پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مردنی است
بابک بهاری: پرنده بال زنان مینشیند بر دوش هنرمند تا به پلکزدنی شاهزادهاش کند در انبوه سلاطین تصویر و تصور. دمی بودن و دمی پریدن چنین است رسم سرای درشت.
عکاس: علی اصیلی
عکس: رنگی، کادر عمودی، پرندهای در حال فرود در یکی از اماکن تاریخی مذهبی.
تقابل ایستایی(بنا) و پویایی و حرکت(پرنده) نقطه عطف ماجرا هستند که با نشستن پرنده بر زمین گویی قرار است به پایان رسد، پایانی که هرگز به پایان نخواهد رسید!. تصویر از یک نقطه روشن و فرودی پوشاننده حکایت دارد که با نمابندی (مونتاژ کردن) مناسب توسط هنرمند سیطره و هیمنه آن را به تمامی به رخ کشیده است. وضوح توأمانی بنا و پرنده متحرک باعث درگیری همزمان ذهن با هر دوی این موارد میشود که برابری و تعادل بین سوژه(حرکت) و سکون(بنا) با توجه به ابعادشان و رابطه جزء و کل همبودی کامل اتفاق افتاده و معکوس شده است. نقش خطوط منحنی و دایره مرکزی علاوه بر مفاهیم همانند جهان و نرمی و لطافت و سکون امری چندگانه که به خوبی با صحنه موافق و همگونی ایجاد کرده است. وزن واحساسش اتفاق قابل توجهیست که در عکس آن را حس میکنیم و تصویر را یک به دریافت گری(امپرسیون) نزدیک میکند. پرواز و مکان دو گزاره هستند که یکی رهایی و بینهایت را به ذهن متبادرمی کند و دیگری یکجایی و محدودیت، اما با توجه به این مکان نوعی رهایی ذهن و اشراق در تصویر موج میزند خصوصا که محل قرار گیری پرنده در دایره مرکزی(سقف بنا) با توجه به مفهوم نماد دایره این رهایی تشدید هم شده است حال مبحث اصلی درهم تنیدگی و رهایی و آرام یافتن با نشستن عامل اصلی تحرک و جنبش در عکس و هم کناریشان با هم است که در ذهنمان شکل بگیرد. اما پرسش این است آیا این پایان ماجراست و این نشستن را برخاستنی نیست؟. پرسشی که همراهان چرخ زنان به صورت کبوتری مینشیند و برمیخیزد.
نقاد: مازیار خطیر
عکس: رنگی، کادر افقی، دوگانگی پرواز و نشست یک پرنده و سایه پرندهای دیگر
در اینجا عکاس تضاد بین سایه و ایده موجود و خود موجود را به تصویر کشیده، تضاد بین پرواز آزادانه پرندهای دیگر و زمین گیری یا رضایت ظاهری پرنده موجود در عکس، گویی به نظریه افلاطونی «ایده (در اینجا سایه) موجود از خود حقیقی موجود مهم تر است» اشاره میکند؛ ولی آیا به راستی چنین است؟ آیا میتوان بدون شک و تردید به آزادی و پرواز سایه پرنده غایب اطمینان داشت؟
با نگاهی دیگر میتوان دید که سایه گویی از جایی بالا در حال صعود است و دارد پایه و طبقه خود را ترک میکند برای یافتن موقعیت و نشیمانی بهتر ولی در تصویر سایهاش تصویری از سقوط این پرواز نشان میدهد، ولی کبوتر حاضر به ظاهر در سکون خود راضی است.
با این دید، پرنده پروازها و سفرهای بسیاری داشته؛ حال به این مکان رسیده و از خود جایش راضی است و دیگر نیازی به یافت نشیمانی دیگر نمیبیند، در اینجا هم باز سایه آزادتر است چون باز با خطر کردن پرواز و ترک محل فعلی به رضایت و یکجانشینی و خیانت به طبیعت خود (بس) نکرده. اما این هم صادق نیست چون کبوتر حاضر پیش از گرفتن عکس، نگاهش نه به نشیمان موجودش بلکه به بیرون و احتمالا «فکر» به پرواز و ترک این نشیمان دارد. سایه پرنده دیگر در حال بازگشت به این نشیمان و لانه است، او سفر خود را کرده و دیده که جایی جدیدتر برای لانهیابی یا استراحت نیست، تمامیشان مانند یکدیگرند. بازگشت یا رسیدن به اینجا تفاوتی با دیگر جاها ندارد... در انتها هیچکدام از خودشان آزاد نیستند.
عکاس:ابوالفضل شاهمیری
عکس: کادر عمودی، سیاه و سفید، سه کبوتر نشسته بر پنجرهای چوبی.
عکسی مرتب و چیدمانی گونه آنهم با کارکترهایی که هر لحظه جایی و مکانی دگرند. نقش هندسی(مثلث چیدمانی و مستطیل و مربعهای پنجره) و اعداد و فرم مینیمال رنگ(سیاه و سفید و خاکستری با غلبه سفید) در آن دریافت دقیق ثبت لحظه را برای دمی فراموش کرد. در این عکس عکاس به معنایی واقعی زمان و مکان را تسخیر و فریز کرده است. او حتی صبر نکرده است تا کارکتر اصلی به مکان فراخواندهاش برسد و در یک قدمی رسیدن تصمیم به ثبتش را به منصه ظهور رسانده است. توازنهای چندگانه فرمی شکلی از دیگر نکات هستند که با اشارهای گذرا میتوان به نقششان اشاره کرد. چهار مستطیل عمودی که ستون وار همچون رابطی توازن تصویر را حفظ کرده و با بودن خط مرکزی بینشان حرکت و رابطه چشمی بین بالا و پایین با نقطه کبوتر برقرار شده است. حذف رنگ در بهوجود آوردن فضای مینیمال و توجه و اهمیت دادن به کارکترها نقش پررنگی را بازی کرده است. اهمیت بیرنگی چنان است که هموزنی پیچیده و جالب بین کارکترهایش (پرندهها و مستطیلهای تیره) با توجه به اندازه هایشان را رقم زده است. نقش احساس که از مهمترین نکات آثار هنری است در این عکس فریز شده و منیمال بر عهده دو کارکتر بالا نشین است که همانند فیگور قهر کرده انسانی پشت بهم کردهاند میباشد که نگاه را به بالا فرامیخواند و خط عرضی را نیز طی طریق میکند البته فالگوشی کارکتر پایین را نمیتوان نادیده گرفت!. باری در این آثار است که ارزش نکات کوچک آشکار میشود و باید به یاد آورد: از خرد است که کلان خیزد.
عکاس: اکبر اسعدی
عکس: سیاه و سفید، کادر افقی، شش پرنده بر پایههای اسکله چوبی نشسته و پرنده هفتم در پرواز
اسکله تیره و نقطه سفید پرواز آنهم هفتمین پرنده دریایی و در سیر نگاه دیگر پرندگان ساکن تنش و قوه حرکتی چنین تصویری که نشانههای فرسودگی را در خود یدک میکشد بسیار قابل توجه است. نقش عدد هفت(هفت آسمان) و همبودیش با پرنده لایهای پنهان را به اثر میبخشد که نقش و اهمیت اعداد و سایر موارد منتزع شده از هستی(پرنده و فرهنگ مرتبطش) را به خوبی در این تصویر ارائه شده است. کادربندی بینقص و قرارگیری کارکترها و عناصر و حذف رنگ در ثبت کردن چنین نقشی که با حفظ تیرگی در خط افق(نشانه ورزیدگی ذهن و تامل و مطالعه سوژه میباشد) در چنین شاتی خوش نشسته است. داشتن دو خط افق(هم انتهای آب و تیرآهن اسکله) هم کمک به عمق بخشی عکس و هم به شکست فضا کمک کرده آن هم در چنین موقعیت خاکستری که هر نکتهای میتواند هم به خوانش و هم تنوع آن کمک کند. پرواز مهمترین نکته تصویر است که عکس را به خوانش فرا میخواند و اهمیت کنش را یادآوری میکند. کافی است یک لحظه پرنده هفتم را در تصویر نشسته کنار سایر پرندهها یا در کادر نداشته باشیم آنوقت چه عاملی برای توجه و چه المانهایی که از تصویر خذف میشدند.
باری اسکله است و خاطرهاش که در ذهن پرندگان پراکنده میشود و نزد ما نیز خاطرهای بازیگوش که به شاتی نقش بسته و در گذر سالها همچنان در نزد ما به یادگار میماند هر چند این تختهها در هیات اسکله در سالهای بعد چه خواهند شد و چه بیاد خواهند آورد، هر چند گویی این خاطره را کبوتری به جایی میبرد که جز فراموشی نامی دیگر ندارد برده است تا همراه دیگر خاطرهها ترانهای شود در فرهنگ جاشویان و ملاحان. خوش به حالت کبوتر هر جا میخواهی پر میکشی.
پرنده، پریدن و پرواز واژههای همپای هم در ذهن ما جولان میدهند و به ارزنی میآیند به نا ارزنی میروند. اما مهم به خاطر سپردن پرواز است که پرنده مردنی است.
چه فرصت خوبی در میان انبوه خبرها و مطالب اقتصادی با هنر نفسی تازه کردن.