری را نیز داشته باشد. سواد به‌تنهایی کافی نیست. اغلب شاغلان سطوح مختلف در کشور، اخلاق سازمانی را نمی‌شناسند و به آن عمل نمی‌کنند. این اخلاق، باید در دوره‌های مختلف تحصیل، آموزش داده شود. وضع نامطلوب سیستم اداری کشور، وضع ناراضی‌پروری نظام قضایی، فقدان روحیه تعامل فردی و اجتماعی و ده‌ها مورد مشابه، گرچه ریشه فرهنگی دارد، اما با آموزش صحیح می‌توان عادات و فرهنگ ناکارآمد را طی دوره‌ای زمانی اصلاح کرد و تغییر داد.

مهندس مکانیک که فرمول و محاسبات را می‌شناسد، باید جوشکاری هم بلد باشد. مهندس ساختمان باید به صورت عملی دریافته باشد که چرا آسفالت خیابان‌ها می‌ترکد یا موج برمی‌دارد. او خیلی خوانده است، ولی مهارت تولید و اجرای آسفالت مناسب را نمی‌داند. پس از گذشت چهار دهه از انقلاب، همچنان در این زمینه‌های پیش‌پاافتاده، دچار ضعف هستیم. یک خارجی از من می‌پرسید: «شما که این همه نفت و قیر دارید، چرا آسفالت‌هایتان این‌طوری است؟» من پاسخی نداشتم. این امور به‌دست افراد کم‌سواد و کارنابلد سپرده شده که کارها را به صورت سنتی انجام می‌دهند. متاسفانه مهندسان ناظر، خود دانش و توان مهارتی کار را ندارند. در ژاپن از اول ابتدایی، نظافت کلاس به عهده دانش‌آموزها است. می‌خواهند مهارت نظافت و مسئولیت‌پذیری را در بچه‌ها نهادینه کنند. آنها خودبه‌خود، لباس و اتاق خود را تمیز نگه می‌دارند. بسیاری از ما، احساس مسئولیت نداریم؛ فقط مدرک داریم و بس.

پیش از انقلاب، لای هر کتابی که می‌خریدیم، یک صفحه غلط‌نامه بود. روزی به یکی از ناشران گفتم: «چرا پس از حروف‌چینی، کپی یا چاپ آزمایشی تهیه نمی‌کنید تا پیش از چاپ اصلاح را اعمال کنید؟» عجیب است که ما به این نکات پیش‌پاافتاده توجه نمی‌کنیم.

در کشورهای صنعتی، اگر کسی هوافضا می‌خواند، دوره‌ای را هم باید در کارخانجات هواپیماسازی کار کند تا کار را یاد بگیرد. این قاعده حتی در دبیرستان‌ها هم اجرا می‌شود. من به سوئیس رفته بودم تا برای نیروی هوایی چند فروند هواپیمای آموزشی و ترابری بخرم. از یک کارخانه هواپیماسازی در آنجا بازدید کردم. هدف این بود که خودمان با همکاری طرف خارجی، در ایران، هواپیمای موردنیازمان را بسازیم، نوجوان‌های ۱۴-۱۵ ساله را می‌دیدم که در آنجا کار می‌کنند. دانش‌آموزان دبیرستان بودند که برای کارآموزی به کارخانه آمده بودند. سوهان‌کاری، سیم‌کشی و ورق‌کاری را آموزش می‌دیدند. دو سال این آموزش را ادامه می‌دادند. سپس نیمی‌شان را در بخش‌های مختلف جذب می‌کردند.

ادامه دارد...

 

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین