آب، تهران و سهراهی فرودستان
کامیار فکور خبرنگار
در نشست خبری اخیر سخنگوی صنعت آب کشور، موضوعی حساس و کمتر طرحشده دوباره به میدان آمد: دسترسی طبقاتی به منابع حیاتی، آن هم در شهری مانند تهران. خبرنگار روزنامه پیام ما با اشاره به سخنان مدیرعامل آبوفاضلاب تهران که گفته بود مردم باید به فکر خرید تانکر و مخزن آب باشند، این پرسش را مطرح کرد که آیا اکنون، حق دسترسی به آب هم باید به «توان مالی» افراد گره بخورد؟ این سوال اگرچه پاسخی مستقیم نیافت، اما سخنگوی صنعت آب با نقل قولی از وزیر نیرو، تلویحاً بر این نکته تأکید کرد که «زندگی در تهران هزینه دارد».
اما منظور از «هزینههای زندگی در تهران» چیست؟ آیا این گزاره به این معناست که فرودستان شهری، یعنی کارگران، مهاجران، حاشیهنشینان و اقشار کمدرآمد، یا باید با کمآبی، قطع آب و فشار پایین کنار بیایند، یا به هر قیمتی که شده – با قرض و بدهی – تجهیزات آبرسانی مانند پمپ و مخزن بخرند، یا اینکه از این هزینههای هرروزه کلافه شوند و نهایتاً تهران پرهزینه را ترک کنند؟ آیا این، چشمانداز مدیریت آب برای بخشی از جمعیت پایتخت است؟
واقعیت این است که بحران آب در تهران و در بسیاری از دیگر شهرهای ایران نه فقط بحران منابع طبیعی، که بحران سیاستگذاری اجتماعی نیز هست. وزارت نیرو در ظاهر بر صرفهجویی، فرهنگسازی و کنترل مصرف تأکید میکند. اما سازکارهای اجرایی این سیاستها به گونهای طراحی شده که عملاً گروههای برخوردار و دارای توان مالی را در موقعیت ممتاز قرار میدهد و هزینههای بحران را به دوش گروههای آسیبپذیر میگذارد.
برای نمونه، تعرفههای فعلی آب در تهران حتی برای مشترکینی که تا سه برابر الگوی مصرف استفاده میکنند، بازدارنده نیست. بر اساس آمار رسمی، میانگین مبلغ پرداختی ماهانه برای مصرفکنندگان زیر الگو فقط ۱۴ هزار تومان است. برای مصرفکنندگان تا یک و نیم برابر الگو، این مبلغ حدود ۸۸ هزار تومان، برای یک و نیم تا دو برابر ۲۰۱ هزار تومان و برای بیش از دو تا سه برابر حدود ۴۸۰ هزار تومان است. این مبالغ برای یک خانوار پرمصرف از طبقه برخوردار، نه تنها فشاری وارد نمیکند بلکه حتی انگیزهای برای کاهش مصرف هم ایجاد نمیکند. در نتیجه، هدفگذاری دولت برای کاهش ۲۵ درصدی مصرف آب تنها با تحقق ناچیز ۲.۵ درصدی همراه شده است.
ابزار تعرفهگذاری، که در بسیاری از کشورها برای کنترل مصرف منابع و اعمال عدالت اجتماعی به کار میرود، در ایران از کارایی لازم برخوردار نیست. در واقع، نظام تعرفهای فعلی به یارانهای پنهان برای پرمصرفها بدل شده و در عمل منابع عمومی را به سود ثروتمندان بازتوزیع میکند.
مدیریت بحران آب، اگر بدون در نظر گرفتن نابرابریهای اقتصادی و دسترسی نابرابر به زیرساختهای شهری طراحی شود، کارکرد اجرایی خود را از دست میدهد و به ابزاری برای بازتولید فقر و طرد اجتماعی بدل خواهد شد. کسانی که توان خرید تانکر، پمپ یا هرگونه هزینههای به اضطلاح تراشیده شده جدید را ندارند، در وضعیت قطع دسترسی یا کیفیت پایین خدمات قرار میگیرند. در حالی که طبقات بالاتر، با اتکا به قدرت خرید خود، نهتنها از این بحران عبور میکنند، بلکه حتی الگوهای پرمصرف خود را بدون تغییر حفظ مینمایند. نتیجه چنین الگویی، تعمیق یک نوع تبعیض ساختاری در دسترسی به منابع حیاتی است.
در ادامه نشست خبری، از سوی صمت پرسیده شد آیا صحبت از «هزینههای تهراننشینی» به نوعی اشاره به سیاست خروج جمعیت فرودستان از تهران دارد؟ پاسخ سخنگو مبهم بود. او گفت که اگر امکانات و فرصتها در دیگر شهرها بهدرستی توزیع شود، شاید برخی ترجیح بدهند که از تهران بروند. اما این تحلیل، چشمپوشی از واقعیت امروز ایران است؛ تمرکز سنگین فرصتهای شغلی، آموزشی، درمانی و فرهنگی در تهران، دلیل مهاجرت میلیونها نفر به این شهر بوده است. اگر کسی امروز در تهران زندگی میکند، نه الزاماً از سر «انتخاب»، بلکه از سر ناچاری و اجبار ساختاری است.
مسئله صرفاً تهیه یک تانکر آب نیست؛ مسئله، تبدیل شدن آب – به عنوان یک حق بنیادین انسانی – به کالایی است که دسترسی به آن با پول ممکن میشود. این روند، بخشی از یک الگوی بزرگتر در مدیریت شهری است؛ گرانسازی، کالاییسازی و طرد تدریجی گروههای فرودست از فضاهای شهری. تهران، تنها شهر ثروتمندان نیست. میلیونها نفر از طبقات متوسط و ضعیف در آن زندگی میکنند. هرگونه سیاستگذاری در حوزه آب، مسکن، حملونقل یا آموزش، باید با در نظر گرفتن شرایط این جمعیت وسیع طراحی شود. بدون عدالت در توزیع منابع، هیچ راهحلی پایدار نخواهد بود. بحران آب، تنها با ابزار فنی یا توصیههای اخلاقی حل نمیشود؛ آنچه ضرورت دارد، بازنگری در شیوههای توزیع قدرت، منابع و امکانات در پایتخت است. راهحل، نه در خروج فرودستان، که در ورود عدالت و برابری به سیاستگذاریها است.