-
یک پژوهشگر توسعه در گفت‌وگو با صمت مطرح کرد

ارتزاق رانت‌جویان از تعریف «پروژه»

برنامه‌های توسعه در واقع مسیر حرکت برای رسیدن به اهداف تعریف‌شده در حوزه‌های گوناگوناجتماعی، اقتصادی و... را نشان می‌دهند؛ ویژگی که به‌نظر نمی‌رسد برنامه‌های توسعه ایران از آن برخوردار باشند. اما دلیل این امر چیست؟ این پرسشی است که کمال اطهاری در پاسخ به آن می‌گوید: «برنامه توسعه یک قرارداد یا میثاق اجتماعی است که اساس آن «نهادسازی» است؛ یعنی باید یک رابطه‌ تکرارشونده بشری درباره آن شکل بگیرد و به‌نوعی اجتماع بر ضرورت اجرای آن به توافق برسند و بعد از آن به اجرا برسد. این در حالی است که اینها برای دریافت پول نفت ابتدا پروژه تعریف می‌کنند و آن را در برنامه قرار می‌دهند. در حالی که نهادسازی بر برنامه مقدم است و برنامه مقدم بر پروژه، اما در ایران دولت‌های رانتیر نفتی وجود دارند با عده‌ای رانت‌خور که از کجا ارتزاق می‌کنند؟ از پروژه».

ارتزاق رانت‌جویان از تعریف «پروژه»

آنچه در ادامه می‌خوانید مشروح گفت‌وگوی صمت با این اقتصاددان و پژوهشگر حوزه توسعه است.

به عنوان سوال نخست به‌اعتقاد شما برنامه هفتم توسعه دارای ظرفیت‌های مطلوبی برای تحقق توسعه است؟

نمی‌توان برای برنامه هفتم عنوان توسعه را گذاشت و حتی به‌باور من این برنامه، برنامه پیشرفت هم نیست و بیشتر به برنامه‌ای ناهمساز و بدون منطقی درونی و فاقد الگوی توسعه است. البته هیچ کدام از برنامه‌های توسعه ما از بعد از انقلاب جز برنامه چهارم، برنامه‌ای تابع الگوی توسعه نوین یا الگوی توسعه دانش‌بنیان نبوده‌اند. اگر بخواهیم به‌صورت خلاصه اشاره‌ای داشته باشیم می‌توانیم بگوییم برنامه سوم دارای نواقص و ایرادهایی اساسی بود؛ مانند ماشینی که ساخته شده، اما برخی قطعات موتوری آن وجود نداشت. طبیعی است این ماشین کارکرد درستی نخواهد داشت. در مقابل این برنامه،‌ برنامه چهارم برنامه‌ای مطلوب با برخورداری از ویژگی دانش‌محوری یا همان دانش‌بنیانی و سیاست اجتماعی پشتیبان آن بوده است؛ یعنی در آن هم‌پیوندی مناسبی بین امور اجتماعی و اقتصادی شکل گرفته بود. البته شاید نتوان این برنامه را برنامه‌ای کامل و بدون ایراد دانست، اما به‌طور قطع کارکرد داشت. برنامه پنجم ملغمه‌ای از مسائل مطرح با برجسته‌سازی مسئله عدالت بود، اما انسجام درونی و قابلیت کارکردی نداشت؛ این در حالی است که هم‌پیوندی اجزای گوناگون بسیار مهم است. ضمن اینکه تناقضات بسیاری هم در آن وجود داشت؛ مثلا در آن به موضوع تمرکززدایی پرداخته بودند، اما در زمان اجرای همین برنامه، سازمان برنامه و بودجه را منحل کردند؛ در حالی که این سازمان مجری برنامه و تلفیق آن است! برنامه ششم هم برنامه‌ای بود با الگوگیری ناقص از برنامه سوم که در نهایت شبیه برنامه پنجم شده بود؛ با این تفاوت که در آن مقوله عدالت حذف شده بود.

 

آیا به‌اعتقاد شما می‌توان عدم تحقق برنامه‌ها در ایران را به کمبود منابع مالی و محدودیت‌های ناشی از تحریم نسبت داد؟

خیر؛ منابع درونی ایران برای توسعه کفایت می‌کند، اما این منابع عموما هدر می‌رود. مثلا تنها در دولت احمدی‌نژاد ۷۰۰ میلیارد دلار هدر رفت و عمده منابع به‌جای هزینه برای تکمیل زنجیره ارزش داخلی و توسعه تولید و کارخانه‌ها و وارد شدن به اقتصاد دانش و به تبع آن جامعه دانش، صرف مسکن مهر شد یا دولت روحانی هم منابعی کمتر از دولت خاتمی نداشت، اما هرگز نتوانست انسجام اقتصادی بازدارنده تحریم ایجاد کند؛ مانند آنچه در دوره خاتمی جریان داشت. علاوه بر این ما در بخش نیروی انسانی نیز دارای ظرفیت‌های فوق‌العاده‌ای هستیم. کافی است از خروج سرمایه‌ای که کاسبان تحریم در سال‌های اخیر رقم زده‌اند، جلوگیری شود.

به اقتصاد دانش و جامعه دانش اساره کرد؛ این ساختارها دارای چه شکل و شمایلی هستند؟

اقتصاد دانش اقتصادی است که در آن دانش پیشران اصلی توسعه است، نه نفت و منابع فیزیکی و جامعه دانش جامعه‌ای است که در آن دانایی به توانایی فردی و اجتماعی تبدیل می‌شود و به این ترتیب عدالت تعمیم می‌یابد. عموما وقتی واژه عدالت را به‌کار می‌بریم نخستین چیزی که در ذهن تداعی می‌شود «توزیع» چیزی مانند یارانه است، اما عدالت این نیست و حتی می‌تواند ضد عدالت تعبیر شود؛ بر همین مبنا دستگاه‌مند بودن یک برنامه توسعه که زمینه پیوند‌یابی امور اجتماعی و اقتصادی است، بسیار مهم است. اگر بخواهیم تاثیر دانش را در تنها یک حوزه بررسی کنیم می‌توانیم حوزه کشاورزی را مثال بزنیم. اکنون در کشور ما آنچه این حوزه را پیش می‌برد سرمایه است، نه دانش؛ سرمایه‌هایی چون کود و آب و منابع طبیعی و ... که در نهایت بی‌آبی کنونی و تخریب محیط زیست و افزایش سرطان‌های ناشی از مصرف کود و ... را به‌دنبال دارد، یعنی هنوز نگاه صنعتی به آن وجود دارد، اما اگر دانش را پیشران این حوزه قرار می‌دادیم به‌طور مثال تنها با نصب سنسورهایی در خاک میزان استاندارد کود ارزیابی، آبیاری‌های اصولی با هدررفت کمترین میزان آب انجام و بستر ایجاد محیط‌زیست سالم‌تر فراهم می‌شد. این مسائل به‌هیچ عنوان شعار نیست و قابلیت اجرا دارد.

یعنی شما بر این باور هستید که در برنامه‌های توسعه ما به موضوع دانش توجهی نشده است؟

در ظاهر چرا؛ توجه شده، مثلا در همین برنامه ششم به‌نوعی نشان می‌دادند که در این جهت حرکت می‌کنند و به‌طور مثال ۱۲ کمیته اقتصاد دانش تشکیل می‌دهد، اما واقعیت این است این اقدامات و برنامه‌های مدنظر کاربردی و عملیاتی نیست. در آخرین برنامه هم که اصلا واژه «توسعه» پس زده و عنوان می‌شود توسعه واژه‌ای است که غربی‌ها در حال تحمیل آن به ما هستند، این در حالی است که این واژه از دهه ۲۰ ازسوی روشنفکران مشروطه وارد ادبیات اقتصادی ما شده است. در هر صورت دولت سیزدهم اساسا این واژه را رد و «پیشرفت» را جایگزین آن کرد. در تنظیم این برنامه نیز رویکرد به‌گونه‌ای بود که در سیاست‌های کلی واژه دانش‌بنیان حذف شد؛ هرچند در متن این برنامه اجبارا واژه دانش‌بنیان ۳۶ بار تکرار شد، در حالی که زمینه و بستر آن فراهم نیست؛ به‌طوری که هنوز هم شرکتی دانش‌بنیان در معنای واقعی آن در کشور وجود ندارد و شرکت‌های دانش‌بنیان یا به‌سرعت شکست می‌خورند و ورشکسته می‌شوند یا اگر هم با یارانه دولتی پا گرفته‌اند و تقویت شدند از کشور خارج می‌شوند. خلاصه کلام اینکه در برنامه هفتم قواعد برنامه‌نویسی به هیچ عنوان رعایت نشده است؛ هرچند در برنامه‌های قبلی نیز چنین روندی حاکم بود. با این حال برنامه هفتم را می‌توان حضیض برنامه‌نویسی در کشور دانست و نکته عجیب‌تر اینکه در ابلاغ این برنامه هم تعجیلی چشمگیر وجود داشت؛ یعنی به فاصله چند روز بعد از سقوط بالگرد حامل رئیس دولت سیزدهم، مجلس برنامه هفتم را تصویب می‌کند و در فاصله کوتاهی مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای نگهبان نیز آن را تایید می‌کنند.

چه ویژگی‌هایی از برنامه هفتم سبب می‌شود این‌گونه شفاف از ترکیب حضیض برنامه‌نویسی برای آن استفاده ‌کنید؟

موارد این سوال بسیار است، اما بدیهی‌ترین مسئله اینکه در برنامه هفتم تضاد و تناقض بسیاری به چشم می‌خورد؛ به‌گونه‌ای که اعلام شده رشد صادرات غیرنفتی ما باید در پایان برنامه ۲۳ درصد باشد و از آن طرف برای بخش صنعت رشد ۸.۵ درصدی و برای بخش معدن رشد ۱۳ درصدی در نظر گرفته شده است. آیا منطقی است با رشدهای هدف‌گذاری‌شده، صادرات هدف‌گذاری‌شده محقق شود؟! یا در قسمتی از این برنامه به‌منظور رفع ناترازی‌های اقتصادی فعلی برای بخش خصوصی و تعاونی تعیین نقش و سهم می‌کند؛ بدون اینکه با آنها در این زمینه مشورت کند. علاوه بر این مهلتی یک‌ساله برای تجهیز مالی هر کدام از بخش‌های دخیل تعیین شده است؛ آیا منطقی است که برنامه تعریف شود؛ بدون اینکه فکری برای منابع مالی آن شود؟ در حالت مطلوب و معقول برنامه‌ باید با لحاظ و تخصیص منابع تنظیم ‌شود.

آیا می‌توان این برنامه را بازنویسی و آن را در جهت توسعه اقتصاد دانش تنظیم کرد؟

خیر به‌اعتقاد من این برنامه حتی قابلیت بازنویسی را ندارد، زیرا دارای دستگاه و ساختاری مشخص نیست تا به‌مروز زمان ایرادهای آن مشخص و برطرف شود. این برنامه حتی پشتوانه‌ای نیز برای ورود به اقتصاد دانش‌بنیان ندارد، زیرا قوانین جهت‌دهنده‌ای در این زمینه وضع نشده و ملاک عمل همان قوانین قدیمی است. اما اینکه چرا اصرار بر اجرای ملغمه مخربی به نام برنامه هفتم دارند، موردسوال است. مسئله این است که وقتی در برنامه‌ای به این مهمی جایگاهی محوری برای «دانش» تعریف نمی‌شود، کار به جایی می‌رسد که با بروز بحران آب به‌راحتی از انتقال پایتخت سخن می‌گویند؛ پایتختی که نخستین پایتخت قانونی آسیا است؛ یعنی تهران در منطقه آسیا نخستین پایتختی بود که پادشاه آن را تعیین نکرده، بلکه مجلس مشروطه تعیین کرده است؛ پایتختی که مقر دانش کشور است. چرا به‌جای اظهارنظرهایی چنین، نمی‌گویید ما می‌خواهیم تهران را تبدیل به دروازه ورود به اقتصاد دانش کنیم؟ مسئله‌ای که مصوبه سال ۱۳۸۱ شورای شهر تهران بود. اگر پیش از این ورود به اقتصاد دانش جدی گرفته می‌شد حالا نیاز نبود برای تامین آب تهران راهکارهایی چون تخلیه جمعیت یا انتقال آب از خلیج فارس با هزینه‌ مخرب ۵۰۰ میلیارد دلار و آسیب‌های جبران‌ناپذیر زیست‌محیطی مطرح شود.

این رویکرد را ناشی از چه چیزی می‌دانید؟

در یک کلام؛ ناشی از بی‌دانشی، سیاست‌زدگی و بلبشوی فکری که بعد از برنامه چهارم توسعه در عده زیادی از سیاست‌گذاران ایجاد شده است.

بهترین حالت دستیابی برنامه به اهداف چگونه است؟

برنامه توسعه به‌اعتقاد من یک قرارداد یا میثاق اجتماعی است که اساس آن «نهادسازی» است؛ یعنی باید یک رابطه‌ تکرارشونده بشری درباره آن شکل بگیرد و به‌نوعی اجتماع بر ضرورت اجرای آن به توافق برسند و بعد از آن به اجرا برسد. نهادسازی مقدمه بانک‌پذیر کردن جوامع و بانک‌پذیر کردن مقدمه شکل‌گیری جامعه دانش است. این در حالی است که اینها برای دریافت پول نفت ابتدا پروژه تعریف می‌کنند و آن را در برنامه قرار می‌دهند. در حالی که نهادسازی بر برنامه مقدم است و برنامه مقدم بر پروژه، اما در ایران دولت‌های رانتیر نفتی وجود دارند با عده‌ای رانت‌خور که از کجا ارتزاق می‌کنند؟ از پروژه.

پیامدهای برنامه‌ریزی به‌صورتی که به آن اشاره کرده‌اید، چیست؟

پیامدها شفاف است؛ وضعیتی که اکنون در حوزه‌های گوناگون اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و... شاهدیم. بهتر است سوال شما را از زاویه مخالف آن پاسخ بدهم؛ دستاورد برنامه محکم و دارای چارچوب چیست؟ بدیهی‌ترین دستاورد برنامه‌ریزی اصولی و دستگاه‌مند قدرت بازدارندگی آن در برابر تحریم است، زیرا وقتی بدانند که حتی در صورت تحریم با برنامه مطلوب پیش می‌روید و توسعه پیدا می‌کنید، شما را تحریم نمی‌کنند، زیرا با این کار در واقع تنها خود را از امکان بهره‌برداری از ظرفیت‌هایی که ایران در اختیار دارد، محروم می‌کنند.

سخن پایانی

کوتاه سخن آنکه برنامه‌ای که قاعده‌مند و ساختارمند تنظیم نشود، در اجرا موفق نخواهد بود؛ قاعده‌ای که مقدمه آن نهادسازی و موخره آن تعریف پروژه است. این در حالی است که در ایران قاعده یادشده روندی معکوس دارد و این است دلیل عدم تحقق اهداف برنامه‌ها.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین