حقی که به حقدار نمیرسد
اینجا سن تنها یک عدد است و از نوجوان ۱۰ساله تا پیرمرد ۷۰ ساله برای تامین معیشت خود کار میکنند. تحصیلات نیز بیمعنی است، چراکه اگر دانشجو باشند، باید برای تامین هزینه تحصیل کار کنند و اگر درسشان تمام شده باشد، باید برای پیدا کردن شغلی مرتبط تا کوه قاف بروند. اینجا هیچچیز سر جایش نیست. حال در این روزگار دستوپنجه نرم کردن با جیبی که هر روز خالیتر از قبل میشود، زیر همین آسمان آبی کافی است سری به برخی مغازههای سطح شهر بزنید؛ رستوران، لباسفروشی، سوپرمارکت یا... تا شاهد حضور کارگرانی باشید که با هزاران اضافه کار باز هم از حقوق کافی و بیمه محروم هستند. در همین شهر شلوغ که هر کارفرمایی ساز خود را کوک میکند، هر لحظه ممکن است حوادث عجیبی برای نیروی انسانی رخ دهد که با این بیقانونیهای حاکم، مشخص نیست چه سرنوشت تلخی در انتظار کارگران باشد که تراژدی معدن طبس نیز نمونه تازهای از سرنوشت تلخ کارگران است. اما چه کسی یا کسانی وظیفه نظارت بر این وضع آشفته را دارند که از حق بزرگی چون امنیت و معیشت نیروی انسانی میگذرند؟
ناآگاهی کارگر و سوءاستفاده کارفرما
علی توسطی، دبیر کل اتاق اصناف ایران با ابراز تاسف نسبت به حادثه تلخ معدن طبس در رابطه با حقوق مدنی کارگران بهصمت گفت: حقوق مدنی کارگران موضوعی پربحث در تاریخ است که در نهایت وجود مشکلات و استانداردسازی، منجر به تدوین حقوق مدنی کارگران شد. سازمان جهانی کار یا ILO سازمانی است که به تلاش برای تضمین حقوق کارگران در سراسر جهان متمرکز است. تاریخچه این سازمان به پس از جنگ جهانی اول بازمیگردد. سازمان جهانی کار در سال ۱۹۱۹ بهعنوان یک بخش از سازمان متحدان برای صلح تاسیس شد. در سازمان جهانی کار، بسته به شرایط و موقعیت کشورها، استانداردهایی برای رسیدن به مجموعهای از حقوق و مزایایی که برای حمایت از کارگران و شرایط زندگی آنها وجود دارد، تنظیم شده است که در واقع حقوق مدنی کارگران است.
وی در رابطه با ایمنی و سلامت در کار نیز بیان کرد: در بخشی از حقوق مدنی کارگران به حقوق ایمنی و بهداشت کاری نیز پرداخته شده است که در مشاغل پرخطر مانند معدنکاری ـ که بهتازگی هم شاهد اتفاق تلخی در معدن طبس بودیم که ایران را عزادار کردـ این افراد باید بهدلیل ماهیت خطرناک شغل خود، معافیتهای ویژهای در برابر حوادث کاری و بیماریهای ناشی از محیط کار داشته باشند، همچنین بیمههای کاری نیز باید بیماریها، حوادث، بازنشستگی و... افراد را نیز شامل شوند.
دبیر کل اتاق اصناف ایران باتوجه به دستمزدهای پایین کارگران نیز اظهار کرد: در قراردادهای سازمان جهانی کار، حق دریافت دستمزدهای عادلانه کارگران در نظر گرفته شده که در کنار این دستمزد کارگران با استفاده از مزایایی مانند اضافهکار، پاداش و... بتوانند به سقف حداقل زندگی دست پیدا کنند، همچنین در قرارداد سازمان جهانی کار، ساعت کاری منصفانه نیز برای کارگران در نظر گرفته شده است.
توسطی بااشاره به ناآگاهی بسیاری از کارگران از حقوق خود گفت: کارگران باید حق عضویت در اتحادیههای کارگری را داشته باشند. اما متاسفانه آگاهی تشکیلاتی برای بخش کارگری وجود ندارد تا از حقوق خود دفاع کنند. کارفرما نیز نمیخواهد خود را درگیر مسائلی چون بیمه و حقوق اولیه کارگر کند. این در حالی است که توجه کارفرما به قانون در صورت بروز حادثه امکان استفاده از پوششهای بیمهای را فراهم کرده و بسیاری از مشکلات کارفرما را کاهش میدهد. بهدلیل موارد فوق لزوم تشکیل اتحادیههای کارگری مشاهده میشود تا کارگران در این بستر از حقوق خود دفاع کنند. امیدواریم اتحادیهها نیز در این راستا با حقوق و وظایف خود آشنا باشند و اتاقهای اصناف نیز وظایف نظارتی خود را انجام دهند.
وی بااشاره به رسم استاد و شاگردی در بازار بیان کرد: موارد فوق استانداردهای سازمان جهانی کار است که همه موارد آن به شرایط ملی ـ منطقهای هر کشور بستگی دارد. اما در کشور ما از دیرباز موضوع استاد و شاگردی مطرح بوده تا هر فرد برای ورود به یک صنف، ابتدا کناردست استاد، شاگردی کند که بسیار موضوع پسندیدهای است، چراکه افراد باید از یکسری سختیها عبور کنند تا وارد بازار کار شوند. اما این رابطه استاد و شاگردی نباید موجب استثمار فرد شود و حقوق مدنی کارگر را زیرسوال ببرد. این در حالی است که براساس قوانین کار ایران، اگر فرد تنها ۲ روز در یک محیط کسبوکار حتی به کاری ساده بپردازد، باید برای آن ۲ روز بیمه شود.
توسطی در ادامه افزود: در رابطه با مشاغل خدماتی که لازمه خدمات آنها،حضور در منزل مشتری است نیز باید اتحادیههای صنفی مربوطه، این افراد را شناسنامهدار کنند و کارت شناسایی به آنها بدهند، همچنین اتاق اصناف نیز باید روی رفتار اتحادیهها نظارت لازم را داشته باشد.
دبیر کل اتاق اصناف ایران در رابطه با چرایی شکلگیری چنین پدیدهای در بازار اظهار کرد: هنگامی که ایجاد اشتغال متناسب با رشد جمعیت نباشد، عرضه و تقاضا نیروی کار نامتناسب باشد، نیروی کار نیز مجبور است برای اشتغال با استاندارهای پایینتر جذب شود و برای کارفرما نیز این موقعیت بهوجود میآید که افرادی را با شرایط پایینتر از استاندارد جذب کند. راهکار این مشکل بزرگ نیز این است که دولتها برای اشتغال جوانان متناسب با ساختمان و حرکت جمعیت برنامهریزی کنند.
پای درددل کارگران
در ادامه پای درد دل دو کارگر که یکی از آنها ایرانی و دیگری از مهاجران افغان است، نشستیم تا مهر تاییدی باشد بر صنوفی که بهراحتی حقوق کارگر را زیر سوال میبرند و کارگر نیز هیچ آگاهی نسبت به این حق پایمالشده ندارد.
مجید پسر مهربان رستوران
همینطور که مشغول تمیز کردن میز است، به او خیره شدم تا در ذهنم حرفهایم را زمینهچینی کنم. با تشکر از تمیزی میز، سر صحبت را باز میکنم: «خیلی ممنون، ببخشید میتونم سوالی از شما بپرسم؟» با خندهای بر لب مجوز پرسش سوال را داد.
«-میتونم بپرسم چقدر حقوق میگیرید؟
- من شبا اینجا میخوابم بهم جای خواب دادن، خودم بچه نیشابورم برای همین بهم ۶ میلیون بیشتر نمیدن.
- با ۷ میلیون چطور زندگی میچرخانید؟ بیمه که هستید؟
-خدا روزیرسونه یه جوری میگذره. نه اینجا ما رو بیمه نمیکنن فقط اون خانمی که پشت صندوق هستن و آشپزا بیمه هستن. من الان ۳ ساله برای اینجا کار میکنم، اما خب بیمه هم ندارم. کلا ما کارگرا رو بیمه نمیکنن. آبجی همین که ما رو بیرون نمیندازن شکر.»
مجید بابت داشتن سقفی بالای سرش آن هم در شهری بزرگ خدا را شاکر بود و توقع دیگری از کارفرما نداشت؛ کاش مجید کمی تحصیلات داشت تا نسبت به حقوق یک کارگر آگاهتر بود.
سهراب؛ عاشقی که از یارش دور مانده است
مدل بامزهای راه میرود و همیشه از دور لبخند روی لبش دارد، نزدیک که میشود صدای «خرت خرت» کشیده شدن دمپایی آبی رنگش را روی زمین بیشتر میشنوم. اما بهنظرم باید سبک لباس پوشیدنش را تغییر دهد و دست از سر این تیشرتهای عکسدار بردارد.
با گفتن سلام، منو غذا را به ما میدهد، همدیگر را میشناسیم و ما را زیاد در این باغ رستوران دیده است.
اینبار با او سر صحبت را باز میکنم.
«-خب آقا سهراب اوضاع و احوال چطوره؟
-شکر آبجی خوبه، چند روزی نبودین!
-کار داشتیم نمیشد بیایم، میگما میشه ازت چند تا سوال راجع کارت بپرسم، میخوام ببینم اصلا راضی هستی از اینجا؟
-خواهش میکنم آبجی چه حرفیه میزنی، خدارو شکر لنگ نمیمونیم من قبل اینجا نمیدونم دیدی منو یا نه یه کبابی بود چند تا خیابون پایینتر از اینجا، اونجا مشغول بودم. اما صاحبکارم خیلی بد بود. ببین انقد منو اذیت میکرد. مثلا مغازه رو که میبستیم من اونجا میخوابیدم باید بعد از اینکه بستیم و کرکره اومد پایین من دیگه هیچ چراغی روشن نکنم. هیچی نداشتم دو سال پیش بهم یک میلیون میداد. حالا شکر خدا اومدم اینجا یه ساله راضیم آدم خوبیه. اینجا بهم ۷ میلیون میدن. بتونم پول جمع کنم برم افغانستان نامزدمو ببرم. اونجا نامزدی دارم دختر دایی منه. حالا هم که میگن میخوان بندازنمون بیرون تا خدا چی بخواد. افغانستان جای زندگی نیست آبجی، پول جمع کنم اونم میارم ایران.»
سهراب عاشق از افغانستان به ایران آمده و حالا نگران این است که مبادا ایران را ترک کند. متاسفانه او هنوز هم نمیداند یک کارگر چه حقوق اولیهای دارد؟ اصلا اگر از پلههای باغ سر بخورد و پایش بشکند، کارفرما هزینهای برای درمان آن پرداخت میکند یا سهراب را با پای شکسته پیش یارش میفرستد.
سخن پایانی
هر بار حادثهای تلخ به جان کارگران بیحق میافتد و در نهایت هم فراموش میشود اما کاش یکبار برای همیشه دولت چهاردهم این سنگ بزرگ را از مسیر کارگران بردارد و حق را به حقدار برساند.