در بررسی صمت از چالش‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر در اکوسیستم دانش‌بنیان نمایان شد

مسیر سخت تحقق یک رویا

سرمایه یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های استارت‌آپ‌هایی است که در حوزه‌های مختلف راه‌اندازی می‌شوند.

مسیر سخت تحقق یک رویا

در ایران برنامه‌های مختلفی برای تزریق سرمایه به کسب‌وکارهای نوپا وجود دارد. سرمایه‌گذاری خطرپذیر دانش‌بنیان یکی از این روش‌ها است که از نهادهای دولتی یا خصوصی به کسب‌وکارهای دانش‌بنیان پرداخت می‌شود. به‌گفته کارشناسان، یک استارت‌آپ همیشه نیاز به منابع مالی دارد. بی‌شک استارت‌آپ‌ها به درآمدزایی هم می‌رسند، اما معمولا رهبران آنها، درآمدزایی را به‌تعویق می‌اندازند و آن را برای خود به‌عنوان یک اصل و قاعده برنمی‌شمارند و تلاش می‌کنند تا بیشترین سهم از بازار را با کارهای نوآورانه خود کسب کنند. بی‌شک در این زمینه نقش دولت در روند سرمایه‌گذاری‌های خطرپذیر بسیار جدی است. نظیر بسیاری از کشورها اگر منابع دولتی به‌اصطلاح مچینگ می‌شد، به‌عبارت‌دیگر صندوق‌های سرمایه‌گذاری شخصی در کنار منابع دولتی، صندوق‌هایی را شکل می‌دادند، روند سرمایه‌گذاری خطرپذیر شکل توسعه‌یافته‌تری به خود می‌گرفت.

سرمایه‌گذاری، رکن مهم توسعه دانش‌بنیان‌ها

محمدرضا قدوسی، دکتری مدیریت فناوری اطلاعات و استاد دانشگاه: باوجود رشد و پیشرفت اکوسیستم نوآوری از یک دهه گذشته حالا کشور با چالش‌هایی چون تحریم‌های ویرانگر و روند نزولی ارزش پول ملی در کنار افزایش نرخ ارز و در کل شرایط نامطلوب اقتصاد کشور، روبه‌رو شده است. در واقع سال به سال، با اینکه شاهد افزایش کمی استارت‌آپ‌ها و شرکت‌های دانش‌بنیان بودیم، اما آن میزان از توسعه که پیش‌بینی شده بود، حاصل نشد. بی‌شک اگر روال سابق ادامه داشت، به‌طوریقین شاهد رقم‌های بالاتر با جهش کیفی بسیار بالاتری در اکوسیستم دانش‌بنیان بودیم، همچنین به‌احتمال زیاد می‌توانستیم شاهد توسعه اقتصاد دانش‌بنیان هم در کشور باشیم.

اما این روند کند شد که دلیل اصلی آن، نبود تزریق مالی بود. اکوسیستم دانش‌بنیان و استارت‌آپی، گرچه جذابیت‌های زیادی برای فعالان و علاقه‌مندان دارد، اما کافی است نگاه کوچکی به‌میزان تزریق سرمایه‌هایی که در قالب‌های مختلف از جمله سرمایه‌گذاری خطرپذیر شده است، بیندازیم. واقعیت این است که اهداف تعیین‌شده با سرمایه‌گذاری‌ها همخوانی ندارد و اصلا قابل‌قیاس هم نیست، بنابراین معضل اصلی اکوسیستم دانش‌بنیان، نبود نقدینگی و سرمایه است. اگر به ارزش پولی سال ۱۴۰۰ نزدیک به هزار میلیارد تومان نقدینگی داشته باشیم، جز چند استارت‌آپ بزرگ می‌توانستیم کل اکوسیستم استارت‌آپی ایران را بخریم که رقمی معادل ۵۰ میلیون دلار است و در حوزه دانش‌بنیان هم، این عدد چندبرابر می‌شود. حال اگر چنین هزینه‌ای صرف کنیم، شاهد اتفاقات بسیار تکان‌دهنده و رشد مضاعف خواهیم بود.

به‌اعتقاد من، تاثیر سرمایه‌گذاری و شرایط مالی بسیار مهم است. بی‌شک به‌دلیل بحران‌های ارزی و اقتصادی کشور، سرمایه از مسیر دانش‌بنیان‌ها که تقریبا ریسک بالاتری داشت، به‌سمت بازارهای موازی رفت و افراد تلاش کردند سرمایه خود را به‌جای اکوسیستم دانش‌بنیان‌ها، به فضاهای امن‌تر که خطر کمتری دارند، انتقال دهند و به‌تدریج سرمایه‌گذاری در اکوسیستم دانش‌بنیان‌ها، کمتر و کمتر شد.

 واقعیت این است که سهم صندوق‌های خطرپذیر در ارتقای اکوسیستم دانش‌بنیان محسوس نیست. امروزه ممکن است تعداد آنها زیاد باشد، اما در اصل پولی و حتی عزمی هم برای سرمایه‌گذاری خطرپذیر وجود ندارد. تا زمانی که برخی متغیرهای اقتصادی کشور رشد منفی ۶۰ تا ۷۰ درصدی داشته باشند، به‌طورطبیعی میزان سرمایه‌گذاری خطرپذیر در کشور هم کاهش می‌یابد. به‌عبارت‌روشن‌تر، فرصتی برای رشد مثبت برای کسب‌وکارها باقی نمی‌ماند.

در کل ۲ مورد اصلی را می‌توان به‌عنوان دست‌انداز اصلی مسیر سرمایه‌گذاری خطرپذیر نام برد و در اصل به‌دلیل وجود این دو مورد است که آن روال استاندارد موردانتظار، طی نشده است. معتقدم باتوجه به شرایط کنونی، دلیلی برای سرمایه‌گذاری در اکوسیستم دانش‌بنیان وجود ندارد، چراکه اغلب این سرمایه‌گذاری‌ها باوجود نرخ رو به افزایش دلار و طلا، تقریبا شکست خورده است.

به‌عبارت‌روشن‌تر، تلاطم اقتصادی، موجب سوخت سرمایه شده است و اگر این تلاطم وجود نداشت، حتی در صورت موفقیت ۱۰ درصدی هم، باز افراد راغب به سرمایه‌گذاری می‌شدند، اما دلیل دومی که در حوزه سرمایه‌گذاری خطرپذیر به‌عنوان دست‌انداز شناخته می‌شود، عدم‌بازدهی موردانتظار از استارت‌آپ است. در واقع یک سرمایه‌گذار خطرپذیر انتظار دارد بعد از چند دوره سرمایه‌گذاری در یک استارت‌آپ، به سود برسد و شاهد جریان نقدینگی مثبت باشد یا حتی بتواند اصل سهام را به شخص دیگر واگذار کند. چندی پیش، ورود تپسی، بارقه امید به مجموعه خطرپذیر در بورس ایجاد کرد، اما تاکنون هیچ استارت‌آپی موفق به رسیدن به این جایگاه نشده است؛ به‌همین‌دلیل سرمایه‌گذاران ابهامات زیادی درباره زمان به سود رسیدن خود دارند.

در چنین شرایطی، کارگزاری تا حدی در اختیار بخش خصوصی است. گفتنی است، در دولت قبل، این اتفاق تاحدی شکل گرفت و با آورده کم سرمایه‌گذاری خصوصی و حجم زیادی از سرمایه‌های دولتی، سرمایه‌گذاری خطرپذیر سیر صعودی به خود گرفت. بعد هم اختیار این سرمایه‌گذاری در دستان بخش خصوصی بود، چراکه باید مسئولیت مدیریت منابع برای دلسوزی‌های بیشتر به این بخش واگذار می‌شد.

عدم‌تاثیر دولت فعلی در سرعت توسعه دانش‌بنیان‌ها

حسین عسکری، عضو هیات‌علمی دانشگاه شهید بهشتی: در حال ‌حاضر چالشی که در اکوسیستم دانش‌بنیان مشاهده می‌شود و موجب عدم‌توسعه سرمایه‌گذاری خطرپذیر و تعامل بخش خصوصی قدرتمند شده، عدم‌درک موضوع از سوی مدیران و حکمرانان در این اکوسیستم است. به‌عبارت‌روشن‌تر، افراد حاضر در مناصب مدیریتی نهادهایی که متولی دانش‌بنیان‌ها هستند، هیچ درکی از این فرآیند مدیریتی اکوسیستم فناوری ندارند، چراکه هیچ‌گاه حکمران در ماژول‌های مدیریتی دخالت نداشته و اصلا در جریان مدیریت قرار نگرفته است. در یک دهه اخیر، تعاملات دولتی به‌گونه‌ای بوده که بود و نبود دولت در اکوسیستم دانش‌بنیان در شرایط فعلی، تفاوتی در بطن مدیریت ایجاد نکرده است.

در مدیریت اکوسیستم دانش‌بنیان، دولت‌ها کمترین مداخله عملیاتی برای به‌ثمر رسیدن نتایج مطلوب در این اکوسیستم دارد. این را از تعداد شرکت‌هایی که توانستند از وضعیت نوپا به دانش‌بنیان صنعتی تبدیل شوند، می‌توان فهمید. اگر دانش‌بنیان‌ها، صنایع‌الکترونیک و حوزه‌هایی را که مخاطب مشخصی دارند یا در لایه حکمرانی آثار مشخصی دارند، فارغ از این روند بدانیم، متوجه خواهیم شد که یک ناهماهنگی در صنایع گوناگون و بخش بزرگی از دانش‌بنیان‌ها مشاهده می‌شود. باید گفت کمابیش در هیچ حوزه‌ای دانش‌بنیان‌ها به آن اقتصاد مستقلی که تاثیر ملموس و قابل‌توجهی در اقتصاد کلان کشور داشته باشند، نرسیده‌، به‌عبارت دیگر یا در وضعیت نونهالی مانده یا توسط شرکت‌های الکترونیک بلعیده شده‌اند. به‌اعتقاد من، اکوسیستم دانش‌بنیان باید توسط یک هیات‌دولت حکمران دانش‌بنیان مدیریت شود. به‌عبارت‌روشن‌تر، برای تمامی حوزه‌ها باید معاونت و اساس کار مشخص‌تری تعریف شود. فردی که به‌عنوان حکمران انتخاب می‌شود، خود باید با چالش‌های اکوسیستم درگیر باشد تا بتواند راه‌حل ارائه بدهد. بی‌شک مسئله دانش‌بنیان در کشور نظیر بسیاری از معضلات دیگر در کشور با تغییر در بدنه منابع انسانی حل می‌شود. افرادی که در هر منصبی گذاشته می‌شوند، نقش اساسی و مهمی در توسعه دارند؛ برای مثال تجارب کشورهایی نظیر سنگاپور و مالزی نشان داده است که یک فرد چگونه می‌تواند در جریان حکمرانی یک اکوسیستم تحول ایجاد کند. اما باید بدانیم که شاخص‌های ارزیابی در اکوسیستم دانش‌بنیان غلط است. وقتی راجع به اکوسیستم دانش‌بنیان صحبت می‌کنیم، معیار تعداد شرکت‌ها نیست که در چند سال اخیر مدیران نسبت به آن تاکید زیادی در رسانه‌ها دارند.

چالش‌هایی که هیچ‌گاه حل نشده‌اند

۲ ویژگی در بحث توسعه دانش‌بنیان مهم است؛ یک، ابسلوت اقتصاد دانش‌بنیان و دوم واریانس اقتصاد دانش‌بنیان. می‌دانیم که امنیت غذایی در کشور یکی از مقوله‌های مهم تمدن‌ساز است که بی‌اعتنایی به آن، انقراض تمدنی ایجاد می‌کند. حال اگر آن را بپذیریم، پرسشی که مطرح می‌شود، این است که رویکرد دولت برای اقتصاد دانش‌بنیان در حوزه امنیت غذایی چیست؟ حال برای پاسخ به این چیستی، باید تاثیر اقتصاد دانش‌بنیان را روی GDP جداگانه بررسی کنیم؛ همچنین نقش عناصر انتخاب‌شده تعیین و بررسی شود. متاسفانه اولویت‌ها هنوز همان‌هایی هستند که در یک دهه اخیر شاهد بودیم. به‌همین‌دلیل تاکنون شاهد رشد ملموس سرمایه‌گذاری‌ها نبوده‌ایم. برای مثال برای فردی که پابرهنه است، کفش اولویت است و بعد از تامین، آن نیاز دیگر جزو اولویت وی نیست و سراغ دیگر چالش‌ها می‌رود. چرا معضلات دانش‌بنیان هیچ‌گاه بهبود نمی‌یابد، زیرا ارزیابی دقیقی از حوزه‌های گوناگون دانش‌بنیان نمی‌شود. متاسفانه در کشور ما افراد خوش‌بیان به‌قدری فضای مدیریتی را اشغال کرده‌اند که جای کارآمدی یک حکمران یا یک مداخله‌گر واقعی را گرفته‌اند. به‌اعتقاد من، تا زمانی که در بطن فرآیند اکوسیستم دانش‌بنیان قرار نگیرند، نمی‌توانند چالش‌های موجود را حل کنند. به‌همین‌دلیل امروز اکوسیستم دانش‌بنیان در کشور طبل توخالی و فاقد اثر است.

چرا دانش‌بنیان‌ها بی‌تاثیر هستند؟

متاسفانه نتوانستیم دانشگاه نسل چهارم را راه‌اندازی کنیم و به‌قدری نهادهای آموزش عالی از اقتصاد دور هستند که همین امر موجب فاقد اثر بودن شرکت‌های دانش‌بنیان شد، چراکه به‌صورت حلقه و زنجیره به یکدیگر وابسته هستند. متاسفانه دانشگاه‌ها در کشور اعتلا پیدا نکرده‌اند. وقتی یک عضو هیات‌علمی درگیر چالش‌های معیشتی خود است، دلیلی برای حل معضلات کشور نمی‌بیند، حتی اگر برای او مهم باشد، وقتی معاش و نان شب برای اعضای هیات‌علمی تبدیل به معضل شده است، رشد و توسعه نوآوری در قالب حل مسائل کشور به‌تعویق می‌افتد و شاید در بسیاری مواقع اصلا رخ ندهد. زمانی می‌توان شاخصی به نام توسعه ملی در بدنه هیات‌علمی نهادینه کنیم که دغدغه معیشت نداشته باشند.

اگر رئیس دولت چهاردهم هدف حل چالش‌های اکوسیستم دانش‌بنیان را دارد، باید دست به اقدامات بنیادی با هدف رشد سرمایه‌گذاری‌ها بزند و ماموریت دانشگاه‌ها در کشور نباید حول محور تربیت دانشجو باشد و بهتر است ماموریت اثرگذاری داشته باشد. به‌عبارت‌روشن‌تر، لزوم تغییر شاخص‌ها در مسیر توسعه دانش‌بنیان احساس می‌شود. چون شاخص‌ها غلط است، نمی‌توان از توسعه و اقتصاد دانش‌بنیان سخن گفت.

سخن پایانی

باتوجه به آنچه در این گزارش آمد، هر مولفه‌ای در امر سرمایه‌گذاری را نباید تحت‌عنوان مشوق و معافیت مالیاتی تعریف کنیم، همچنین نباید منابع مالی شخصی را هم تنها بازیگر این عرصه بدانیم. واقعیت این است که دولت و صندوق نوآوری و شکوفایی باید به فکر ایجاد یک مدل ترکیبی باشند. به‌عبارت دیگر، با ابزارهای ترکیبی، اقداماتی در راستای رشد و توسعه سرمایه‌گذاری خطرپذیر در پیش بگیرند و نباید به‌صورت تفریطی و افراطی از مدل‌ها استفاده کنیم. در نتیجه سرمایه‌گذاری خطرپذیر در کشور، نیازمند یک جعبه ابزار است که باید اجزای آن را صندوق نوآوری و شکوفایی به‌عنوان تزریق‌کننده منابع مالی و دولت در جایگاه رگولاتور، تعریف کنند. بی‌شک اگر همه این ابزارها به‌یک‌باره فعال شوند، نه‌تنها استارت‌آپ‌ها مایل می‌شوند که اکوسیستم خودشان را ایجاد کنند و توسعه دهند، بلکه صندوق‌های دیگر هم، تمایل بیشتری برای سرمایه‌گذاری پیدا می‌کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین