-

از نقاشی قهوه‌خانه‌ای تا نقاشی مدرن

بابک بهاری: از نقاشی قهوه خانه‌ای تا نقاشی مدرن راه بریده و ظاهرا وصل ناشدنی است و پرسش جالب ماجرا یافتن محل اتصال این دو است. اما صیاد را چه باک از گشتن و به چنگ آوردن چنین شکاری گریز‌پا و سخت چنگ. در یکی داستان هنرمند را می‌خوانیم و در دیگری داستان خویش را.

از نقاشی قهوه‌خانه‌ای تا نقاشی مدرن

نقاشی نخست: مهدی طالعی نیا(نوروز - نقاشی قهوه خانه ای)

کادر افقی، رنگی، جشن نوروز، صحنه هایی از پیدایش تا برگزاری برگرفته از شاهنامه.

نوروز، شلوغی، تعدد شخصیت‌ها، آواها، ماجراها و همجواری صحنه‌های مختلف در کنار رنگ‌های پر طراوت نکته بنیادی اثر است. البته این شلوغی در توازنی رنگی و همجواری‌های حساب شده با موسیقی شادمانه اتفاق افتاده است، صدای دف هایی که تا دور دست بگوش می‌رسند. حلقه‌های مجزا و بخش بندی ‌های دقیق توسط رنگ از گوشه سمت راست بالا( کمان کشی آرش و سیمرغ) و در ادامه خط مورب در سمت چپ(کشتن اژدهای آبی رنگ! ) و در گوشه ی دیگر از حوضچه آب تا گوشه مخالفش استفاده از دامن‌ها آبی رنگ از کنترلی حساب شده حکایت دارد. عمق و بعد در اثر همچون گرداب‌های کوچکی در جای جای این اقیانوس حتی در وهله نخست متلاطم و به‌خوبی قابل مشاهده است. ورودی‌های داستان چه از مرکز(تخت جمشید شاه) بسوی اطراف یا بالعکس به‌خوبی اعمال و اجرا شده و ذهن دچار سرگردانی نمی‌شود. نقش قوس و پیچ و تاب‌ها در اشیا و آدم‌ها و سایر موارد برای شکستن سطح و تخت نشدن اثر که آن را دچار رکود و سکون می‌کند از دیگر شگردهای بکار گرفته موثر در اثر است. توالی زمان از طریق نمایش سنت‌های ماقبل(شب چله، یلدا تا چهارشنبه سوری و مراسمات‌شان، سبزه به آب داد و قاشق زنی) تا مابعد(سیزده به در) و همچنان تاریخیت آن از کشتن ضحاک مار به‌دوش تا کمان کشی آرش و دیگر صحنه‌ها اجرایی موفق از نقاشی قهوه خانه‌ای که مبتنی بر داستان گویی است می‌باشد. نقطه مرکزی اثر قرار است سفره هفت سین باشید و علاوه بر ترفند به‌کار رفته اغراق در اندازه و ابعاد وسایل سفره(ماهی، سبزه و آیینه و سایر موارد) در مقایسه با افراد و خصوصا شخصیت پادشاه ترفند بهره‌مندی از جهت‌های چشمی که همه نگاه‌ها به مرکز ختم می‌شوند کارآمد و قابل توجه است. در نهایت می‌توان بپرسیم در این زمانه چگونه می‌توان داستان امروز را نقش زد تا همگان بخوانیمش ز‌ بر.

2جکسون پولاک

نقاشی دوم: جکسون پولاک(نقاشی دیواری روی زمینه قرمز هندی)

کادر افقی، رنگی، سبک تاشیسم(رنگ پاشی یا رنگ چکانی)، ابعاد ۲.۵ + ۲ متر

 اثر دارای انرژی و شورش رنگ‌هاست. نمایشی از احساس درونی هنرمند که می‌تواند از هیجان، شور، کلافگی و هر چیز دیگری باشد. برای دریافتن بیانیه هنرمند علاقه بر دقت در ترکیب حرکتی رنگ‌ها توجه به پیچش‌ها و توالی‌ها و هارمونی‌ها را باید در نظر داشت درست همانند گوش کردن به یک سمفونی که درهم آمیزی نت‌ها و سازهای مختلف را باهم داریم. از دیگر نکات اثر که آن را از دیگر آثار هنرمنان مشابه جکسون پولاک متمایز می‌کند حضور فراکتال(نوعی سامانه تکرار) در آثار اوست که آنها را منحصر بفرد کرده است. در این اثر علاوه بر حرکت بعد و عمق نیز با توجه به نبودن هیچگونه الگوی جسمی و نگارگرایانه‌ای قابل توجه ایست. موسیقی درونی رانه اصلی اثر است که باید با چشم و گوش درون آن را درک و فهم کرد. نبود موضوعیت بازگرایانه و دریافت‌های متنوع از مباحث درونی و مرتبط به مرگ مولف از دیگر موارد قابل ذکر این دسته آثار هستند. حال در وقت دیدن اگر پروازهای فراکتالی پرندگان و مواجیت در هم شوندگی دسته‌های ماهی‌ها را در نظر داشته باشیم آنگاه است این سمفونی و هارمونی‌اش را بخوبی می‌توان با چشم شنید و درک کرد. باری این تابلو را از هر نقطه‌ای می‌توان آغاز و در هر سمتی حرکت و حتی ژرفایش را تجربه کرد. غلتیدن رنگ‌ها روی هم و همانندیشان به سیالیت نت‌ها و رهایی از واگویی معنایی مستقیم مختصات آثار آبستره است که هر بیننده‌ای به فراخور روحیه و حالاتش با آن تماس می‌گیرد و ارتباط برقرار می‌کند. برای همین باید همچون اثر لغزان و پیچان بود تا از این سیر و سلوک لذت برد.

3 پابلو پیکاسو

کادر افقی، سیاه و سپید، نمای بازتایانه از بمباران شهر گرینکا با حضور نمادین بازماندگان از این فاجعه انسانی.(ابعاد ۳.۵+۷.۵ متر)

اثر همچون نقاشی قهوه خانه‌ای در هر گوشه‌اش حرف و حدیثی را بیان می‌کند. پیکاسو در این اثر از تمام شیوه‌های نقاشی‌های ممکن بهره گرفته تا این فاجعه انسانی را به مستقیم‌ترین شکل بیان و از آن مهم‌تر شراره خشمی که تنوره‌کشان در درونش بوده به پهنه تابلو سر ریز کند. اثر بر برانگیختن احساس که در فرآیند نهایی به فهم و معنا و مفهوم منتهی می‌شود تکیه و تلاش دارد که در نهایت موفق هم شده است. حرکت در اثر از سیالیت و سیر از هر نقطه به نقاط دیگر را دارا می‌باشد. نقش و ارتباط بین تصاویر با تمام پراکندگی مکان جایگیری شان و کارکتریشان( گل، انسان، لامپ، گاو، اسب و...) را یک چیز بر سر میز می‌نشاندشان، موضوعی که هنرمند را بر انگیخته و او با روایت بر پهنه بومش آن را به ما نیز منتقل کرده است، جنایت. صداها و موسیقی درون اثر جز فریاد وحشت و نعره خشم چیز دیگری نیست و کینه در این پهنه روییده است. اثر با توجه به اینکه در سبک کوبیسم هست اما از آن تخت گرایی( کوبیست حذف حجم و تخت کشیدن همه اجسام و شخصیت‌ها ) خبری نیست و در جای جای اثر نشانه هایی از سطح و حجم دیده می‌شود(هر چند نکاتی از کوبیسم را شاهد هستیم، چشمان گاو و دیگر موارد). معنا گرایی و تمرکز بر نقطه اصلی ماجرا در سه شخصیت گاو(نماد فرانکو عامل اصلی فاجعه) و اسب و بدن روزنامه پوشش(عامل اصلی اطلاع یافتن از فاجعه) چراغ( نور افشانی بر نقاط تاریک) ایستگاه پایانی و یا نقطه شروع گردش‌های پیگیرانه مخاطب برای ارتباط با اثر و فهم آن است. حذف هنرمندانه رنگ در چنین اثر صریح و نماد گرایانه‌ای که به تقابل نور و تاریکی هم تعبیر می‌شود از دیگر گام‌های هنرمند است و در نهایت یک نقاشی از واقعه‌ای محلی(۱۶۵۰ کشته) به امری جهانی مبدل ساخته تاثیر نقاشی فوق به‌گفته دوست شاعر پیکاسو: حضور گاوی خشمگین در فروشگاه چینی‌فروشی شده است.

4 کتمبیر مالبیچ

نقاشی چهارم: کازمیر مالویچ (مربع سیاه)

یک مربع سیاه، کازمیر مالویج. ۸۰+۸۰ سانت ۱۹۱۳

مربع سیاه: یکی از نخستین و تاثیر‌گذارترین تابلوهای هنر آبستره که در آدامه همین هنرمند و دیگر هنرمندان با رنگ‌های سپید، قرمز، آبی(توسط ایوکلاین) و دیگر رنگ‌ها و با گستردن روش‌ها و بکار گیری سایر فرم‌ها از خط، بافت و سایر موارد مرتبط با این سبک و در نهایت با پیوند به مقوله احساس عامل شکل گیری اکسپرسیونیسم انتزاعی شدند. مربع سیاه نامی برانگیزاننده احساس به‌خاطر سیاهی و ژرفایش و عمقی که در این بستر تولید معنا و احساس می‌کند است که در نهایت روشنایی و سپیدی شکل می‌گیرد و بی‌نهایتی در دل سیاهی. البته که مقوله پیشینه کلمه مربع و رنگ سیاه بازتابی جالب و متضاد در فرهنگ انسانی دارد. سیاهی و مربع هر دو از بار معنایی و پیشینه فرهنگی و نمادین بهره‌مند هستند. مربع امری خیالی و منتزع شده و از مفاهیم خلق شده که نشانی در جهان واقع ندارد و نماد سکون و آرامش و ایستایی، پایداری و هر آنچه استحکام را القا می‌نماید. مربع نماد برابری و برادری و زمین در برابر آسمان است، هستی و ماده را القا می‌کند در کنار این همه یادآور مکان(چهار دیواری) نیز هست. این نقاشی اثری نیست که حتما با دیدنش و حضورش به گفت‌وگو در آییم بلکه با توجه قرار داشتن در دایره هنرهای مفهومی می‌توان در هر جا و هر لحظه مبحث آن را پیش برد. باری نقاشی فوق با آنکه از هیچگونه امر بازنمایانه و خطوط و رنگ‌های متفاوت بهره نگرفته اما همانند آثار واقع گرایانه و امثالهم گاه عمیق تر مخاطبش را در‌گیر می‌کند. باری با غرق شدن در این ژرفا و عمق سیاه و بی‌انتها به شب می‌اندیشم که سر آغاز خواب‌ها و رویاهاست و این کلید طلایی می‌تواند ورود به ناخودآگاه باشد.

سخن پایانی

چهار تابلو با چهار سبک و فرم متفاوت را به سیر و تماشا گذاشتیم از رنگ و فرم شنا کنان تا ساحل هوش آمدیم. نقاشی قهوه‌خانه‌ای ۴۵۰ سال پیش پا گرفته است آیا هنوز با توجه به تعویض قهوه‌خانه‌ها با قهوه‌کافه‌ها جایی برای این آثار جز تاریخیتش به‌عنوان امر زنده و تاثیر‌گذار هست؟ باید دید که نسل امروز و آینده چه سوی چشمی بکشند و چه خواهند کرد!.

 

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین