-

حمایت آیت‌الله هاشمی از توسعه صنعت پتروشیمی

محمدرضا نعمت‌زاده

نعمت_زاده

این‌ها را می‌نویسم تا بر تواضع هاشمی‌رفسنجانی تأکید کنم. من از سال‌ها پیش از انقلاب ایشان را می‌شناختم. بعدها هم طی هشت سالی که در دولتش بودم شناختم کامل شد.

من و همسرم سعادت داشتیم تقریباً یک ماه پیش از وفات ایشان ببینیم‌شان. روز جمعه بود؛ دل تنگ بودیم. با فاطمه خانم، دخترشان تماس گرفتیم و گفتیم می‌خواهیم خدمت آقای هاشمی برسیم. فاطمه خانم هماهنگ کرد و گفت بعد از ظهر ساعت چهار بیایید. رفتیم منزل‌شان نشسته بودند روی کاناپه. ما هم رفتیم نزدشان نشستیم. خانم ایشان و فاطمه خانم هم بودند. سه‌ربعی به گفت‌وگو گذراندیم احساس من این بود که آیت‌الله هاشمی نسبت به پیش از انقلاب و بعد از آن هیچ فرقی نکرده است. خدا رحمتش کند.

خدا کند آنهایی که چه در زمان حیات و چه پس از درگذشت ایشان به هاشمی کم‌لطفی کردند، جاهل به زندگی او بوده باشند. ولی اگر این اظهارنظرها و عنادها با غرض و مرض سیاسی رخ داده باشد، قطعا ارتکاب گناهی بزرگ شده‌اند. خدا آنها را نبخشد. ایشان زمانی که در هیأت وزیران یا شورای اقتصاد بود، راجع به دریافتی حقوقش می‌گفت که از ابتدای انقلاب از خزانه دولت چیزی نگرفته است. می‌گفت: «فقط یک قطعه زمین پسته‌کاری داریم.

از زمان پدرم باغبانی داریم، محصولات را که جمع و سهم خودش را کسر می‌کند،

سهم ما را هم می‌فرستد و با همین زندگی می‌کنیم.» اگر هاشمی از بودجه  دولت حقوق گرفته بود، حتماً مخالفانش بارها اسناد آن را در رسانه‌های‌شان منتشر می‌کردند. از این کارها کم نمی‌کردند؛ چنان که علیه دکتر محمدتقی بانکی چنین کردند. او سه سال کار کرده بود و جمع پاداش سه ساله را یک جا در آخرین فیش حقوقی‌اش قید کرده بودند؛ عده‌ای گمان کرده بودند مبلغ مربوط به حقوق ماهانه اوست و... .

پتروشیمی برای آیت‌الله هاشمی صنعت مهمی بود، منتها تصورها اغلب خلاف این است به این دلیل که ما اساسا صنعت پتروشیمی فعالی پس از جنگ تحمیلی نداشتیم. تنها، پتروشیمی شیراز بود که آن سال‌ها جسته و گریخته کار می‌کرد.

تروشیمی صنعتی ویران شده بود که اتفاقا هاشمی از آن حمایت و با طرح‌هایی چون اختصاص فاینانس بازسازی‌اش کرد. بنای این بازسازی بر وجوه مختلفی استوار بود؛ در رابطه با احیای پتروشیمی بندر امام ما با چند سال مذاکره با طرف خارجی روبه‌رو بودیم. پتروشیمی اراک که آغاز به کار کرد همه پیمانکارانش خارجی بودند؛ چندهزار پرسنل خارجی آنجا کار می‌کردند. پیمانکاران پتروشیمی تبریز هم همگی کره‌ای بودند.

دردسرهای دیگری نیز داشتیم که با حمایت آیت‌الله هاشمی رفع و رجوع می‌کردیم؛ حراست، مدیر پروژه  تبریز را به عنوان عنصر نامطلوب، ممنوع‌الخروج کرده بود با این بهانه که او با خارجی‌ها مدام در جلسه است! من خواستم او را برای حل و فصل مسئله‌ای به خارج از کشور بفرستم که متوجه شدم ممنوع‌الخروج شده است.

مدیر حراست را صدا کردم و علت را پرسیدم. گفت که اطلاعات چنین خواسته است. گفتم من که در این چند ماه جز صداقت از او ندیده‌ام. خواستم پرونده‌اش را برایم بیاورند. گفت که نمی‌دهند! نامه‌ای نوشتم با این مضمون که پرونده را برای پاره‌ای از بررسی‌ها لطفا بفرستید. آوردند. دیدم که گزارش را حراست پتروشیمی تبریز یعنی نیروهای خودمان نوشته‌اند! بسیاری از کسانی که به عنوان عنصر نامطلوب معرفی می‌شوند، چنین ماجرایی دارند؛ بدون بررسی و رسیدگی. دیدم نوشته‌اند که این آقا هر روز با اجانب در جلسه است. گفتم که ایشان مدیر این پروژه است؛ اصلا حقوق می‌گیرد که با این پیمانکارهای داخلی و خارجی جلسه برگزار کند و به هماهنگی برسد. ولی در آن میان عده‌ای نادان که نه انگلیسی می‌دانستند و نه مجهز به شعور کافی بودند به نتیجه رسیده بودند که آقای مدیر، جاسوس است! اعصابم خرد شد.

گفتم مدیر پروژه را ممنوع‌الخروج کرده‌اید، چون وظیفه‌اش را انجام می‌دهد؟! اگر جلسه برگزار نکند باید یقه‌اش را بگیرید و بگویید شما چه مدیر پروژه‌ای هستی که برای پیشبرد و هماهنگی پروژه با پیمانکاران تعاملی ندارید؟ نامه‌ای قاطعانه نوشتم مبنی بر اینکه با مسئولیت اینجانب، حکم ممنوع‌الخروجی فلانی برداشته شود. او خودش خجالت می‌کشید بگوید ممنوع‌الخروج است؛ می‌گفت چون دچار عارضه قلبی است، پزشک‌ها از پرواز منع‌اش کرده‌اند. سه چهار مورد مشابه دیگر در پتروشیمی را به همین صورت از ممنوع‌الخروجی نجات دادیم.

مورد دیگری بود که پرونده‌اش را خواستم و دیدم نوشته‌اند در دوران دانشجویی در تظاهرات چپ‌ها حضور داشته است. گفتم پیغمبر ما گفته‌اند هر کس اسلام آورد، مسائل گذشته‌اش پاک می‌شود؛ آن وقت ما که انقلاب‌مان اسلامی بوده است فراتر از اسلام می‌رویم؟ بالاخره ممنوع‌الخروجی او هم لغو شد.

ادامه دارد....

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین