صمت در روز ملی دریای خزر بررسی کرد

برای خزر خواب انتقال آب می‌بینند

اخیرا بهمن محمدی، نماینده سابق مجلس و عضو کمیسیون کشاورزی، بار دیگر موضوع انتقال آب دریای خزر به فلات مرکزی را مطرح کرده و بااشاره به کم‌آبی‌های شدید، این طرح را تنها راه‌حل ممکن خوانده است. در حالی که این طرح سال‌هاست در دست بررسی و مطالعه قرار دارد و بارها به دلایل مختلف از جمله مسائل محیط‌زیستی و اقتصادی رد شده است. با این وجود، سیاست‌های سازه‌محور تامین آب در ایران باعث شده، هرگاه نقطه‌ای با کمبود آب مواجه شود، گزینه انتقال آب به‌عنوان راهکار اصلی روی میز قرار گیرد. اکنون باتوجه به بحران کم‌آبی در استان‌های تهران، سمنان و فلات مرکزی، نگرانی‌هایی وجود دارد که این طرح‌ها بار دیگر با توجیهات اجرایی و بدون بررسی جامع به مرحله اجرا برسند. به‌مناسبت روز ملی دریای خزر، گفت‌وگویی داشته‌ایم با حسین نایب، عضو هیات‌مدیره انجمن آب و فاضلاب ایران که در ادامه می‌خوانید.

برای خزر خواب انتقال آب می‌بینند

آیا انتقال آب بین حوضه‌های آبریز مختلف، به‌ویژه انتقال آب دریای خزر به مناطق مرکزی کشور، راه‌حل مناسبی برای رفع کمبود آب است؟تبعات‌زیست‌محیطی، اقتصادی و فنی چنین طرح‌هایی چیست و آیا این روش از منظر پایداری منابع آبی قابل‌قبول است؟

پیش از هر چیز، باید یک دید کلی و همه‌جانبه نسبت به این مقوله داشت. به‌طورکلی، فلسفه و رویکردی که برپایه آن تلاش می‌کنیم تا کمبود آب موجود در یک حوضه آبریز یا در یک کلانشهر را از طریق برداشت و انتقال آب از حوضه‌های دیگر و منابع آبی متعلق به آنها جبران کنیم، در ذات خود یک رویکرد اشتباه، پرهزینه و غیرپایدار است. تجربه‌های متعدد نشان داده است که این روش نه‌تنها به تامین کامل منابع موردنیاز و رفع کمبود موجود منجر نمی‌شود، بلکه هرچه میزان آب انتقالی بیشتر شود، به همان میزان هم، تقاضا و مصرف در مقصد افزایش می‌یابد و این چرخه معیوب، ادامه پیدا می‌کند.

این مسئله به‌دلیل فقدان رعایت اصول و مبانی توسعه پایدار و نیز عدم‌پیاده‌سازی نظام‌مند مدیریت مصرف و مدیریت تقاضا در مقصد است. در واقع، هر بار که منابع جدیدی به یک منطقه تزریق می‌شود، به‌جای ایجاد تعادل، انگیزه برای گسترش فعالیت‌های پرمصرف بیشتر شده و فشار بیشتری به منابع وارد می‌شود. به‌‎عبارت‌ساده‌تر، همان‌طور که اگر لیوانی نشتی داشته باشد، با ریختن آب بیشتر نمی‌توان آن را پر کرد، در اینجا هم بدون مدیریت تقاضا، افزودن منابع جدید هیچ‌گاه مشکل کمبود را به‌صورت پایدار برطرف نخواهد کرد.

تجربه‌های عملی در کشور این واقعیت را به‌خوبی ثابت کرده‌اند. برای نمونه، انتقال آب از استان‌های چهارمحال‌وبختیاری و خوزستان به اصفهان یا انتقال آب از اصفهان به یزد و همچنین برداشت آب برای شهر قم از سرچشمه‌های رود دز، همگی با این هدف انجام شده که کمبود آب مقصد را جبران کنند. اما در عمل هیچ‌یک از این طرح‌ها به کاهش واقعی نیاز آبی یا رفع کامل کمبود در مقصد منجر نشده‌اند. برعکس، نه‌تنها نیاز برطرف نشده، بلکه فشارهای مضاعفی بر حوزه‌های مبدأ وارد آمده و مشکلات اجتماعی، اقتصادی و محیط‌زیستی جدید و پیچیده‌تری نیز ایجاد شده است.

با این وجود، باید به این نکته توجه داشت که در برخی شرایط خاص، زمانی که نیاز فوری و حیاتی برای تامین آب در یک منطقه وجود دارد، ممکن است ناگزیر شویم به انتقال آب روی بیاوریم. البته این امر باید به‌صورت محدود، کنترل‌شده و صرفا برای تامین آب شرب انجام شود، آن هم در کوتاه‌مدت و نه به‌عنوان یک راهکار دائمی. اما درباره سایر مصارف نظیر کشاورزی و صنعت، چنین اقداماتی به‌طورکلی فاقد توجیه اقتصادی، فنی و زیست‌محیطی پایدار است.

باوجود شوری کمتر آب دریای خزر نسبت به دریای عمان و خلیج‌فارس، چه خطرات و چالش‌های محیط‌زیستی و اکولوژیکی مرتبط با برداشت و شیرین‌سازی آب این دریاچه وجود دارد؟ چرا طرح انتقال آب دریای خزر قابل‌توجیه نیست؟

از نظر شوری، آب این دریاچه حدودا نصف شوری آب دریای عمان یا خلیج‌فارس را دارد و از این‌‎رو فرآیند شیرین‌سازی آن نسبتا ساده‌تر و کم‌هزینه‌تر است، اما نباید این ویژگی ما را از واقعیت مهم دیگری غافل کند؛ دریای خزر از نظر محیط‌زیستی، اکولوژیکی و حتی هیدرولوژیکی، به‌مراتب حساس‌تر و آسیب‌پذیرتر از پهنه‌های آبی چون دریای عمان و خلیج‌فارس است و کوچک‌ترین تغییر در توازن شوری یا دمای آن می‌تواند پیامدهای گسترده‌ای به‌همراه داشته باشد.

هرگونه برداشت آب از این دریاچه و همچنین بازگرداندن پساب ناشی از فرآیند شیرین‌سازی به آن، می‌تواند تبعات بسیار سنگین و گاه جبران‌ناپذیری بر حیات و اکوسیستم این پهنه آبی داشته باشد. مکانیسم این آسیب به این شکل است که در هر فرآیند شیرین‌سازی آب دریا، لازم است بخش قابل‌توجهی از آب برداشت‌شده (در حدود نصف تا دو سوم حجم کل) به شکل آب شور و تغلیظ‌شده به منبع بازگردانده شود. این آب برگشتی دارای غلظت بالاتری از املاح نسبت به آب اولیه است. ورود این پساب به خزر، باعث افزایش شوری کلی آن، ایجاد شرایط مستعد برای تغییر اکوسیستم، پدیده‌های از جمله شکوفایی جلبکی و تشدید آلودگی می‌شود و در نهایت اکوسیستم و حیات آبزیان این دریاچه را دچار آسیب جدی می‌کند.

این آسیب‌ها تنها محدود به مبدأ و مقصد آب انتقالی نیست. خود فرآیند انتقال و زیرساخت‌های آن نیز خسارت‌های خاصی را به‌همراه دارد. برای مثال، مسیر خط لوله انتقال آب به ناچار از مناطقی عبور می‌کند که تخریب زیستگاه‌ها، قطع درختان و آسیب به پوشش گیاهی و جنگل‌های ارزشمند هیرکانی، را در پی خواهد داشت. این جنگل‌ها که به‌عنوان میراث طبیعی ثبت‌جهانی شده‌اند، نقش مهمی در تعدیل اقلیم و حفظ تنوع زیستی دارند و کوچک‌ترین تخریب در آنها می‌تواند اثرات زنجیره‌ای در کل اکوسیستم منطقه ایجاد کند.

موضوع انتقال آب دریای خزر به استان سمنان، یک‌بار در دولت دوم آقای روحانی به‌طور جدی بررسی شد و در نهایت، به‌دلیل نبود توجیه اقتصادی و محیط‌زیستی، این طرح رد شد.

از نظر اقتصادی، فنی، محیط‌زیستی و اجتماعی، چه ملاحظاتی موجب می‌شود طرح انتقال آب دریای خزر به استان‌های مرکزی کشور به‌عنوان گزینه‌ای غیرپایدار شناخته شود؟

از منظر اقتصادی، ماجرا به این صورت است که شیرین‌سازی هر مترمکعب آب دریای خزر در محل برداشت، حدود یک دلار هزینه دارد. پس از آن، انتقال این آب به مقصدی چون سمنان یا تهران، بین ۱.۵ تا ۲ دلار دیگر هزینه خواهد داشت. بنابراین، نرخ تمام‌شده هر مترمکعب آب به حدود ۲.۵ تا ۳ دلار می‌رسد. حال تصور کنید که این ارقام را در مقیاس پروژه‌های بزرگ با ظرفیت بالا ضرب کنیم؛ نتایج به سرمایه‌گذاری‌های چند ده هزار میلیارد تومانی منجر خواهد شد که فشار قابل‌توجهی بر بودجه‌های ملی وارد می‌آورد و امکان تخصیص منابع به بخش‌های دیگر را محدود می‌کند.

این در حالی است که اگر همین منابع مالی در بخش‌های دیگری همچون مدیریت تقاضا، کاهش هدررفت شبکه توزیع، بازچرخانی و استفاده مجدد از پساب، آبخیزداری و آبخوانداری و بهره‌برداری از منابع آب غیرمتعارف هزینه شود، نه‌تنها بازدهی بیشتری حاصل خواهد شد، بلکه پایداری منابع نیز تضمین می‌شود و آسیب‌های زیست‌محیطی به‌حداقل می‌رسد.

بر همین اساس، چه از نظر فنی، چه از نظر اقتصادی و چه از دیدگاه محیط‌زیستی، انتقال آب از دریای خزر، طرحی پرهزینه، پرریسک و در نهایت شکست‌خورده محسوب می‌شود. با این وجود، پیگیری چنین پروژه‌هایی معمولا از سوی شرکت‌های مشاور، پیمانکاران دولتی و شبه‌دولتی یا بخش خصوصی دارای رانت انجام می‌شود که منافع اقتصادی مستقیم از اجرای آنها می‌برند، نه به‌دلیل ضرورت و نیاز واقعی کشور.

علاوه بر این موارد، نباید از جنبه اجتماعی ماجرا غافل شد. اجرای چنین طرح‌هایی در استان‌های مبدأ مانند گیلان، مازندران و گلستان، می‌تواند تبعات اجتماعی جدی ایجاد کند، از جمله بروز نارضایتی عمومی و تغییرات نامطلوب در ساختار اقتصادی و معیشتی مردم منطقه که ممکن است منجر به بی‌ثباتی‌های اجتماعی و کاهش کیفیت زندگی ساکنان شود.

در چه شرایطی استفاده از روش شیرین‌سازی آب دریا برای تامین آب شهرهای ساحلی توجیه‌پذیر است؟

در این‌باره فرآیند کار به این صورت است که ابتدا آب دریا برداشت می‌شود و سپس عملیات شیرین‌سازی روی آن انجام می‌گیرد. پس از آن، ۲ مسیر کلی برای مصرف وجود دارد؛ یا انتقال این آب به مناطق دوردست با فواصل چند صد تا چند هزار کیلومتر (مشابه طرح‌های خلیج‌فارس و دریای عمان) یا توزیع آن در محدوده‌های نزدیک‌تر، در شعاع کمتر از ۱۰۰ کیلومتر از ساحل.

در اواخر دهه ۱۳۸۰ و اوایل دهه ۱۳۹۰، مطالعات جامعی درباره امکان شیرین‌سازی و انتقال آب در شعاع ۱۰۰ کیلومتری خلیج‌فارس و دریای عمان انجام شد. نتایج نشان داد که تامین حدود ۳۰ درصد از نیاز آب شرب و صنعتی شهرهای ساحلی از این طریق، از نظر اقتصادی و فنی توجیه‌پذیر است. این یافته‌ها در برنامه ششم توسعه بازتاب یافت و به‌عنوان راهکاری موثر در مدیریت منابع آب شناخته شد.

بر همین مبنا، اگر شیرین‌سازی آب در ابعاد کوچک و با اهداف منطقی انجام شود، برای مثال برای یک شهر یا روستای ساحلی در استان گلستان یا مناطق مشابه در خلیج‌فارس، این روش نسبت به انتقال آب به مسافت‌های طولانی بسیار توجیه‌پذیرتر خواهد بود. پروژه گرگان نیز می‌تواند در همین چارچوب قرار گیرد.

البته حتی چنین طرح‌هایی نیز بدون اثرات جانبی محیط‌زیستی نیست. پساب حاصل از شیرین‌سازی به دریا بازگردانده می‌شود و این امر می‌تواند کیفیت آب و اکوسیستم را تحت‌تاثیر قرار دهد. با این حال، به‌دلیل مقیاس کوچک‌تر، دامنه این آسیب‌ها بسیار محدودتر از پروژه‌های عظیمی چون انتقال آب خزر به سمنان یا تهران خواهد بود و استفاده محلی از منابع، منطقی‌تر به‌نظر می‌رسد و کمترین فشار را بر زیست‌بوم‌های حساس وارد می‌کند.

با این تفاسیر در کدام مناطق استفاده از آب‌شیرین‌کن‌ها و انتقال آن به شهرهای ساحلی به‌عنوان راهکاری در اولویت مطرح می‌شود؟

به‌طورکلی، ایجاد و بهره‌برداری از آب‌شیرین‌کن‌ها در مناطقی که در نزدیکی منابع آبی قرار دارند، به‌ویژه در سواحل خلیج‌فارس، دریای عمان و بخش محدودی از سواحل شرقی دریای خزر (مانند استان گلستان که برخی منابع آب سطحی یا زیرزمینی آن آلوده‌اند)، می‌تواند به‌عنوان یک گزینه قابل‌توجیه و قابل‌انتخاب مطرح شود. این روش به‌ویژه در مناطقی با کمبود شدید منابع آب شیرین و افزایش جمعیت، می‌تواند نقش مهمی در تامین آب پایدار ایفا کند. اما در استان‌های گیلان و مازندران، به‌دلیل شرایط خاص و فراوانی نسبی منابع آب متعارف، این روش نمی‌تواند در اولویت نخست برنامه‌های تامین آب قرار گیرد.

سخن پایانی

در شرایطی که بحران آب در کشور نیازمند تصمیم‌گیری‌های دقیق، علمی و مبتنی بر پایداری منابع است، بازگشت دوباره ایده انتقال آب دریای خزر به فلات مرکزی نشان می‌دهد، نگاه سازه‌محور و کوتاه‌مدت همچنان بر سیاست‌گذاری‌های آبی سایه انداخته است. تجربه‌های گذشته ثابت کرده است که این‌گونه طرح‌ها نه‌تنها به حل کم‌آبی منجر نمی‌شوند، بلکه فشار مضاعفی بر حوضه‌های مبدأ، اکوسیستم‌های حساس و بودجه کشور وارد می‌کنند. 

خزر، به‌عنوان پهنه‌ای بسته و آسیب‌پذیر، تاب چنین دستکاری‌هایی را ندارد و هرگونه بهره‌برداری بی‌محابا از آن، میراث طبیعی و امنیت زیستی منطقه را تهدید خواهد کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین