-

هنر در رقص آهن و چکش

بابـــک بهـــاری: کاوه یاری هنرمندی که در عرصه‌های گوناگون فعال بود، این نوشته‌ها نگاهی به چقاشی‌های (چکش، نقاشی، از اصطلاحات نو‌ساخته) ایشان است. ذهنیت آزاد و رها و غیر‌آکادمیک مهم‌ترین نکته در آثار است، حضور هنرمند که قدم‌زنان همراهی‌مان می‌کند را کاملا احساس می‌کنیم و نگران ترک برداشتن چینی تنهایی‌مان نیز نیستیم چرا که همراه‌مان از آهن است.

هنر در رقص آهن و چکش

دو گلوله

اثر نخست: (دوگوله) آهن، ساخته شده از ظروف غذا (دیگ زود پز) اسم اثر اشاره به آن دارد.

شخصیت خانم برگرفته از این فرم و شکل و انتخاب هوشمندانه این ظرف با توجه به برآمدگی گونه‌ها در اجرا بسیار خوش نشسته است. هم نامی اثر با ظرف غذا پزی که اشاره ظریفی به کار خانگی زن دارد نیز محل تامل است. اثر با ارجاعات درونی و بیرونی که شامل فرهنگ عامه خصوصا که از طریق نامش هم این نکته تاکید می‌شود گام‌های خوبی برداشته است. با شناخت فرم نیز می‌توان چنین اثر چند لایه‌ای را به‌وجود آورد. نقش اندازه گونه‌ها و چشم ها (حتی با جای گیری غیر‌متعارف‌شان بالای سر) مخاطب را به خوانش درونی اثر نیز فرا می‌خواند. رابطه برون (نام) و درون (خود اثر) از برقراری دیالکتیک مناسبی برخوردار است که به رفت و برگشت معنایی بیرونی و درونی می‌انجامد و در هم آمیزی‌شان نیز به‌خوبی و روانی اتفاق می‌افتد. با توجه به محلی بودن نام (لری، دیگچه غذا) ترکیب و هم جنسی‌اش با ماتریال (ظرف غذا) مشکل امر خصوصی به امر عمومی نیز حل شده و دوگانگی و جدایی بین شان اتفاق نمی‌افتد. طنز و شادی حاضر در چهره اتفاق ارزشمندی است که هم حس را به اثر کشانده و هم بر سردی آهن غلبه کرده اتفاقی که در مجسمه معمولا کمتر به‌وقوع می‌پیوندد. نام طنازانه در رابطه با کلمه عقل و بی‌عقلی دخالتش را با توجه به فیگور و چیدمان‌های انجام شده برای چهره متوجه می‌شویم که این سرگردانی بین دو شوخی رفت و آمدی مجدانه تا به حشر ادامه دارد. شوخی را پاس بداریم به زمانه بادام‌های تلخ.

ناقوس 2

اثر دوم: برگرفته از طراحی جلد آلبوم ناقوس جدایی (آخرین اجرای گروهی پینگ فلوید)، آهن

نکته مهم در این دست آثار، بازتابی و برگرفته از طراحی دیگران (جلد آلبوم موسیقی) از موارد ارجاعی به بیرون از اثر که مخاطب نیاز به آشنایی پیشینه دارد و این نکته در کمرنگ کردن نقش هنرمند و ارتباط گیری مخاطب تنها در حد مهارت بازسازی و عین به عین نقش موثری دارد. البته هنرمند می‌تواند با دخالت‌هایی امضای شخصی‌اش را پای اثر بگذارد. چشم مجسمه که شباهت به ناقوس دارد و دهانش نیز از اندازه معمول بیشتر باز شده نکات مهم و تاثیرگذاری هستند که بازتاب حسی در آهن سرد را به مخاطب ارائه می‌دهند. فریاد یا آوازی که از گلوی این آهن چکش خورده بیرون می‌آید، بی‌گمان حکایت دست‌های چکش زن هنرمند ماهری است که چنین دردمندانه جهان را نواخته است. اندازه و ارتفاع که با تقسیم‌بندی‌های ریاضی و تناسبات هندسی برآورد شده و نقاطی که بزرگ‌تر از بخش‌های همجوارند، جزء بخش‌های تاثیرگذار در چهره‌اند که در انتقال حس و مفهوم تصویر آنهم از فرهنگ آنسوی کره زمین (موآی، شیلی) بر بیننده موثر و از این لحاظ قابل تامل است. نقش فرم در مجسمه فوق با توجه نام اثر و اینکه ماجرا به موسیقی و آواز خواندن و مرتبط به کلمه جدایی و اینکه شکل اصلی آدمک از هزاران کیلومتر آن‌سوی کره زمین و خود اسم اصلی (ناقوس جدایی) به رسمی در پارلمان انگلیس برای رأی موافق و مخالف و دیگر نکاتی که در خارج اثر شناورند و با ما گفت‌وگو می‌کنند اشاره دارد همانند همهمه‌هایی هستند که به آهنگ فلزی ختم می‌شوند. در نهایت مجسمه‌های سنگی آن‌سوی دریاها اینک همانند مردی آهنی برابرمان چیزی می‌سراید تنها باید ساکت ماند و با چشم شنید و درکش نمود.

اثر انتظار

اثر سوم: (انتظار)، ترکیب مواد، مردی با کلاه نشسته با دست‌های بر زانوانش

نقطه آغازین اثر با مثلث فرم، ماتریال (لوله بخاری) و زبان (نام، انتظار) که در توازی همجانی با خودآگاه و ناخودآگاه هستند شروعی نیرومندی را رقم می‌زند. وقتی به دو نقطه خود آگاه و ناخودآگاه نقطه سوم پرایدولیا (همانند شماری لوله‌های بخاری با دست‌ها و پاها و مفاصل) افزوده می‌شود مثلث نیرومندمان با تشکیل هرم مفهوم و معنا شکل می‌گیرد. رنگ زرد اندام و دست‌ها و پاها و تباین‌شان با زیرانداز (به‌نوعی پایه مجسمه) و دیوارهای تیره اطراف هم برجستگی سوژه از زمینه را باعث می‌گردد وهم انرژی و حس را به اثر برای انتقال به مخاطب می‌افزاید. در مورد انتخاب لوله‌های بخاری نکته مهمش نقب زدن به خاطره ذهنی نسل‌هایی که با این لوله‌ها سرما را به سر برده‌اند و بخشی از فرهنگ و تاریخ ذهنی شان شده است. نوع ژست و کلمه انتظار سازنده ترکیب نهایی در ذهن هستند اما نه به‌صورتی یکسان و جامد بلکه جریانی رونده و دائمی که می‌تواند نزد هر کسی به دریایی فرو ریزد البته اگر سر راهش چاهی و یا کویری نباشد. کلمه انتظار با توجه به عام بودنش هزار تویی پیچ در پیچ است که هرکس را به سویی می‌کشاند. آنچه در این میانه مهم است کنش‌های معنایی است که این واژه با چنین کارکتر نا چشمی چشم به‌راه نشسته است و گویی منتظر ماست تا از انتظار به‌در آید. به‌راستی او منتظر خبری یا کسی و چیزی هست و ما در انتظار کشیدن او چه انتظاری داریم. واژه‌ای که انسان‌ها چه به‌لحاظ ذهنی و چه عینی با آن زیست کرده و بنای زندگیشان را بر آن نهاده‌اند. باری شاید، ما و چراغِ چَشم و رهِ انتظارِ دوست، خوشتر باشد/ سرم ز دست بشد چشم از انتظار بسوخت و شاید!

اثر زیر تیغ

اثر چهارم: نام (زیر تیغ)، آهن و برنج، دو دست که روی غلتک پنج تیغی هستند. در پشت سر نیز ماسک فلزی بر دیوار با تک گوشواره‌ای به رنگ لاجورد بر گوش

نکته جالب اثر در همراهی اتفاقی ماسک و دست (زیر تیغ) در چیدمان اثر افتاده است. حالت و فیگور خنثی ماسک در همراهی تیغ و دست که ما را لبه حادثه نگه داشته است و از سویی هم اشاره به رنج و زحمات خود هنرمند در رابطه کار با فلز و آهن برای خلق آثارش دارد! حس جالبی را به مخاطب می‌دهد. اثر خلاف سایر آثار که بیشتر نیم‌تنه و ماسک هستند و گرایشات نقاشانه دارند به نقش دست (چند اثر خالص دست و پا) اشاره دارد. با توجه به اینکه اثر به وسیله‌ای در کشاورزی (خرمن‌کوب) اشاره دارد که پایه و حیات و سر آغاز زیست و پیداش کار در کنار شکار دارد. به گفته‌ای کار و خلق کردن، انسان را از دایره جانوران و حیوانات جدا ساخت و عامل تکامل جسمی و ذهنی‌اش شد. هنرمند با جداسازی دست از کل بدن و استفاده از بخشی از دست ساخته‌اش برای غلبه بر طبیعت نقش و اهمیت جزء به مثابه کل را مطرح و به صحنه آورده است. اتفاقی که در آثارش رخ داده و ذهن را به عین و بخشی از دریافت هایش را مادیت بخشیده است. نبود عمدی مهارت در آثار (ناصاف بودن رویه‌های کار و مشخص بودن اثر چکش‌کاری) نشانه عالی گذر از صنایع دستی به وادی مجسمه و هنر است که ارزیابی آنها را چنین خوشایند کرده است. چیدمان با توجه به رنگ خاکستری دیوار و پایه سیاه رنگ اثر که تداعی ذهنی هم بدنی ماسک و دست‌ها را رقم می‌زند یا نقش ناظر به آن می‌دهد در خوانش موثر و لایه تازه‌ای به آن افزوده است. از دست بشدیم و پا گیریم/ باشد که چشم را در جا گیریم.

سخن پایانی

چهار قطره از آبنمای زیبایی تالار هنرمان را تماشا کردیم، توجه به زیست، فرهنگ کوچه و بازار و فرهنگ جهانی بازتاب‌شان در آثار خود آموخته هنر در رقص آهن و چکش بخوبی رخ داده و برآیندی از جانش شده که در جان مخاطب نیز می‌نشیند. راه طولانی این داستان را فصل‌هاست/ لیک ما را همین چار قدم رهنماست.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین