لزوم توسعه نوآوری پایدار در جهان
بیشک آنچه منجر به توسعه تمدن بشری از ادوار گذشته تاکنون شده، نوآوری برای ارتقای آسایش و حل مشکلات بوده، بنابراین میتوان گفت نوآوری در اعصار گذشته با هر شکل و ساختاری، لازمه حیات تمدنها بوده است.
با رشد و توسعه جوامع و دسترسپذیری به طیف متنوعی از کالا در اغلب مناطق جهان، امروزه و در عصر حاضر، شاهد وجود رقابت گستردهای مبتنی بر نوآوری بهمنظور دستیابی به منابع کمیاب و محدودی هستیم؛ رقابتی که مسیر رشد بلندمدت و پایدار جامعه را تضمین میکند. بهعبارت روشنتر، نوآوری دیگر تنها یک سازکار اقتصادی برای رفع مشکلات رفاهی و اقتصادی نیست و مفهوم آن در حال تحول است. از یکسو بیشک یکی از مهمترین ارکان ایجاد رفاه انسانها، حفظ محیطزیست است. از سوی دیگر، انواع مختلفی از نوآوریها شامل فناورانه، اقتصادی، کسبوکار و نظایر آن وجود دارد که عامل موثری در پاسخ به نیازها و بهوجود آوردن رفاه انسانها هستند. در نتیجه دوستدار محیطزیست بودن،تنها حفاظت از گیاهان و جانوران نیست، همچنین مستلزم محافظت از سلامت انسان، تضمین هوای پاک، آب خالص و خاک حاصلخیز برای نسلهای آینده است. علاوه بر این، شیوههای سازگار با محیطزیست، راهحلهای نوآورانهای را تشویق میکند که منجر به بهرهوری انرژی، کاهش ضایعات و حفاظت از تنوع زیستی میشود؛ یعنی کاهش مصرفگرایی و افزایش بهرهوری. این تلاشها با تغییر اجتماعی گستردهتر بهسمت پایداری طنینانداز میشود و توسعه اقتصادی را با تعادل زیستمحیطی همسو میکند. علی میرزاییسیسان، پژوهشگر ارشد انرژی و کارشناس فناوری در گفتوگو با صمت بااشاره به اهمیت توسعه نوآوریهای آینده با رویکرد کاهش مصرفگرایی معتقد است، نوآوری باید روی تصور ساختن آیندههایی تمرکز کند که هم زندگی انسان و هم محیط را بهبود میبخشد.
شرح کامل این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
بهنظر شما باتوجه به تحولات اخیر جهان آیا تنها رشد و توسعه نوآوریها منجر به پیشرفت اجتماعی میشود و اینکه امروزه نیازمند چه نوعی از مفهوم نوآوری با هدف تاثیرات مطلوب اجتماعی هستیم؟
نوآوری را دیگر نباید تنها بهعنوان مکانیزمی برای رشد اقتصادی و گسترش بازار در نظر گرفت، بلکه باید آن را بهعنوان ابزاری حیاتی برای پرداختن به مسائل مهم زیستی، مانند پایداری و نابرابری اجتماعی پذیرفت و البته اهمیت مسائل اقتصادی در نوآوری غیرانکار است.
دیدگاههای پایداریمحور فراتر از یک فلسفه بشردوستی پوپولیستی است. در واقع همانطور که آگاهی اجتماعی جوامع تکامل مییابد، تقاضای فزایندهای برای نوآوریهایی شکل میگیرد که پایداری زیستمحیطی را در اولویت قرار میدهند. بهاعتقاد من، نوآوری باید روی تصور ساختن آیندههایی تمرکز کند که هم زندگی انسان و هم محیط را بهبود میبخشد. با فرض اینکه نوآوری هدفمند، میتواند آینده زندگی بشر را بدون ضرر زدن به محیطزیست، بهتر کند، در راستای تحولات اخیر، چندین سوال مهم را در هر جغرافیایی میتوان مطرح کرد؛ پرسشهایی نظیر هدف نوآوری ایجاد چه نوع آیندهای است، چه کسی اختیار شکلدهی به این آینده را دارد و چه کسانی ممکن است کنار گذاشته شوند، چه جغرافیایی بهعنوان رهبر نوآوری آینده ظاهر خواهد شد و چه کسی پیرو باقی خواهد ماند، همچنین چه رویکردها و نظریههایی به ما اجازه میدهند که نوآوری را در جایگاه فرآیندی بهعنوان «آینده در حال ساخت» تحلیل و شکل دهیم و اینکه چگونه میتوانیم بهطورجمعی مسئولیت آینده را برعهده بگیریم و پیامدهای آن برای شیوههای نوآوری فعلی ما چیست؟ آیا جغرافیای ما نیاز به ارزیابی مجدد و تامل در مفهوم نوآوری دارد؟ آیا نوآوریهای فناوری آینده، میتواند از کشورهای معروف به Global South بیشتر سرچشمه بگیرد تا کشورهایی در غرب که تا به امروز، رهبری تعریف نوآوری را برعهده داشتند؟ پیامدهای این جریان معکوس (کشورهای در حال توسعه جنوب به غرب) نوآوری چیست؟
گفتنی است، میتوان سوالات فراوان دیگری نیز در این حوزه مطرح کرد. کتاب جدید (بازنگری مجدد در نوآوری، نوشته ریچارد اوون و همکارانش ۲۰۲۴) میگوید؛ نوآوری اساسا شامل ساختن آینده است. این کتاب میگوید؛ نوآوری مفهومی باید فراتر از توسعه مصرفگرایی محصولات جدید باشد.
نوآوری مبتنی بر پایداری زیستمحیطی، نیازمند ایجاد چه زیرساختهایی است؟
گسترش دامنه نوآوری بهمنظور پیشرفت جنبههای اجتماعی و زیستمحیطی میتواند خلاقیت بیحد و حصر را آزاد کند و با مسائل اورژانسی منطقهای و جهانی مقابله کند. اتخاذ طرز فکر جدید برای پرورش نسل جدید ضروری است، جایی که خلاقیت و ریسکپذیری تکنولوژی و اقتصادی تشویق میشود،اما با در نظر گرفتن معیارهای اجتماعی.
این ذهنیت ادعا نمیکند که نوآوری یک فعالیت خیریه است، بلکه تاکید بیشتری بر ابداع راهحلهای جدید و موثر برای رسیدگی به نگرانیهای اجتماعی و زیستمحیطی انسان در هر جغرافیایی که هست، دارد. نوآوری با محوریت اجتماعی ـ اقتصادی میتواند فرهنگ کاری را بهشدت ارتقا دهد و تصویر عمومی از صنایع را بهبود بخشد. چنین طرز فکری درباره نوآوری میتواند به کشورهای در حال توسعه کمک کند تا با ایجاد راهحلهایی که متناسب با زمینهها و منابع خاص آنها است، از نوآوری اجتماعی بهرهمند شوند. این رویکرد اتکا به واردات فناوریهای غربی و شرقی را برای حل مشکلات کاهش میدهد و حل مشکلات فوری و مرتبطتر را تسهیل میکند. البته چنین تفکری، موثری مستلزم همکاری در بخشهای مختلف از جمله دولت، تجارت و جامعه مدنی است. با همافزایی نیروهای مختلف، این نهادها میتوانند از نقاط قوت متمایز خود برای ایجاد راهحلهای تاثیرگذار استفاده کنند. اندازهگیری تاثیر چنین نوآوری برای جذب منابع انسانی جوان امروزی نیز بسیار مهم است. این شامل تعیین اهداف صادقانه و ملموس، رصد خلاقانه پیشرفت و حرکتی فراتر از دستاوردهای اقتصادی کوتاهمدت است. سازمانها و جوامع باید فرهنگی را پرورش دهند که دیدگاههای گوناگون درباره نوآوری اجتماعی را ارج مینهد. چنین بلوغ فرهنگی برای تقویت نوآوری که هم از نظر اجتماعی و هم از نظر اقتصادی سودمند است، نیاز جوامع در حال توسعه است.
شاخصههای نوآوریهای آینده چیست؟
جامعه جهانی امید قابلتوجهی به نوآوری برای رسیدگی به مسائل فوری مانند تغییرات آب و هوا، نابرابری اجتماعی و از دست دادن تنوع زیستی دارد. با این حال، اشکال سنتی نوآوری، توانایی محدودی برای پاسخگویی به این چالشها دارند، چون هنوز در دل این نوآوریها، موفقیت، افزایش مصرفگرایی تعریف شده است. نوآوریهای آینده باید قابلیت مداخله و تغییر بنیادین هنجارها، بازتعریف روابط بین ذینفعان با شاخصهای اجتماعی، بهبود ساختارهای سازمانی و روشهای تولید چرخهای را داشته باشند. چنین تحولاتی مستلزم پیکربندی مجدد چارچوبهای زیرساختی و حاکمیتی است که زیربنای نوآوری بهعنوان یک مفهوم و یک عمل، با تمرکز بر سلامت محیطزیست و انسان باشد. در نتیجه، نوآوری آیندهنگر باید بر بهینهسازی سیستمها از منظر اقتصادی و اجتماعی تاکید کند. این شامل درک و پرداختن به چالشهای پیچیده و کنش و واکنشهای بههمپیوستهای است که جامعه و محیط با آن مواجه است.
بهنظر شما توسعه رویکرد نوآوریهای آینده چه تاثیری خواهد داشت؟
نوآوریهایی که منجر به تغییرات مثبت سیستمی در یک جامعه میشوند (بهجای پیشرفتهای مصرفگرایی)، نیازمند بازنگری کلان در اهداف و اولویتبندی راهحلهایی هستند که تاثیر مثبتی، هم بر مردم و هم بر کره زمین بگذارد. در مجموع شاید مهمترین اثر چنین نوآوری، بازتعریف مفهوم «رشد» جوامع باشد.
هنگام ارزیابی نوآوری پایدار در مقابل نوآوری ناپایدار (محوریت مصرفگرایی) در زمینه رشد جوامع جهانی، واگرایی این دو مفهوم را میتوان با بررسی اثرات آنها بر توسعه اقتصادی، سلامت محیطزیست و عدالتاجتماعی ارزیابی کرد. نوآوریهایی که تغییرات مثبت را در جامعه ایجاد میکنند، بهطورفزایندهای بر بازتعریف رشد تاکید دارند. چنین تفکری بر اولویتبندی راهحلهایی که هم برای مردم و هم بهنفع محیطزیستمان است، متمرکز میشود. این بازتعریف رشد، ناگزیر باعث تغییرات قابلتوجهی در مدلهای کسبوکار، ایجاد شغل و معیارهای موفقیت شخصی منجر میشود. رشد شامل درک وسیعتری میشود که ابعاد اجتماعی و محیطی را ادغام میکند و فراتر از شاخصهای اقتصادی سنتی غربی مانند اعتماد مصرفکننده در خرید بیشتر (Consumer Confidence) حرکت میکند. این تغییر نگاه شاید گستره نخست تجلی بازارهای کوچکتر و مخالفت با سرمایهگذاری به روش غربی است، اما اینگونه نیست.
در حالی که نوآوری جامعهمحور، عوامل محرکهای رشد اقتصادی را دست کم نمیگیرد،اما پیشرفت اجتماعی را جزو موفقیتهای اقتصادی آینده میداند. کنش و واکنشهای جدید بین ذینفعان در راستای توسعه پایدار، تضمین میکند که همه بخشهای اجتماعی از پیشرفت اقتصادی بهرهمند شوند و مهمتر از آن تضمین میکند نسل ما بهاندازه نیاز خود مصرف کند و برای حفظ منابعطبیعی برای نسلهای آینده، ارزش بگذارد.
نوآوری پایدار از رشد اقتصادی بلندمدت با ترویج شفافیت مالی حمایت میکند. ایجاد نوآوری همانطور که توسط مجمع جهانی اقتصاد (WEF) نیز موردبحث اقتصاددان قرار گرفته است و جمعبندیها برای برآوردن نیازهای کنونی بشری بدون بهخطر انداختن توانایی نسلهای آینده برای برآوردن نیازهای آنها تاکید دارد. این طرز فکر، نوآوری منافع کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت را همسو میکند، یک محیط کسبوکار مطلوب را تقویت میکند و بهطوربالقوه منجر به توزیع عادلانهتر ثروت در جامعه میشود. حتی صندوق بینالمللی پول (IMF) جوامع را برای بهاشتراک گذاشتن مزایای نوآوری بهطورگسترده در جوامع تشویق میکند. این بهمعنای این است که باید مفهوم نوآوری در زمینههایی مانند غذا، آب و انرژی را ضروریتر ببینیم. بر ادغام دانش و توان بومی تاکید کنیم و جامعهها را (community) در این مهم شریک بدانیم. این نیاز به رویکردهای آکادمیک و عملی برای تقویت نوآوری در مراحل مختلف، از جمله سیاستهای نظارتی، مشارکتهای دولتی ـ خصوصی و تسریع فناوریهای پایدار را برجسته میکند. نوآوری اجتماعیگرا با گذار از انگیزههای سودمحور به اولویت دادن به رفاه واقعی انسان، تشویق مصرف آگاهانه و توجه به نسلهای آینده، تشویق به توزیع عادلانه ثروت میتواند کاتالیست دگرگونیهایی عمیق و ماندنی شود.
سخن پایانی
مهمترین نگرانی جوامع در هزاره سوم، مسائل مربوط به محیطزیست و استفاده صحیح از منابع است. در این راستا گرایش به تولید پاک (سبز) و مصرف پایدار در دستور کار شرکتها و افراد بهعنوان مصرفکننده قرار دارد. شرکتها فعالیتهای زیادی در راستای پایداری انجام میدهند و میکوشند تا از قابلیتهای مختلفی در این زمینه استفاده کنند. نوآوری پایدار یکی از مهمترین ابزارهای استراتژیک است که شرکتها برای بهدست آوردن توسعه پایدار در پاسخ به فشارهای محیطی استفاده میکنند.
گفتنی است، نوآوری پایدار نوعی تغییر شکل در چگونگی انجام کسبوکار با هدف حفظ منابعطبیعی، سلامت زیستمحیطی، سلامت اجتماعی و نشاط نسلهای آینده است. ایجاد ارتباط میان طراحی پاک و حفاظت از منابع در چرخه عمر محصول و زنجیره تامین موجب اقتصادی کردن کسبوکار میشود. نوآوری پایدار یعنی توسعه اقتصادی، ایجاد ثروت در سطوح فردی و اجتماعی توأمان با از بین بردن اثرات مضر زیستمحیطی کسبوکار روی سلامت انسان. بهعبارت روشنتر، فرآیندی است که در آن ملاحظات پایداری (زیستمحیطی، اجتماعی و مالی) در نظامهای سازمانها و بنگاهها از تولید ایده تا تجاریسازی محصولات و در مدل کسبوکار و ارائه خدمات آنها موردتوجه قرار میگیرد.