محصول آببر، تیر خلاص به دریاچه ارومیه بود
خشکیدگی دریاچه ارومیه تبدیل به تهدیدی جدی برای امنیت میلیونها نفر در کشور شده است. خشک شدن این دریاچه میتواند به آوارگی بیش از ۲۰ میلیون نفر منجر شود. بررسیها و گزارشهای کارشناسی تاکید دارند که ۸۵ درصد از نابودی این پهنه آبی را عوامل انسانی تشکیل میدهد. سدسازیهای بیرویه و عمدتا فاقد مجوزهای محیطزیستی و همچنین تغییر الگوی کشت از محصولات سازگار به گونههای بهشدت آببر دلیل اصلی این عدمتوازن قلمداد شده است. بهگفته کارشناسان، احیای دریاچه ممکن است، اما نیازمند اجرای فوری و قاطعانه قانون و اسناد بالادستی است. این اقدامات شامل تخریب سدها و میانگذر شهید کلانتری و کاهش محسوس سطح زیرکشت آببر تا ۴۰ درصد است. صمت در این زمینه گفتوگویی داشته با حمیدرضا رمضانی، کارشناس حوزه آب که در ادامه میخوانید.
سهم عوامل مختلف در خشک شدن دریاچه ارومیه چقدر است و مهمترین دلایل انسانی که منجر به کاهش تراز آب شده است، کدامند؟
بنا بر تحقیقات و دادههای موجود، علت اصلی نابودی دریاچه ارومیه، در گام نخست عوامل انسانی است که سهمی معادل ۸۵ درصد از این فاجعه را شامل میشود و تنها ۱۵درصد به مباحث اکولوژیک و طبیعی برمیگردد. لطفا عنایت ویژهای بر این نکته بسیار مهم داشته باشید که حوضه آبریز دریاچه ارومیه تنها ۳ درصد از کل وسعت کشور جمهوری اسلامی ایران، با مساحتی در حدود یک میلیون و ۶۴۸ هزار و ۱۹۵کیلومترمربع را شامل میشود؛ با این حال، ۱ درصد از مجموع کل سدهای ایران در همین حوضه آبریز کوچک احداث شده است. این آمار و ارقام بهوضوح نشان میدهد که هیچگونه توازن، تعادل و بالانسی بین منابع و مصارف آبی و همچنین بین طرحهای سدسازی و ظرفیتهای طبیعی آبریزهای ما وجود ندارد.
با کمال تاسف، این عدمتوازن و سدسازی بیرویه در حوضه آبریز دریاچه، نشأتگرفته از احداث سدهایی است که غالبا براساس ملاحظات سیاسی بوده است. بدان معنا که بسیاری از این سدها فاقد مجوزهای لازم محیطزیستی بودهاند. گزارشی که عیسی کلانتری، معاون اسبق رئیسجمهور ارائه دادند، حاکی از آن است که شوربختانه بیش از ۷۰ درصد سدهای حوضه آبریز دریاچه ارومیه فاقد ارزیابیهای زیستمحیطی معتبر هستند. علاوه بر این، یک اتفاق بسیار بدی که در این حوضه رخ داد، این بود که متاسفانه بحث اصلاح الگوی کشت بههیچوجه در این منطقه رعایت و اجرا نشد. محصول اکولوژیک و طبیعی اصلی این حوضه که کاملا با محیطزیست آن سازگار بود، انگور دیم بود. انگور دیم علاوه بر سازگاری، یک درآمد مکفی، یک درآمد بسیار عالی برای مردم محلی فراهم میآورد و یک رهاورد مالی بسیار خوبی را برای زندگی مردم بهارمغان میآورد، اما طی ۴۸ یا ۵۰ ساله اخیر، انگور دیم با کمال تاسف و ناآگاهی ریشهکن شد و بهجای آن، گونههایی مضر برای محیطزیست منطقه بهکار گرفته شدند که بسیار آببر بود؛ مانند سیب، چغندرقند، شبدر و یونجه که بهطورگسترده کشت شد. تولیدکنندگان غافل از این مهم بودند که هر یک عدد سیب بهتنهایی ۷۰ گرم آب مصرف میکند. در واقع، ما داریم بر مبحث آب مجازی صحبت میکنیم. بهازای هر یک کیلوگرم سیب، ۷۰۰ لیتر آب مصرف میشود. این در حالی است که حوضه آبریز دریاچه ارومیه فاقد این مقدار آب کافی برای تولید این حجم عظیم از محصولات آببر است.
در مراحل اولیه، موقعی که این محصولات آببر در مقیاس فوقالعاده بالا و با حجم فراوانی کشت شد، سال اول و دوم بهدلیل اینکه نهال بود، بهمراتب آب کمتری احتیاج داشت. اما سالهای بعد که این نهالها تبدیل به درخت شد و تنومند گشت، پرواضح است که مصرف آب آنها بهشدت بالا رفت. همچنین، در این بین، کشور ما متاسفانه یک مقدار درگیر مباحث تغییر اقلیم و گرمایش زمین شد، زیرا ما در منطقه پرفشار واقع شدهایم. این یک واقعیت اقلیمی کشور ما است. ما یک سال دارای ترسالی هستیم و پس از آن 5 سال، 6 سال یا چندین سال، خشکسالی سختی را تجربه میکنیم.
پیامدهای خشکیدن دریاچه ارومیه را چه میدانید؟
سال به سال، منابع آبی که مسئولیت تامین حقابه دریاچه ارومیه را برعهده داشت، کم و کمتر شد. این روند کاهشی پیوسته، امروز ما را به مرحلهای رسانده که دیگر نمیتوانیم صرفا بگوییم دریاچه ارومیه دارای بحران است؛ بلکه ما به مرز صفر آبی در این دریاچه رسیدهایم.
متاسفانه، بیش از ۱۰ میلیارد تن نمک در این حوضه آبریز انباشته شده است. براساس برآوردهای علمی، اگر این نمکها بلند شود، یعنی اگر این گردوغبارهای نمکی خطرناک در هوا پراکنده شود، طبق برآوردی که در سازمان محیطزیست انجام دادهاند، پیامد فاجعهبار آن، این خواهد بود که بیش از ۲۰ میلیون نفر ایرانی باید خانه و کاشانه خود را ترک کرده و نقلمکان کنند. این یک واقعیت اجتنابناپذیر است که امنیت ملی و اجتماعی ما را تهدید میکند.
راهکارها از نظر شما چیست؟
اما نکته امیدوارکنندهای که وجود دارد، تلاشهای جدید دولت است. چند وقت پیش، رئیسجمهور، مسعود پزشکیان در سفرهای استانی خود به استان آذربایجانغربی، دوباره با یک عزم جدی و قاطع آمدند و کارگروهی را تشکیل دادند. این کارگروه فراگیر اعم از متخصصان دانشگاهی و کارگروه ملی است و دولت نیز در این کارگروه نقش کلیدی دارد تا بتوانند بهصورت ریشهای، دریاچه را احیا کنند.
احیای دریاچه ارومیه مستلزم چند شرط اساسی است؛ نخستین و مهمترین شرط احیای دریاچه ارومیه این است که باید فورا تعداد زیادی از سدهایی که در حوضه آبریز دریاچه ارومیه احداث شده و فاقد مجوزهای محیطزیستی هستند، تخریب و برچیده شوند. این یک نکته حیاتی است. دوم اینکه ما باید بهسمت اصلاح الگوی کشت علمی و پایدار حرکت کنیم؛ یعنی باید با کاشت محصولات بسیار کمآببر اما با راندمان و بهرهوری اقتصادی بالا، به این سمت مهم برویم. سوم اینکه باید محصولات کمآببر را با حمایت کامل از کشاورزان، جایگزین محصولات آببر بکنیم، چراکه مردم و جامعه نباید متزلزل شوند و نباید مردم چوب بیمبالاتی و بیتدبیری متولیان امر را بخورند. در واقع باید معیشت مردم حفظ شود. چهارم این است که تمام بارگذاریهای جدید باید سریعا متوقف شود. هیچ بارگذاری جدیدی اعم از کشاورزی، صنعتی و همچنین ساختمانسازی یا ایجاد شهرهای جدید نباید در این حوضه احداث شود؛ چون که حوضه به دوره ناتابآوری خودش رسیده و وارد دوره ناتابآوری شده است. پنجم این است که باید موارد دیگری را نیز لحاظ بکنند؛ منجمله بازچرخانی و تصفیه مجدد آبهای خاکستری در شهرهای اطراف دریاچه ارومیه. اگر این موارد مهم لحاظ و تعمیم داده شوند، امید به احیا وجود خواهد داشت. در زمان دولت محمود احمدینژاد، یک خطای بسیار بزرگ در حوضه دریاچه ارومیه اتفاق افتاد و آن احداث میانگذر شهید کلانتری بود که شوربختانه دریاچه را به 2 قسمت شمالی و جنوبی تقسیم کرد. در این پروژه، ۷ کیلومتر از سمت استان آذربایجانغربی و ۸ کیلومتر از سمت تبریز، خاکریزی کردند و مصالح شکسته ریختند و «بیس و ساببیس» انجام دادند. باوجود این حجم عظیم از تخریب، حدود هزار و 600 متر وسط را خالی گذاشتند و شمعکوبی کردند تا آب جریان داشته باشد. اما بهقدری این عملیات عمرانی بیپشتوانه و بیتدبیرانه بود که مسئولان غافل از این بودند که دریاچه ارومیه شامل ۱۰۲جزیره در داخل خود است. برخی جزایر ما، مثل جزیره اسلامی، کاملا مسکونی است، یعنی حدود ۶ هزار نفر جمعیت در آن ساکن هستند و زندگی میکنند. این تعدد جزایر اجازه نمیدهد که آب در کل پهنه دریاچه در جریان باشد؛ بلکه جریان آب در حول محور دریاچه ارومیه است و دقیقا همان جایی که آب در جریان بود، آقایان آمدند، خاک ریختند، سنگ ریختند، مصالح شکسته ریختند، راه را بستند و سد کردند و اجازه ندادند آب در حول محور دریاچه در جریان قرار بگیرد.
مضاف بر این، مسئولان احداث میانگذر غافل از این مهم بودند که ۹۵درصد از رودهایی که حقابه و آب دریاچه ارومیه را تامین میکنند، جریان خود را از سمت جنوب به دریاچه میریزند. با احداث این سازه، عملا و علنا، دریاچه ارومیه را به 2 قسمت شمالی و جنوبی تقسیم کردند. بهاعتقاد بسیاری از کارشناسان، معتقدم این اقدام، در حکم تیرخلاص نهایی بر پیکر نیمهجان دریاچه ارومیه بود.
بنابراین، یکی از راههای اساسی و قطعی علاجبخشی، نجات و احیای دریاچه ارومیه این است که این میانگذر کذایی و مهلک باید در اسرعوقت تخریب شود. اما با کمال تاسف، تاثر و شوربختانه، در کشور ما، وقتی یک کار اشتباه بزرگ انجام میشود، هیچکس جرأت ندارد که به اشتباه خود اذعان کرده و آن را جبران کند. برعکس، همه بر آن اشتباه، صحه میگذارند و آن را تایید میکنند.
با فرض احیای شدن دریاچه ارومیه با این اقدامات، فکر میکنید این اقدامات اجرایی خواهد شد؟
اینگونه که دولتمردان دارند پیش میروند، با این فرمان و رویکرد محتاطانه، بسیار بعید میدانم که دریاچه بتواند احیا شود. باتوجه به اینکه رئیسجمهور کارگروه ملی تشکیل داد که امری بسیار نیکو و پسندیده است، اما معتقدم این کارگروه ملی باید از سمت حاکمیت ـ که منظور از حاکمیت؛ سران قوای مقننه، مجریه و قضائیه است ـ از نظر اجرایی و مالی اختیارات تام و کافی داشته باشد تا بتواند یکسری ناممکنها را ممکن کند؛ مانند تخریب سدها یا میانگذر.
اگر غیر از این بخواهد انجام بگیرد و اختیارات کافی به این کارگروه داده نشود، مجبورم با تاسف بگویم که نمیتوانیم دریاچه ارومیه را اینگونه احیا کنیم. وقتی که حقابه اصلی و ضروری دریاچه، تامین نشود، وقتی که بر کشاورزی آببر خط بطلان جدی کشیده نشود و وقتی که میانگذر شهید کلانتری که مانع جریان آب است، تخریب نشود، شک نکنید که آش همان آش و کاسه همان کاسه خواهد بود و نتیجهای جز نابودی کامل در انتظار ما نخواهد بود.
سخن پایانی
واقعیت تلخ این است که دریاچه ارومیه به نقطه ناتابآوری رسیده و دیگر تحمل بارگذاری جدیدی ندارد. احیای دریاچه از جنس جراحیهای سخت و پرهزینه حاکمیتی است. از نظر کارشناسان تا زمانی که ارادهای مقتدر برای اعطای اختیارات لازم بهمنظور اجرای تصمیمات ناممکن شکل نگیرد و تا وقتی که خط بطلان جدی بر کشاورزی آببر کشیده نشود، هرگونه تلاش دیگری وعدههای تکراری و بیثمر خواهد بود.