شوری و نیترات، سوغات کاهش ذخایر سدها
ایران در حال گذراندن ششمین پاییز خشک خود است و زنگ خطر کمبود آب در سراسر کشور بهصدا درآمده است. آمار رسمی وزارت نیرو نشان میدهد که بیش از دوسوم (۶۷ درصد) ظرفیت سدهای کشور خالی است و ذخایر آبی به پایینترین حد خود در سالهای اخیر رسیدهاند. وضعیت ورودی آب به مخازن سدها طی ۴۳ روز ابتدایی سال آبی جاری (تا 13 آبان)، نسبت به سال گذشته، با کاهشی بیسابقه ۳۹ درصدی مواجه شده و حجم ورودی تنها به ۱.۳۵ میلیارد مترمکعب رسیده است. در نتیجه این کاهش شدید، حجم فعلی ذخایر آبی کشور تنها ۱۷.۲میلیارد مترمکعب است که بیانگر افت ۲۵ درصدی نسبت به مدت مشابه سال قبل (که ۲۲.۹ میلیارد مترمکعب بود) است. گزارشها حاکی از آن است که ۲۸ استان در وضعیت نامطلوب بارش قرار دارند و در ۲۰ استان عملا هیچ بارندگی موثری ثبت نشده است. میانگین بارشها از آغاز سال آبی تاکنون تنها ۳.۴ میلیمتر گزارش شده که بسیار کمتر از میانگین بلندمدت ۱۴.۸ میلیمتری است. شرایط در استانهای پرجمعیت و صنعتی، از جمله تهران، اصفهان، خراسانرضوی و قم، به مرحله بحرانی رسیده و برخی سدها در آستانه رسیدن به «حجم مرده» قرار گرفته است. در چنین شرایطی که کشور با بحران کمیت دست و پنجه نرم میکند و عمده ذخایر سدها خالی است و فشار بر منابع آب زیرزمینی افزایش یافته، سوال اساسی این است که آیا این کاهش شدید ذخایر آب و اجبار به استفاده از لایههای پایینی سدها و چاهها، بهطورمستقیم بر کیفیت آب آشامیدنی شهروندان و سلامت عمومی تاثیر گذاشته است یا خیر؟ صمت بهمناسبت ۱۸آبان، روز ملی کیفیت، در این باره گفتوگویی داشته با حسین نایب، عضو هیاتمدیره انجمن آب و فاضلاب ایران که در ادامه میخوانید.
با توجه به کاهش چشمگیر منابع آبی و ذخیره سدها در سال جاری، این کاهش کمیت چه تاثیری بر کیفیت آب شهروندان داشته است؟
در کشور، ما با دو چالش اصلی و اساسی در حوزه منابع آب مواجه هستیم؛ یکی کاهش میزان بارش و آب در دسترس که به کاهش ذخیره آب منجر شده و دیگری کاهش کیفیت منابع آب، که میتواند با منشا فعالیت های انسانی یا طبیعی باشد. بسیاری از منابع آب ما در دهههای اخیر به دلیل تخلیه غیر اصولی پسابها و تغییرات کیفی در منابع آب زیرزمینی و سطحی با افت کیفیت قابل توجهی مواجه شدهاند.
این افت کیفی و کمی رابطهای منطقی و ذاتی دارند. برای مثال، در مخزن یک سد، وقتی آب پشت سد ذخیره میشود، لایهبندیهایی در آن ایجاد میشود که یکی از این لایههابندی ها میتواند لایهبندی کیفی باشد. به عبارت دیگر، در مخازنی که دچار لایهبندی کیفی شدهاند، با حرکت از لایههای بالایی به سمت لایههای تحتانی، کیفیت آب به طور قابل توجهی کاهش مییابد. به طوری که وقتی آب از ترازهای بالایی برداشت میشود، کیفیت آن به مراتب بالاتر از زمانی است که از تراز تحتانی برداشت شود. آنچه اکنون در کلانشهرهایی مانند تهران مشاهده میکنیم این است که مخازن سدهای تأمینکننده آب به ترازهای پایینتر نزدیک شده و اکنون آب از این ترازها برداشت میشود. این امر به طور طبیعی منجر به کاهش کیفیت آب خواهد شد، از جمله افزایش مواد آلی، شوری، املاح محلول، بوی نامطبوع و طعم ناخوشایند.
از سوی دیگر، با توجه به این مهم که در کلانشهر تهران، کیفیت منابع آب سطحی بالاتر از کیفیت آب های زیرزمینی است، با تغییر تمرکز برداشت آب از منابع سطحی و تأمین آن از منابع زیرزمینی، انتظار میرود که کیفیت آب تأمینشده از منابع زیرزمینی نیز به تدریج کاهش یابد. این کیفیت ممکن است در پارامترهایی مانند سختی، شوری و نیترات خود را نشان دهد. بنابراین، رابطه تنگاتنگ بین کمیت و کیفیت آب همواره وجود داشته و در شرایط کاهش کمیت آب، بحرانهای مربوط به کیفیت نیز خود را به وضوح نمایان میکند.
آیا زیرساختهای فرسوده به کاهش بیشتر کیفیت در این موضوع دامن میزند؟
سیستمهای تصفیه آب در کشور از دهههای گذشته احداث شده است. برخی از تصفیهخانهها با هدف حذف پارامترهای خاص مانند کدورت، طعم و بو طراحی و اجرا شده، اما با ظهور آلودگیهای جدید در منابع آب، این سیستمها ممکن است ناکافی باشد. به عنوان مثال، یک تصفیهخانه که برای حذف کدورت و طعم و بو طراحی شده، ممکن است نتواند به خوبی سختی و شوری آب را که به واسطه کاهش کیفیت منابع تأمین شده افزایش یافته، مدیریت کند. همچنین، ممکن است فلزات سنگین یا آلایندههای خاصی در ورودی آب این تصفیهخانهها وجود داشته باشند.
بنابراین، نیاز است که تصفیهخانهها ارتقا یافته و توسعه یابد تا با شرایط کیفی واقعی آب تأمینشده در کشور همخوانی داشته باشند. با این حال، کلیه شرکتهای آب و فاضلاب به آخرین متدها و دانش روز برای پایش کیفیت منابع آب و آب تأمینشده مجهز هستند.
آیا این موضوع برای همه استانها صدق میکند؟
برای تمامی استانها، به ویژه مراکز شهری. هرچه میزان توسعهیافتگی شهرها کمتر باشد، به تبع آن پایش کیفیت آب نیز از قدرت کمتری برخوردار خواهد بود. به عنوان مثال، در مناطق روستایی، پایش کیفیت آب به شدت محدود میشود و معمولاً تنها به اندازهگیری کلر آب شرب اکتفا میشود. در مقابل، در کلانشهری مانند تهران، کیفیت آب توزیعشده بهطور روزانه و لحظهای توسط آزمایشگاههای مجهز به تجهیزات مدرن روز دنیا پایش میشود. از این منظر، نگرانی خاصی در خصوص تأمین کیفیت آب در کلانشهرها وجود ندارد. با این حال، در شهرهای کمتر توسعهیافته یا در روستاها، ممکن است نگرانیهایی در این زمینه وجود داشته باشد.
این کاهش کیفیت آب چه تأثیری بر سلامت انسان میگذارد؟
کاهش کیفیت آب میتواند اثرات مخربی بر سلامت انسان داشته باشد. انواع آلودگی های آب مسبب طیف وسیعی از بیماری ها و نارسایی ها در بدن انسان باشد. به عنوان مثال، میکروارگانیسم های پاتوژن میتوانند باعث بروز بیماریهای عفونی قابل انتقال از آب به انسان شوند. همچنین، وجود فلزات سنگین در آب، بسته به غلظت و مدت زمان مواجهه، میتواند منجر به بروز انواع بیماریها از جمله سرطان، بیماریهای قلبی و مشکلات پوستی و... شود.
یا به عنوان مثالی دیگر، وجود غلظت بالای نیترات در آب میتواند خطر ابتلا به بیماری هایی بویژه برای اطفال را افزایش دهد. به طور کلی، انواع مختلف آلایندهها اثرات مخرب متنوعی بر سلامت انسان دارند.
با توجه به اینکه عمده مشکلات ما در کشور شامل افزایش شوری، سختی، مواد آلی و همچنین افزایش غلظت برخی فلزات سنگین است، باید تمرکز بیشتری بر روی این پارامترهای آلودگی داشته باشیم.
آیا سیستم پایش و شفافیت اطلاعات کیفیت آب وجود دارد که جامعه بتواند آن را مانیتور کند؟
متأسفانه نتایج این پایشها بهطور عمومی منتشر نمیشود و آگاهی موجود تنها به این موضوع محدود میشود که پایش انجام میگیرد و این به شهروندان آرامش خاطر میدهد. اما اطلاعات دقیق و اندازهگیریهای معتبر در بازه های زمانی طولانی و یا به صورت لحظه ای که در دسترس عموم مردم و متخصصان باشد، متأسفانه در کشور ما وجود ندارد. بهعبارتی، میزان، نرخ و غلظت آلایندهها در آب مصرفی شهروندان عموماً در دسترس مردم قرار نمیگیرد.
شما به این نکته اشاره کردید که شهرهای کمتر توسعهیافته با سیستمهای ضعیفتری روبرو هستند. بهطور کلی، میخواهم بپرسم این نابرابری در کیفیت آب بهطور فنی در چه جنبههایی از تصفیهخانهها نمایان میشود و چرا این تصفیهخانهها نمیتوانند کیفیت آب بالایی ارائه دهند؟
تصمیمگیرندگان کلان معمولاً به این فکر میکنند که جمعیت تحت پوشش تاسیسات آب و فاضلاب کجا بیشتر متمرکز است و بنابراین بیشترین فناوری و تکنولوژی و کیفیت را در اولویت بالاتری برای آن مناطق فراهم میکنند. با توجه به بودجه محدود، وقتی بخواهند انتخاب کنند که کدام منطقه را با تصفیهخانههای مجهز به فناوری روز دنیا تحت پوشش قرار دهند، قطعاً آن مناطقی را انتخاب میکنند که از نظر جمعیتی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در اولویت بالاتری قرار دارند. این تصمیمگیریها از دهههای قبل شکل گرفته و عمدتاً بر روی کلانشهرها، بهویژه تهران و شهرستانهای بزرگ متمرکز بوده است. هرچه از این مراکز دورتر میشدیم، تصفیهخانهها به سیستمهای سادهتری مانند تزریق کلر و ضدعفونی آب محدود میشدند و این موضوع ممکن است مسبب نارضایتی ساکنان مناطق کمتر توسعهیافته گردد.
موضوع ارتقاء کیفیت آب روستایی نیز از دهه های گذشته در دستور کار وزارت نیرو و دولت قرار گرفته بود تا تامین آب روستاها نیز همگام با ارتقا کیفیت آب شهرها همراه گردد و بهبود شرایط زندگی روستاییان را در پی داشته باشد. البته در اواخر دهه ۹۰، زمانی که شرکت های آب فاضلاب روستایی با شرکت های آب فاضلاب شهری ادغام شد، این روند با چالش های مواجه گردید. متخصصین حوزه آب و فاضلاب هشدار داده بودند که در این ادغام، تکالیف شرکت های آب و فاضلاب روستایی کمرنگ تر خواهد شد، زیرا تمرکز و رویکرد تأمین و تصفیه آب در روستاها کاهش مییابد و این امر میتواند منجر به مشکلات جدیتری در تأمین آب سالم برای ساکنان روستاها گردد. بهطور کلی، اولویت وزارت نیرو و دولتمردان همواره بر این است که تمرکز بهبود و ارتقا را در مناطقی بگذارند که جمعیت تحت پوشش بیشتری دارند و از نظر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز نقاط حساسی هستند.
سخن پایانی
ورشکستگی آب در ایران، یک چالش دوگانه کمیت و کیفیت است که این دو بعد، بهطورتنگاتنگی با هم مرتبط هستند. در شرایط کنونی که ذخایر سدها در کلانشهرهایی مانند تهران به لایههای تحتانی رسیده است، شاهد کاهش کیفیت آب، شامل افزایش شوری، املاح محلول و مواد آلی خواهیم بود؛ چراکه در عمق سدها پدیده «لایهبندی کیفی» رخ میدهد. همزمان، افزایش اتکا به آبهای زیرزمینی نیز خطر افزایش پارامترهایی چون سختی و نیترات را تشدید میکند.
از سوی دیگر نابرابری در تامین آب باکیفیت، جنبهای فنی و سیاسی دارد. بهدلیل محدودیت بودجه و اولویتدهی به مناطق پرجمعیت، اقتصادی و سیاسی حساس (کلانشهرها)، تصفیهخانههای مناطق کمترتوسعهیافته و بهویژه روستاها، غالبا به سیستمهای سادهای مانند تزریق کلر محدود مانده است. ادغام شرکتهای آب و فاضلاب روستایی با شهری، این تمرکز و نابرابری را تشدید کرده و بهضرر مناطق روستایی تمام شده است. مهمتر آنکه، باوجود ادعای پایش لحظهای، «اطلاعات دقیق، معتبر و اندازهگیریهای نرخ و غلظت آلایندهها» بهطورمداوم در دسترس عموم مردم و متخصصان قرار نمیگیرد. این عدمشفافیت، آرامشخاطر ادعایی شهروندان را زیر سوال میبرد.