تبلیغات درست ابزار اصلاح پارادایم ذهنی جامعه
امیرحسن کاکایی- عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت
همه میدانیم که صنعت خودرو روزگار خوبی را نمیگذراند و مردم نسبت به این صنعت بهشدت بدبین هستند. بهعنوان مثال، اخیرا فیلمهایی از کیفیت ورق خودروهای ایرانی منتشر و چنین وانمود شده که خودروسازان دزد هستند و از همه چیز، از جمله ایمنی خودروها زدهاند؛ در حالی که کاملا برعکس است. در طراحی خودروهای جدید، مفاهیم طراحی تغییر کرده است. دستکم ۳۰ سال است این تغییر در دنیا رخ داده، اما ما آن را با کندی دنبال میکنیم. طراح بهدنبال حفاظت از جان سرنشین و عابر پیاده است. بهعنوان مثال برای حفاظت از جان عابر پیاده طراحی بهگونهای شده که ترجیحا عابر به هوا پریده و روی در موتور فرود آید، نه اینکه مثلا پایش بشکند یا روی زمین بیفتد. بدینترتیب با تغییراتی در طراحی وقتی عابر روی در موتور میافتد، ضربه مغزی نمیشود و سرش کمترین آسیب ممکن را میبیند.
چند سال پیش هم در اوج تحریمها، خودروسازان، سیستم قوای محرکه خودروها را ارتقا دادند و موفق به اخذ یورو ۵ شدند، اما کسی تشکر نکرد. البته فحش آن را خودروساز خورد که چرا خودرو را گران میکند. بماند که کسی هم سوال نمیکند چرا وزارت نفت بنزین یورو ۵ را تامین نمیکند. این روزها مد است که بسیاری از مشکلات ناشی از کمکاری نهادها، سازمانها و شرکتها را به صنعت خودرو منسوب کنند. دولتها و بانک مرکزی از حفظ ارزش پول واماندهاند و تورم بیداد میکند و از آنطرف بازارها با تنشهای بسیار روبهرو هستند و درنتیجه کالایی مانند خودرو کالای سرمایهای شده است. همچنین با قیمتگذاری دستوری، آنهم در بدترین شکل ممکن، بازار خرید خودرو از خودروساز را به لاتاری تبدیل کرده و تقصیرش را گردن خودروساز میاندازند. حملونقل سالهاست قربانی سیاستهای غلط شده است. مشکل ترافیک را هم گردن خودروساز میاندازند. ۲۶ میلیون خودرو در حال تردد است که دستکم ۶ میلیون آنها بهشدت مستهلک هستند و مصرف سوختشان بالا و آلایندگیشان بالاتر است. نظام توسعه نوآوری و مالکیت معنوی در کشور اشکال اساسی دارد، اما از خودروساز نوآوری میخواهند. میزان تصادفات زیاد است؛ راهها مشکل دارد و رانندگیها خراب است، اما میخواهند با خودرو این مشکل را حل کنند. این روزها هر کس میخواهد محبوبیت کسب کند، بهویژه وکلای مجلس، یک لگد به این صنعت میزند تا معروف شود. هرکسی هم که از این صنعت دفاع کند، میشود مزدور و احمق و...البته بخشی از این مشکلات واقعا ناشی از مدیریت صنعت خودرو است که در دستان توانمند دولتیهاست، اما عمده مشکل از جای دیگری است و بهجرات میتوانم بگویم بخش مهمی از آن ناشی از سیاستگذاریهای غلط و از آن مهمتر افکار و پارادایمهای غلط حاکم بر ذهن مسئولان و مردم است. متاسفانه دو خودروساز بزرگ ما بهعلت خصولتی بودن و درگیری زیاد در زمینههای صنعتی و اقتصادی و حقوقی، کمتر میتوانند به مدیریت افکار عمومی بپردازند. خودروسازان خصوصی هم که درگیر بقا هستند. امیدوارم خودروسازان خصوصی که سهم تیراژیشان در بازار به بالای ۲۰ درصد و سهم ارزشیشان به بالای ۴۰ درصد رسیده، تبدیل به بازیگران اصلی در بازار شوند، اما از ترس واکنش دولتمردان، آنها هم درباره مسئولیتهای اجتماعی خود برای آگاهسازی جامعه و اصلاح سیاستگذاریهای با احتیاط زیاد پیش میروند و تبلیغات را فقط در حد تبلیغات محصول و معرفی مدلهای خودرو میبینند.
خودروسازان مانند دیگر صنایع بزرگ باید نقش مهمی در ارتقای فرهنگ عمومی جامعه و سیاستمداران بازی کنند. متاسفانه دیگر صنایع ما هم دچار این کمکاری هستند. برای توسعه سطح فرهنگی یک جامعه، بهویژه در قبال صنعت و اقتصاد، در دنیای مدرن، این صنایع بزرگ و ثروتمندان جامعه هستند که در کنار دولتها نقش ایفا میکنند. در زمینه صنعت خودرو، بهنظرم باید خودروسازان روی کمکاری دولتها برای توسعه حملونقل عمومی و ایجاد مطالبه در مردم برای فشار به قانونگذاران و سیاستمداران برای توجه جدی به این بخش از صنعت و تجارت و اقتصاد، با تبلیغات گسترده دست میگذاشتند. متاسفانه در ۲۰ تا ۲۵ سال گذشته، باوجود ظرفیتهای خوبی که داشتیم، بهجای تمرکز بر حملونقل عمومی، روی خودرو سواری، آن هم به بدترین شکل ممکن متمرکز شدهایم و این تصور در جامعه ایجاد شده که هر خانوار ایرانی باید یک خودرو داشته باشد، در حالی که حق خانواده ایرانی در اصل دسترسی به حملونقل عمومی ارزان، قابل اعتماد و باکیفیت است. تولید خودرو بیشتر بهمعنای پیشرفت بیشتر نیست، بلکه با این اوضاع و احوال و با این کیفیت، بهمعنی افزایش مشکلات ترافیکی، احتمال تصادفات و آلودگی بیشتر است.
امروز در مسیر این تفکر غلط برخی فکر میکنند با آوردن خودرو سواری برقی مشکلات ما حل میشود، این در حالی است که در بهترین شرایط حدود ۵۰ درصد آلودگی با خودروهای برقی نسبت به خودروهای احتراق داخلی نو، کم خواهد شد. هرچند بهنظر من بهعلت استفاده از مازوت در نیروگاهها و ایجاد ترافیک بیشتر در شهرها، آلودگی در مجموع افزایش خواهد یافت. حال اگر هر سال معادل یک میلیون خودرو برقی وارد ناوگان شود و سالی یک میلیون خودرو عادی خارج، ۲۶ سال طول میکشد که کل ناوگان اصلاح شود، این در حالی است که تجربه نشان داده با این ترکیب و رشد اقتصاد کند، بعید است سالی بیش از ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار خودرو خارج شوند؛ بهعبارتی بخوانید صفر. پس بعد از ۲۰ سال، تقریبا همچنان نصف ناوگان از نوع فرسوده خواهند بود. حال اگر نصف همین هزینه و انرژی را برای ورود اتوبوس و ون برقی یا عادی به ناوگان میگذاشتند، با کنترلهای راهنمایی و رانندگی، نهتنها مصرف سوخت بهسرعت کاهش پیدا میکرد، بلکه بسیاری از مسائل حملونقل برطرف میشد. در نهایت اینکه نقش تبلیغات و توسعه افکار عمومی را جدی بگیرید.