عوامل کلیدی موفقیت سازمانهای مردمنهاد
محمد زهرایی_دبیر کانون کارآفرینی استان تهران
۲۲ مرداد (دیروز) روز ملی تشکلها و مشارکت اجتماعی بود. به این مناسبت به نقش تشکلها در پیشرفت و توسعه جامعه پرداخته و بررسی میکنیم تشکلها در دوره عمر خود با چه چالشهایی دست به گریبان هستند.
مادامیکه میان مجموعههای انسانی پیوندهایی از نوع تشکل و سازماندهی برقرار نباشد، از آنها انتظاری بیش از برآیند تلاشهای فردی نمیرود. با نگاه خوشبینانه اگر همه نیروها همراستا و هماهنگ باشند، در نهایت نیرویی برابر جمع نیروها حاصل میشود، اما با نگاه واقعگرایانه اگر نیروها همراستا و هماهنگ نباشند ممکن است برآیند نیروها بسیار کم یا حتی منفی باشد. در نتیجه، نمود و تبلور کوشش اعضای جامعه بستگی به نحوه حضور آنها در تشکلهای کارآمد و بهرهور دارد.
تشکلها انواع و اقسام دارند. قدیمیترین تشکلها همان نهادهای سیاسی و حکومتی هستند که همواره لازمه بقای جوامع و تمدنها بودهاند. نوع دیگر تشکلها سازمانهای تجاری و وابسته به کسبوکار هستند. امروزه پیشرفت بشر به فعالیت سازمانهای تجاری و ابربنگاههای اقتصادی وابسته است. در این بنگاهها بودجه زیادی صرف تحقیق و توسعه میشود و حاصل آن پیشرفتهای علمی و فناوری قابلتوجه در جهان است که عموم کشورها و ملتها از آن بهره میبرند.
اما شق سوم تشکلها در نهادهای مدنی یا سازمانهای مردمنهاد ظهور پیدا میکند. نهادهای مدنی خارج از محدوده نظام سیاسی و سازمانهای اقتصادی عمل میکنند و معمولا براساس علایق و انگیزههای فردی آحاد جامعه شکل میگیرند. این گروه از ظرفیت قابلتوجهی برای پیوستن به نهادهای مدنی برخوردارند. بهعلاوه تمامی شاغلان فعال در نهادهای سیاسی و بنگاههای اقتصادی میتوانند بهطور بالقوه در نهادهای مدنی نیز فعال باشند؛ بنابراین دایره اشتغال نهادهای مدنی میتواند به وسعت تمامی آحاد جامعه باشد. یعنی منابع عظیمی در دسترس قرار دارد که اگر بهخوبی بهرهبرداری و سازماندهی شود، بسیار مثمر است و میتواند نقش تعیینکنندهای در توسعه و پیشرفت کشور ایفا کند.
اما سازکار استفاده از این منابع عظیم چیست و چگونه میتوان جامعه را به سمت فعال شدن در نهادهای مدنی علاقهمند و تشویق کرد.
نهادهای مدنی چند ویژگی دارند؛ اول اینکه براساس علایق، انگیزه و منافع شخصی گروههایی از جامعه شکل میگیرند. دوم آنکه بیشتر به کوشش و فعالیتهای داوطبانه اعضای خود متکی هستند. سوم آنکه علیالقاعده باید مستقل از نهادهای قدرت در نظام سیاسی و بنگاههای اقتصادی عمل کنند.
براساس این سه ویژگی مشخص میشود که توسعه نهادهای مدنی نیازمند شرایط و سازکارهای خاصی است. ابزار اول علایق و انگیزه افراد است. به همین دلیل فرهنگ در کنار عوامل دیگر مانند نظام سیاسی و ساختار اقتصادی بهعنوان یکی از عوامل مهم توسعه قلمداد میشود.
بحث دوم ظرفیت انجام کار داوطلبانه است. مسلم است که وقتی مشکلات معیشتی در جامعه افزایش مییابد، علاقهمندی به کار داوطلبانه کاهش مییابد، چراکه وقت آزاد و حوصله کمتری برای آنان باقی میماند. نکته دیگر میزان باور افراد به اثربخشی کار داوطبانه در دستیابی به اهداف شخصی و اجتماعی است.
عامل دیگر استقلال از نهادهای قدرت سیاسی و بنگاههای اقتصادی است. بهعلاوه اینکه نیروهای فعال در نهادهای مدنی از نظر ذهنی چه میزان استقلال رای و عمل برای خود قائلند و چقدر مایلند مستقل از نهادهای قدرت سیاسی و اقتصادی عمل کنند. آنچه مسلم است نهادهای سیاسی بدون بهرهبرداری از نهادهای مدنی که پل ارتباطی میان حکومت و جامعه هستند، ظرفیت بسیار محدودی برای اداره مطلوب جامعه دارند.
در کنار بحث عوامل شکلگیری نهادهای مدنی، موضوع دیگری هم مطرح است. عوامل کلیدی موفقیت تشکلها و فعالیت موثر آنها چیست و از طرف دیگر این نهادها در انجام فعالیتهای خود با چه چالشهایی مواجهند.
نخستین عامل کلیدی موفقیت این است که کنشگران و فعالان مدنی به انجام کار بلندمدت اعتقاد و باور داشته باشند. تحول در ارتباطات انسانی و اجتماعی خلاف فعل و انفعالات مکانیکی و شیمیایی بسیار کند پیش میرود؛ در نتیجه افرادی که متاثر از فرهنگ جامعه کوتاهمدت هستند، معمولا از پیشنیازها و شایستگیهای لازم برای حضور و مشارکت در تشکلهای مدنی برخوردار نیستند. دومین عامل داشتن فرهنگ مدارا، تساهل و رواداری است. تشکلهای مدنی برای بهرهبرداری از ظرفیت جوامع انسانی باید آراسته به فرهنگ رواداری باشند. داشتن مهارت مدیریت تعارض از محصولات مهم فرهنگ تساهل است. تعارض در سازمانهای سیاسی یا اقتصادی معمولا از طریق سلسلهمراتب اداری حل و فصل میشود، اما تعارض در سازمانهای مردمنهاد که اعضای آن همه همعرض و صاحب اختیار هستند، تنها از طریق گفتوگو و تعامل سازنده قابلحل است. عامل سوم نقش سازماندهی در تشکلهای مدنی است. سازمانهای مردمنهاد بدون داشتن ساختار و تشکیلات مناسب که روابط بین اعضا را مشخص و تنظیم کند، نمیتوانند به موفقیتهای قابلتوجه دست پیدا کنند. البته سازماندهی هم در تمامی نهادها از جمله نهادهای سیاسی و اقتصادی مهم است، اما در تشکلهای مدنی با چالش بیشتری مواجه است. اداره نیروهای داوطلب و پارهوقت به سازماندهی قویتری نیاز دارد؛ ضمن آنکه از نظر تخصصی نحوه سازماندهی آنها با سازمانهای متعارف متفاوت است.
عامل چهارم نقش مهارتهای رهبری در توسعه نهادهای مدنی است. نهادهای مدنی بهشدت نیازمند افرادی هستند که از اعتبار و تعهد اجتماعی و قدرت رهبری برخوردارند. رهبران میتوانند با استفاده از مهارت اجتماعی و ارتباطی خود رشتهها و حلقههای ارتباطی میان اعضای تشکل را برقرار کنند. مهمترین دارایی یک تشکل گوناگونی و تنوع اعضای آن است که تنها رهبران شایسته قادر به بهرهبرداری از آن هستند.
در کنار عوامل کلیدی موفقیت، غلبه بر چالشهای پیش رو نیز مهم است. نخستین چالش نفوذ عوامل وابسته به مراکز قدرت سیاسی و اقتصادی در داخل تشکلها است که تمایل دارند با اعمال نظر، دستاوردهای نهادهای مدنی را به نفع نهادها و جریانات خاصی مصادره کنند. چالش دوم حضور اعضا و بازیگران غیراصیل و غیرمتعهد در تشکلها است که بیشتر به کارهای نمایشی علاقهمندند. اینگونه افراد در آغاز کار، چشماندازها و اهداف محیرالعقول و بلندبالایی را مطرح میکنند که بسیاری از آنها عملی نیست و انتظارات غیرواقعی از تشکل ایجاد میکنند. این اشخاص باعث کاهش روحیه و ایجاد فضای یأس و نومیدی در محیط کار میشوند و انرژیها را فرسوده و مستهلک میکنند. از آفات مهم دیگر تشکلهای مدنی حضور فرصتطلبان و رفتارهای فرصتطلبانه است که انرژی زیادی را از سایر اعضا میگیرد.
در حال حاضر هزاران تشکل از طریق مراجع مختلف کشوری چون وزارت کشور، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، وزارت صنعت، معدن و تجارت، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، اتاقهای بازرگانی و... به ثبت رسیده و در حال فعالیت هستند. توجه کنشگران مدنی به این ویژگیها و چالشها میتواند به پایداری و فعالیت موثر تشکلها و افزایش سطح مشارکت اجتماعی آنها کمک کند.