کارآفرینی، محرک توسعه اشتغال
حمید حاجاسماعیلی-کارشناس حوزه کار
بهطورمعمول در تمام اقتصادهای توسعهیافته، کارآفرینی محور و محرک توسعه اشتغال است. در واقع از طریق کارآفرینی است که هم مشارکت مردم و بخش خصوصی در بازار کار توسعه پیدا میکند و هم امکان ظرفیتسازی در بازار کار افزایش مییابد. کارآفرینی و مهارتآموزی، شاهکلید توسعه بازار کار، اشتغال و رفع مشکلات این بخش بهشمار میرود.
کارآفرینی بهعنوان یک واژه و راهکار جدید در حوزه کار حدود ۱۳، ۱۴ سال است که در کشور ما شناخته شده و گامهای بسیار خوبی هم در این زمینه برداشته شده است. البته هنوز در کشور ما فرهنگ عمومی لازم برای جذب افراد کارآفرین مهارتدیده به بازار کار ایجاد نشده و دولت به باور جدی برای پذیرش این افراد نرسیده؛ بنابراین تسهیلاتی هم برای جذب آنها به بازار کار فراهم نکرده است.
بهعقیده من، میتوان کارآفرینان و کسانی که استعداد و خلاقیت خاصی دارند و میتوانند ایدههایشان را عملیاتی کنند را با ایجاد شرکتهای دانشبنیان جذب بازار کار کرد.
یکی دیگر از مسیرهای جذب، ایجاد شرکتهای تعاونی است تا در این قالب، کارآفرینان ایدههایی که دارند را عملیاتی و در نهایت تجاری کنند؛ بهعبارتی دولت و حاکمیت باید بسترهایی برای کارآفرینان فراهم کنند تا افراد کارآفرین توانمندیهایی که دارند را به منصه ظهور برسانند.
کارآفرینی و مهارتآموزی زمانی منجر به ایجاد اشتغال پایدار میشود که بتوانیم افراد آموزشدیده و کارآفرین را جذب بازار کار کنیم، شرایط و تسهیلات لازم را برای آنها فراهم و بهمعنای واقعی از آنها حمایت کنیم.
اهداف و برنامههای خوبی در زمینه مهارتآموزی و کارآفرینی در کشور تعریف شدهاند، اما بهدلیل اینکه نتایج چندان مثبتی بهدنبال نداشتهاند، نیازمند بازنگری جدی هستند. مهارتآموزی و کارآفرینی در قالبهای جدید میتواند کمک زیادی به اشتغالزایی کند؛ بنابراین باید سازکار و نگاه ویژهای برای عملیاتی کردن دیدگاههای کارآفرینی در ایران شکل بگیرد. در حالحاضر دانشکدهها در این بخش فعال شدهاند، دروس کارآفرینی هم بهصورت عمومی و هم تخصصی در دانشکدهها و حتی در مدارس تخصصی تدریس میشود و رشته کارآفرینی هم با گرایشهای متعدد در دانشگاهها ارائه میشود که موردتایید است؛ بنابراین زیرساخت لازم برای فراگیری دانش و مهارت در ایران فراهم شده و باید بهدنبال ایجاد بستر لازم برای جذب این افراد در بازار کار باشیم. اگر مشوقها و تسهیلات خوبی برای افراد مهارتدیده و کارآفرین در نظر بگیریم، قطعا میتوانیم بازار کار کشور را متحول کنیم.
آموزش یکی از بخشهایی است که همواره با عنوان ارتباط بین دانشگاه و صنعت مطرح بوده و هنوز موردتوجه است. البته گلایههای قابلقبولی هم از عدمارتباط صنعت و دانشگاه مطرح میشود. در کشور تلاشهای بسیاری برای برقراری ارتباط درست و تاثیرگذار بین صنعت با دانشگاهها انجام شده، اما متاسفانه هنوز نتیجهای نداشته و باید تدبیری اندیشید تا این خلأ برطرف شود. بهعنوان نمونه، میتوان برای شرکتهای دانشبنیان مشوقهایی هم در نظر گرفت تا ارتباط آنها با دانشگاه شکل بگیرد.
دانشگاه میتواند سایت اصلی شکلگیری شرکتهای دانشبنیان باشد یا ارتباط وسیعی بین گروهها و افرادی که درصدد تشکیل شرکتهای دانشبنیان هستند برقرار کند. حمایت دانشگاهها قطعا میتواند منجر به ارتباط عمیقتر بین صنعت و دانشگاه شود و شرایط صنعتی ما را که سنتی و قدیمی است و بهرهوری پایینی دارد، دگرگون کند. این رویکرد میتواند منجر به تحول عظیمی در بخش صنعت شود تا به سمت خصوصیسازی سوق پیدا کند. اینکه بیشتر مراکز صنعتی بزرگ در اختیار دولت است باعث شده نتوانیم صنعت کشور را توسعه دهیم؛ بنابراین ورود کارآفرینان به بخش صنعت از طریق شرکتهای دانشبنیان میتواند بخش خصوصی را به حضور در بخش صنعت متمایل کند یا در مقابل بخش خصوصی از طریق کارآفرینان توسعه صنعتی کشور را محقق کند. طبعا دانش روز و فناوریهای جدید در بخش صنعت شکل میگیرد که میتواند نمودی از اشتغال پایدار در اقتصاد کشور باشد و به بازار کار ما کمک کند؛ از اینرو باید نحوه برقراری ارتباط بین دانشگاه و صنعت موردبازنگری قرار بگیرد و منجر به تغییر و تحول شود.
البته این واقعیت را باید بپذیریم که صرف آموزشهای تئوری در بازار کار، کارساز نیست. قطعا افرادی که رشتههای صنعتی را در دانشگاهها بهصورت تئوری میآموزند باید با حضور در واحدهای صنعتی، مهارت لازم را نیز کسب کنند. متاسفانه ما در آموزش تجربی ضعف داریم و تاکنون نتوانستهایم این ضعف را برطرف کنیم.
برای مهارتآموزی به کسانی که در رشتههای صنعتی مشغول تحصیل هستند، اما ارتباطی با صنعت ندارند، راهکار مشخص این است که ارتباط بین دانشگاه و صنعت را موردبازنگری قرار دهیم و ضعفهای آن را برطرف کنیم. البته مراکز فنیوحرفهای قوی در کشور داریم که توسعه هم یافتهاند و بسیاری از افراد حتی تحصیلکردگان فنی و مهندسی با حضور در این مراکز و کسب تجربه عملی، میتوانند مهارتهای خود را تکمیل میکنند، اما چون واحدهای بزرگ صنعتی در اختیار دولت است، افراد برای حضور در این واحدها، قدری با بروکراسی و شرایط سخت مواجه میشوند.
در کل، مراکز فنیوحرفهای به لحاظ رسالتی که در امر آموزش و مهارتآموزی دارند، موظفند این افراد را بپذیرند تا کار را بهصورت عملی بیاموزند. بهاعتقاد من، این وظیفه و رسالت ذاتی باید بهطور مسنجم و با سازکار درستی در مراکز فنیوحرفهای بازتعریف و بهنوعی بازنگری شود تا در نهایت رشد اشتغال و کاهش بیکاری را بهدنبال داشته باشد.