نقش طنز و تصور در نقاشیهای دیواری
بابک بهاری: طنز و کلمه و تصویر ارتباط شان با همدیگر و شکل گیرشان در پهنه عمومی (خیابان و نظایر آن) از ویژگیهایی پیچیده، دشوار و جالبی برخوردار هستند که به دمی محو میشوند و شکارشان ذهنی طناز و آماده میطلبد. و اینک با لحظه هایی که به دمی بودند و سپس بیردپایی خیابان بود و نشانکهایی از این حضور.
عکاس: اکبر اسعدی
عکس: سیاه و سفید، کادر افقی، نوشتاری بر روی جعبه برق و مردی در آنسوی تنه درخت در حال معامله!.
رابطه گشتالتی (الگو و معنا ساختن ذهن از اجزای کنار هم) بین عناصر کلیدی (نوشته روی جعبه برق، تنه درخت، مرد) در ذهن بیننده نخستین و بنیادیترین نکته عکس است، رابطه بین نوشتار و تصویر نچندان آشکار مرد که با دقت هم کادر بندی شده است تنها در ذهن ما دیده و شنیده و شکل میگیرد، حال با توجه به تجربه روزمره زیستی مان براستی مرد در حال انجام چه کاری است؟. بیتفاوتی جامعه نسبت به اعلانهای فروش اعضای بدن و کرخت شدن اذهان و احساس شان نسبت به این مباحث و مبتذل شدن این گونه موارد با توجه به عکس پرسش این است آیا این بازگوییها هنر میتواند احساس مان را برانگیزاند و ما را متوجه این موارد بکند؟. تصویر فوق مبحث اصلیاش یافتن خط اتصال بین اجزا است عمودیت کارکترها (درخت، باکس برق، مرد) و افقی بودن کادر از تشخیص بجا که منجر به همگونی کارکرد کادر بندی مناسب شده و با تقسیم یکسوم و دوسوم همراه شده بسیار قابل توجه است. باری عکس با نگاهی واقع بینانه به موقعیت اجتماع ثبتی را انجام داده که با ذهنیت داستان گرای مخاطب گره خورده است هرچند که میتواند هیچ داستانی در کار نباشد و تماما توهم ذهن ما باشد. کارکرد تنه درخت همچون مرز و جداکننده دو سوی ماجرا از اتفاقات قابل توجهی است که عکس را دارای پیچش داستانی کرده و همین خط باریک یاد آور اهمیت چیزهایی که در وهله نخست بچشم نمیآیند مهم باشند که مهم هستند. به هر حال خرید و فروش داخل تصویر به بیرون هم کشیده شده و مخاطب نیز به داستانهای خودش گوش میدهد که میتواند همراستای ماجرای عکس باشد یا نباشد. هر چند در نهایت باید نگران کلیهای باشیم که به فروش میرسد یا خیر!؟.
عکاس: علی خرم
عکس: رنگی، کادر افقی، سه نفر مرد مسن نشسته در پیاده رو در کنار اگهی تبلیغی (مهد کودک) نقاشی شده بر دیوار.
طنز و نوستالژیک دو رانه مهم درون تصویر هستند که مخاطب را برابر عکس نگه میدارد. البته مهمترین نکته اثر همانا مبحث گشتالت است که ارتباط درون تصویری را پایهگذاری کرده و ذهن را به تحرک وا میدارد. تقابل مهد کودک و مردان مسن بخش آشکار و چالش تصویر است، چالشی شوخمندانه همانند انتظار برای ثبت نام در مهد و کودک شماری کارکترها از سویی و چالش پنهان تر اینکه ما نیز زمانی کودک بودیم را در پسزمینه خوانش میکنیم و حتی همذات پنداری از این امر عام بهصورت خاص در نزد تک تک ما اتفاق میافتد. شادی و اندوه دو روی سکه هستند که هر بار یک روی آن را میبینیم و هر دم نیز در غلتش این سکه درنگ کوتاه را شاهد هستیم در این توقف هاست که شادی و اندوه را میچشیم و تفکر میکنیم. کودکی و پیری نقطه انرژیک و حرکتی اثر است که در تقابل بین تصویر و تصور (نوشتار) اتفاق افتاده که این برخورد بین عین و ذهن را به مظنه ظهور رسانده است. عکس از قاب بندی ملایم و شیبدار مناسبی بهره برده است. دو مثلث پایین و بالای تصویر باعث تعادل و تراز بندی شدهاند که در انتهایش یک مثلث عمقی بهوجود آورده تا چنین نکته فنی و کارآمدی نقشش را بخوبی ایفا کرده باشد. نقش نوشتار و تقابلش با اصل و عینیت که گاه به برتریش هم میانجامد. با نگاهی به نمونههای فرهنگی و ادبی (مار و مار) و یا تصویری (تابلوی - این یک پیپ نیست، رنه مگریت) پیچیدگی و چربش گاه به گاه این دو را بر همدیگر شاهد هستیم. باری شادی کن گاهی کودکیاید سراغ پیری.
عکاس: علی اصغر صالحی
نقاد: مازیار خطیر
عکس: سیاه و سفید، کادر مربع، دیوار نویسی و پیام رسانی روی درب فلزی.
دیوار نویسی همزمان که پدیده ارتباطی امروز یست، اما سابقه کهنی نیز دارد و در هر حال به دنبال انتقال پیام به هر مخاطبی که آن را بخواند هست. چه زبان اخطاری که در عکس میبینید، چه شعارهای سیاسی که در دورههای مختلف نوشته و یا پوشانده شدند، چه دیوار نوشتههای مذهبی در مسجدها و دیگر مکانهای مذهبی و یا غیر مذهبی و دیگر جاها که معمولا موضوعیتشان مرتبط با آن مکان نوشته شده است. ولی چه چیزی دیوار نوشته در عکس را قابل توجه کرده؟. روال تغییر اخطار در بیان درخواست. به قدری که از درخواست به اخطار خشونت برای پارک نکردن در مقابل درب منزل است. در اینجا نه بیان پیام ها، بلکه روند و زمینه سازیست که به زمان فعلی عکس رسیده است؛ با غایب بودن سوژه انسانی در عکس، طبیعتا سوژه به نوشتار و یا ساختمان بر میگردد. چون بنا شده که روند تغییر زبان موضوع اصلی این نقد است، پس باید به بنا و محیط نوشتهها توجه کرد. حتی با عکس مونوکروم موجود میتوان برداشت کرد که برای بیننده منظری از طنز را میگشاید. البته عکس نشانههای توامانی فرهنگی و جامعه شناسی و هم روانشناسانه عامه را مطرح کرده است. پرخاشگری و تقابل که هم در نوشتار بهصورت تضاد تیرگی و روشنی (سفید در زمینه تیره) و هم ایجاز نوشتاری (پارک= دعوا) جلوه پیدا کرده که قابلیت بررسی چگونگی و پیدایش این سیر را بیشتر از قبل اهمیتش را به رخ میکشاند. نقش فرم و کادر بندی موجز و دقیق نیز در این ماجرا اهمیتش را به رخ میکشاند و بیانگر حساسیت هنرمند نسبت به این بازتابها است. بماند که تصویر متکی بر نوشتار است و برای بیننده فارسی زبان که با این تهدیدها بیشتر یک شوخی میپندارد به تصویر فکاهانه نزدیک است تا امری خشن و عبوس و این همانا مرگ مولفیست که در نهایت با کشتن او خنده کنان به راه خویش میرویم و کار خویش میکنیم، پارک ماشین مان جلوی این درب لعنتی..
عکاس: سعید انوری
عکس: رنگی، کادر عمودی، کارگری با تابلوی احتیاط بر صورت و تابلوی ایست در دستش در جلوی کوچه ورودی ساختمانی در حال ساخت.
طنز و تحقیر و شوخی سه گانهای هستند که باید با احتیاط با آن رفتار کرد. احتمال اینکه عکس کارگردانی شده باشد بسیار بالاست اما مهم جرقه و ایده این چیدمان مهم است که با نوار زرد رنگ پشت سر کارکتر تشدید شده است. نقش خطوط، (میلههای داربست) نوار زرد و تقابلش با کادر عمودی و مثلث قرمز وسط تصویر همه تاثیرات فرمی بر گردش دیدگانی دارند، که نه تنها معنا را کمرنگ و تحت تاثیر قرار میدهند که بلعکس در خدمت آن نیز هستند. نقش رنگ در اثر از همانندیش در زندگی واقعی وام گرفته شده است، قرمز نشانه خطر و زرد نماد احتیاط گویی که اثر نه تصویرگر که بل واقعیت را به نمایش در آورده و تفاوتی بین تصویر و واقعیت نیست. نقش طنز و جدیت سرگردانی جالبی را نزد مخاطب رقم میزند که او را بین خنده و تلخی نگه میدارد. انسانی معادل شی و تابلو هشدار دهنده که میتوانست با سوتی آن را انجام دهد تلخی را به اثر بخشیده و لبخندمان را به زهر خندی تبدیل میکند. عمق اثر با توجه به میلههای داربست و تابلوی کوچکتر احتیاط که چندین متر عقبتر است از نکات ظریف و جالبی که به عدم تخت شدن تصویر کمک جالبی کرده و باید به آن توجه کرد. گذشتن زنی از خط زرد نیز میتواند خوانش متن را تازه کند ضمن آنکه عکس صامت و ساکت را تحرکی تازه ببخشد. باری به من نزدیک نشوید و اگر میآیید آهسته بیایید تا مبادا ترک بردارد سلامتیتان.
سخن پایانی
نقش طنز و تصور در نوشتارها و پوسترها و نقاشیهای دیواری و ارتباط بین کلمات و تصاویر بسیار پیچیده و از سویی به سویی آماده تعویض معنا و خلق مفاهیم تازه هستند. رابطه چشم و ذهن با کلمات و تصاویر به آنی برقرار شده و در ناخوداگاه بسرعت جلوه و به خلق مفاهیم تازه نیز منجر میشوند. البته نکته لبه تیغ را نیز باید در نظر داشت آنهم در زمانهای چنین حساس، همانند تماس پوست و نوک سوزنی داغ.