فهم انتظارات، حلقه مفقوده کنترل تورم
متغیر تورم انتظاری، متغیر بسیار مهمی در سیاست پولی است. نرخ بهره حقیقی که ابزار سیاست پولی است، از کسر تورم انتظاری از نرخ بهره اسمی بهدست میآید، بنابراین درک انتظارات تورمی مردم که متغیر تورم انتظاری را میسازد، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. به همین دلیل است که سیاستگذار پولی برای کنترل تورم، تورم انتظاری را هدف قرار میدهد، زیرا این تورم انتظاری است که نرخ تورم در آینده را جهتدهی میکند.
متغیر تورم انتظاری، متغیر بسیار مهمی در سیاست پولی است. نرخ بهره حقیقی که ابزار سیاست پولی است، از کسر تورم انتظاری از نرخ بهره اسمی بهدست میآید، بنابراین درک انتظارات تورمی مردم که متغیر تورم انتظاری را میسازد، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. به همین دلیل است که سیاستگذار پولی برای کنترل تورم، تورم انتظاری را هدف قرار میدهد، زیرا این تورم انتظاری است که نرخ تورم در آینده را جهتدهی میکند. در کشورهای مختلف دنیا، تغییرات تورم انتظاری بهطورمرتب رصد شده است و مانند سایر متغیرهای اقتصادی به انتشار عمومی میرسد، اما متاسفانه در ایران تاکنون مدل دقیقی برای برآورد تورم انتظاری وجود نداشته یا حداقل انتشار عمومی و هدفگذاری تورمی براساس آن انجام نگرفته است.
یکی از مهمترین لوازم اجرای سیاستهای پولی با اهداف میانی متفاوت و همچنین عامل مهم در اتخاذ تصمیم برای ورود یا عدمورود به سیاستگذاری پولی از نوع «هدفگذاری نرخ تورم»، آگاهی از تورم انتظاری است. بهگزارش صمت، تورم انتظاری مانند «قطبنمایی» است که دولت و بانک مرکزی را از مسیر حرکت اقتصاد آگاه میکند. تورم انتظاری نشان میدهد که مردم چگونه به سیاستهای مالی و پولی دولت و بانک مرکزی مینگرند. این موجب میشود که بخش بزرگی از تورم در آینده ناشی از انتظارات تورمی امروز باشد.اگر بانکهای مرکزی در دوران پیش از کرونا در لنگر کردن انتظارات تورمی موفق عمل کرده باشند، مردم افزایش تورم در دوران کرونا را یک اتفاق موقتی تلقی و تنها تورم انتظاری کوتاهمدت را تعدیل میکنند و در بلندمدت با لنگر شدن انتظارات تورمی موفق عمل کنند، در حال حاضر با چالش اساسی مواجه خواهند شد، زیرا انتظارات تورمی در بلندمدت با لنگر شدن انتظارات تورمی، انتظار افزایش نرخ را ندارد. این موضوع به بانک مرکزی کمک میکند تا بتواند ضمن کنترل تورم، سیاستهای موردنظر را در پیش بگیرد، اما آن دسته از بانکهای مرکزی که پیش از کرونا نتوانستند در لنگر کردن انتظارات تورمی موفق عمل کنند، در حال حاضر با چالش اساسی مواجه خواهند شد، زیرا انتظارات تورمی در بلندمدت افزایشی بوده و در حالی که انبساط دوران کرونا رخ داده و شاخص قیمتها از منظور محدودیتهای زنجیره تامین و افزایش نرخ انرژی نیز بهسمت افزایشی حرکت میکند، سیاست پولی با چالش جدی مواجه خواهد بود.
کرونا، زمینهساز جهش انتظارات تورمی
نتایج تحقیقات درباره دوره پیش از شیوع کرونا نشان میدهد که نوسانات انتظارات تورمی در کشورهای در حال توسعه در ۱۰ سال گذشته رو به کاهش و همچنین، انتظارات تورمی در بیشتر کشورها به نرخ هدفگذاری نزدیک بوده، اما در فاکتوری دیگر نتایج متفاوت است و کشورها چه توسعه و چه در حال توسعه، برخی موفق بودهاند و برخی دیگر ناموفق. هدفگذاری موفق انتظارات تورمی که پیش از کرونا رخ داده چه دستاوردی برای بانکهای مرکزی داشته است؟ برخی مطالعات نشان میدهد که انتظارات تورمی کوتاهمدت بهجای دنبال کردن هدف تورمی، خود تورم را دنبال کرده و اختلافنظر میان پاسخدهندگان نیز زیاد بوده، اما انتظارات تورمی بلندمدت کاملا هدف تورمی را دنبال کرده و اختلافنظر میان پاسخدهندگان نیز بسیار ناچیز بوده است. این نتیجه بانکهای مرکزی را امیدوار کرده است که بتواند با استفاده از سیاستهای انبساطی رکورد کوتاهمدت را، بدون اینکه به سیاست ثبات تورم بلندمدت آنها ضرر بزند، کاهش دهند.برآوردها نشان میدهد که بکارگیری تورم انتظاری جزو مهمترین وظایف سیاستگذار پولی است، زیرا پایه تمامی سیاستگذاریها پولی بوده و از طرفی، تجربه استفاده از آن در دهههای گذشته و در اقتصادهای در حال توسعه و توسعهیافته نیز بسیار موفق بوده است.
اهمیت مسئله
اینکه بانک مرکزی برآوردی از تورم انتظاری داشته باشد، در نوع سیاستگذاری و همچنین تورمی که در آینده محقق میشود، موثر است. در همین مثال کرونا که طرح شد، بانک مرکزی باتوجه به تورم انتظاری بلندمدت، تصمیم خواهد گرفت که امروز چه سیاستی را اجرا کند، در صورتی که بانک مرکزی اطلاعی از تورم انتظاری بلندمدت نداشته باشد، ممکن است مسیر اشتباهی برای سیاستگذاری پولی انتخاب کند که در نهایت منجر به بیثباتی بازار شود.همچنان که گفته شد، در دوران سیاستهای انبساطی کرونا که منجر به افزایش تورم شد، اگر بانک مرکزی مشاهده کند که انتظارات بلندمدت لنگر نشده و افزایش یافته، ادامه سیاست پولی انبساطی منجر به افزایش بیش از پیش تورم شده و بیثباتی زیادی را ایجاد میکند. بنابراین، صرفنظر از اینکه تورم انتظاری لنگر شده یا خیر، اطلاع و برآورد آن نقش موثری در سیاستگذاری خواهد داشت.در کنار برآورد انتظارات تورمی، میزان لنگر شدن انتظارات تورمی نیز همانطور که اشاره شد، بر نحوه سیاستگذاری موثر خواهد بود؛ بهنحویکه در مثال سیاستگذاری پولی در دوران کرونا، لنگر شدن یا نشدن تورم انتظاری در بلندمدت، تاثیر زیادی در نوع سیاستگذاری در کوتاهمدت داشته و بانکهای مرکزی توانسته بودند انتظارات در بلندمدت را کنترل کنند و موفقیت بیشتری هم در اجرای سیاستهای کوتاهمدت داشتهاند.
در ایران نیز تجربه بسیار کوتاه درباره سیاستگذاری براساس هدفگذاری تورم (و نه تورم انتظاری) انجام شده است. بانک مرکزی در بیانیهای در ششم خرداد ۱۳۹۹ اعلام کرد که رویکرد سیاست پولی کشور بهسمت رسیدن به نرخ تورمی مشخص معطوف خواهد شد. این نخستین هدفگذاری مشخص نرخ تورم در تاریخ ایران است. با اینکه این تجربه بهموفقیت کامل نرسید، اما نشان داد سیاستگذار نیز به این نتیجه رسیده است که از تجربه دیگر کشورها در سیاستگذاری پولی استفاده کند.مهمترین ایراد بیانیه بانک مرکزی این بوده که ضمیمهای فنی بر بیانیه منتشر نکرده که نشان از این دارد که تخمینی دقیق از انتظارات تورمی نداشته است. تورم تحققیافته متوسط سال و نقطه به نقطه در اسفند سال ۱۳۹۹ بهترتیب ۳۶ و ۴۸ درصد بوده؛ یعنی سیاستگذار پولی در ایران با انتخاب هدف ۲۲ درصدی بههیچوجه درک صحیحی از وضعیت بازار و همچنین انتظارات تورمی نداشته است.
بدون فهم انتظارات تورمی، کنترل تورم ممکن نیست
بهطورخلاصه میتوان عنوان کرد که سیاستگذاری درباره تورم بدون درک صحیحی از انتظارات تورمی در عمل غیرممکن خواهد بود. نهادسازی درباره هدفگذاری انتظارات تورمی، میتواند به سیاستگذار در مواقع بحرانی کمک کند. تجربه دوران کرونا نشان داد که بانکهای مرکزی که پیش از کرونا توانسته بودند، انتظارات تورمی را با موفقیت شکل دهند، در دوران پساکرونا با تکیه بر اعتمادسازی قبلی و شکلگیری انتظارات بلندمدت، توانستند بحران را در کوتاهمدت بدون اثرگذاری بر انتظارات بلندمدت از طریق سیاستهای انبساطی کنترل کنند.این در حالی است که اگر انتظارات تورمی بلندمدت به این صورت شکل نگرفته بود و بانکهای مرکزی تا پیش از کرونا این نهادسازی را شکل نداده بودند، تورمهای فزاینده پس از کرونا میتوانستند منجر به تورمهای بسیار بزرگتر در بلندمدت شوند و حتی برای برخی کشورها خطر ابرتورم را در پیش داشته باشند. یعنی اگر مصرفکنندگان انتظارات خود را بهنحوی شکل میدادند که با افزایش تورم در کوتاهمدت انتظار تورمهای بزرگتر در بلندمدت را داشته باشند، احتمال وقوع تورمهای بزرگتر در آینده باعث میشود که بانک مرکزی در زمان حال نتواند رکود را از طریق سیاستهای انبساطی کنترل کند.تاثیر لنگر شدن انتظارات تورمی بر جلوگیری از ایجاد تورمهای بزرگ بهواسطه شوکهای اقتصادی، پیش از شوک کرونا نیز در اقتصاد امریکا مشاهده شده است. در 2 شوک نفتی ۱۹۷۳ و ۱۹۷۹ در حالی که هنوز جایگاه بانک مرکزی در حدی نبوده که انتظارات را بهخوبی لنگر کند، تورم بهشدت افزایش پیدا کرده، اما پس از شوک نفتی ۲۰۰۷ بهواسطه لنگر بودن انتظارات، تورم مطابق با شوکهای قبلی افزایش نیافته و بیثباتی نسبت به قبل بهشدت کمتر بوده است.متاسفانه بهنظر میرسد سیاستگذار پولی در ایران توجه کمتری به نقش انتظارات تورمی در جهتدهی سیاستها در ایران دارد، در حالی که در کشورهای مختلف دنیا، گزارشهای متعددی از روند انتظارات تورمی ارائه شده و عامل موثر بر آن موردبررسی قرار گرفته و سیاستگذار موضع سیاستی خود را درباره تغییرات انتظارات تورمی اعلام میکند، در ایران حتی در ادبیات سیاستگذار نیز، صحبتی از انتظارات تورمی و شکلدهی آن بهمیان نمیآید. حتی اگر سیاستگذار پولی برآوردهایی از انتظارات تورمی دارد نیز، شواهد نشان میدهد که این برآوردها دارای ایراد و اشکال جدی است. زیرا همانطور که گفته شد، تنها هدفگذاری تورمی انجامگرفته در ایران که نرخ تورم ۲۲ درصدی برای سال ۹۹ بود، فاصله بسیار زیادی با تورم تحققیافته داشت و در ثانی، هیچ گزارش مکتوب و رسمی درباره انتظارات تورمی، نحوه محاسبه آن یا حتی افزایشی یا کاهشی بودن نرخ تورم انتظاری منتشر نشده است.