چرخه دوار بینهایت...
بابــک بهــاری: احساس ذرهای غلتان در عالم بودن و اینکه چه جایگاه و موقعیتی در هستی و حامل چه معنا و مفهومی هستیم؛ پرسشهایی مهم و بنیادی هستند که انسان از دوران کهن و بهصورت مکتوبش از تمدنهای مصر و یونان باستان و ایران قدیم مطرح و به نوشتار آمده اینک هنر هست که چنین تصویر میکند پرسشهای عالم تاب را.
عکاس: وحید مشرف
نقاد؛ فرید صلاحی
عکس نخست: رنگی، کادر افقی، نردبام و میز و چارچرخ فلزی در برابر دری قدیمی.
پسماندهای تاریخی!
کشورهایی هستند که در بخش میراث تاریخی، بناهای قدیمی، تجسس و جستوجو برای یافتن یک تکه سفال، یک درفش شکسته یا خطی یا سنگ نبشتهای کل خاک آن کشور را زیر و رو میکنند تا قدمت تاریخ آن کشور از هزار و 540سال به هزار و 580سال فرا تر رود تا از این تفاوت قدمت، تفاخر حضور در عرصههای فرهنگی، علمی یا پدیداری ساختار اجتماعی و تمدنسازی پیشه بگیرند و حرفی دقیقتر و تجربیتر داشته باشند!
کادر روبهرو نهتنها سرشار از یک مقطع تاریخی ـ معماری است، بلکه از پیشروندگی تدریجی دانش و هنر، نگاه به سبک زندگی، اجتماعیسازی و شهریگری است. اما در این میان بهیکباره با یک سهلانگاری روبهرو میشویم! این آسانگیری و بیاهمیتی به برگهای این کتاب زیست جغرافیایی نشان از پا خوردگی ارزشهایی است که ارزشهای فعلی را پایهگذاری کرده و حاوی تجربههایی است که بسیاری از تجربههای معماری امروز، مدیون همین رویهمچینیها و رجآفرینیهای آجرهایی است که روزی هویت اجتماعی را میساختند.
ناگهان اسکندر زنده میشود و دوباره آتش به جان سازهها میافکند، اما نهتنها از جنس آتش کین و تنگنظری، بلکه از جنس خودفراموشی و خودتخریبی، این نوع آتش به جان خود افکندن از آن نوع بسیار مخربتر است!
همهچیز در این تصویر، گاری، میز پیشخوان و نردبان از جنس استخوان است! از جنس ما و منیست! امروز چهچیز بالاتر رونده است! عاقبت این بیتوجهی به گذشته، چون نردبان افتادنی است!
رویکرد این نقد به ظرفیتهای از دست رفته است؛ ظرفیتهایی که در صنعت اکوتوریسم اگر نباشند، این جغرافیا دیدنی نیست!
عکاس: کیهان مسرت
عکس دوم: سیاه و سپید، کادر افقی، فردی در زیر پل سیمانی پس از بارندگی با سری بهسوی بالا و ۹ کابل نگاهدارنده.
تقابل انسان و دستساختهاش بهویژه کابلها که در این تصویر خاکستری با حذف رنگ ممکن شده، احساس پرسش و کجایی را بهخوبی در تصویر مستتر کرده است. تقسیم تصویر بهصورت یکسوم بخش سیمها و دوسوم پل و جلوی صحنه هم عمق به عکس بخشیده و هم ورودی جالبی برای نگاه کنجکاو مخاطب فراهم کرده است، هرچند بیننده باید مراقب خیس شدن پلکهایش باشد. اشکال هندسی در عین هجومآوری به انسان (کابلها) بهنوعی از در چارچوب بودنش نیز سخن میگویند. چارچوبهای فرهنگی و اجتماعی و هستیمند که هر لحظه بهگونهای گوشه رینگ را نشانمان میدهند؛ چه در بالا و چه در پایین پرده در پرده، لابهلا و تو به تو از روشنی به روشنی و از تاریکی به تاریکی و از مستطیلی به مستطیلی و از مثلثی به مثلثی گام مینهیم که گاه در این شلوغیها به یاد زمانهای خلوت روز و شب میافتیم که از سایه به نور و از گرما به سایه پناه میبریم. بازتابهای شورانگیز نور بر دیوارها و آب و درخشش همانها بر دیواره و حیرانی شخصیت تنهای عکس که نشان از حیرانی خود ماست و همه و همه در بازتابی ساده جلوهای از خود ماست. سمت نگاه شخصیت و همسویی این نگاه با کابلها حرکت را در سکون و حیرت ایجاد میکند و چرخش نگاه بیننده را در پی آن داریم. وهم فضا بهخاطر انعکاسات نور و تصاویر و بریده بودن تصویر در بخش بالا از طریق کابلها که هجومی را تداعی میکنند به پیچیدگی تصویر و تصور مخاطب انجامیده است. همنوایی مخاطب با کارکتر عکس توازن جالبی را برقرار کرده و از این لحاظ بین این دو خط مستقیمی برقرار شده است. به هر صورت هرچه نگاه میکنم، باز سکوت بین دیوارها از پل میگذرد و در همهمه گم میشود تا فریاد بعدی باید نگاه کرد تا سکوت بدمد.
عکاس: حسین یونسی
عکس سوم: رنگی، کادر عمودی، بخشی از سقف و دیوار کارگاه ساخت ظروف گلی و آینهای بر دیوار با بازتاب تصویری از استاد و همکارش در حال کار با چرخ کوزهگری.
بریده بازتابی از حضور و فعالیت انسان منعکسشده در عکس بههمراه سایر قاب عکسهای دیگر که گذشته و چگونگی دیگرانی را نقش میزند که شاید دیگر بین ما نباشند (از شهیدان جنگ تحمیلی تا مرگهای معمولی یا عکسهای یادگاری). دیواری که از سیاهی به روشنایی و نور میرسد تا ببینیم نبرد نور و تاریکی را و تنفس کنیم هوای تازه را از الک مانده بر لب طاقچه که گویی نور را به درون غربال میکند. قاببندی عمودی و حرکت نور با آینه مربعی که بهطرز جالبی تاب برداشته و تنها نمایشگر ما از وقایع درون این کارگاه که بسیار موثر و کارکردگرا شده است. اشکال هندسی دایره و مربع و مثلث و سپیدی و سیاهی گامهای مهم فرمیاند که هم خوانش و هم برای توازن فضا مناسب و بجا هستند. قوس و انحنای درون عکس عامل بعددار شدن و عمق داده شدن در عین اینکه بازتاب آینه باعث توهم فضا نیز شده است. حس دقت و انجام کار از گویایی روشنی برخوردار است چندان که گویی کنار کننده کار ایستادهایم. تصویر همچون جام جهاننمایی ما را به گذشته و حال و آینده پیوند میدهد که مهمترینشان حال و اکنون است، هرچند این حرفه به گذشتههای دور تعلق دارد و بخشی از فرهنگ و ادبیات ما از کوزه همین عاشقان متولد و بارور شده، اما در حال حاضر همچنان نفسش را از آسمان میجوید و فوتش را به کوزه میدمد تا جانی تازه در آن بدماند. باشد که سرایندگان بسرایند: این کوزه چو من عاشق شادی بوده است.
عکاس: جمشید فرجوند
عکس چهارم: کادر عمودی، رنگی، مردی تنها کنار یک مکعب سنگی نشسته و در پشتسرش دیوارههای کوه معدنی که سر به آسمان کشیده است.
10مکعب مستطیل سنگی و خاکستری انسانی را در بر گرفتهاند که با خیل انسانها درونش را میکاوند، نه برای پناه یافتن در او که برای تهی کردنش از چیزی که آن را شکل و هستی داده است، سنگ، تنهایی و عظمت و باز تنهایی تمامی نکته بنیادی عکسی است که پیشروی مخاطب قرار گرفته و به تصویر درآمده است. نکته پاردوکسال عکس در همین سنگی است که تکیهگاه شده و خود دست کار کسی است که که اینک به او پناه داده است.
رنگ خاکستری سنگها و تیرگی شخصیت علاوه بر تمایز او از زمینه به رفتارهای و تیپیکال شخصیتها یکی عامل دگرگونی و دیگری نماد پایداری و ایستایی نیز اشاره دارد. کادر عمودی برای نمایش عظمت و شکوه کوه سنگی متناسب با بیانیه هنرمند انتخاب شده است. فاصله ورودی به عکس و سنگ تکیهگاه نقششان برای عمق و بعد و برجستگی و حس بودن بسیار حسابشده بهکار گرفته شده است. برای عکسی مینیمال از زیست انسانی در محاصره سنگها؛ نماد سختی و مقاومت که در نبرد نهایی مشخص میشود که شکننده است و کی میشکند، بسیار پر گفتوگو شده است. نقش فرهنگی عکس از واژه سنگ و سنگشکن شروع و تا هزارهها ما را بهدنبال خود میکشاند. تصویر سرشار از شکلهای هندسی، مکعبها و مثلثها و راستخطها است که نمایشگر برودت و سردی رابطه شخصیت و عناصر در صحنه است با آنکه تکیه بر هم دادهاند و گویی پشتیبان همند! مکانیت و کجا بودن تصویر میتواند محل پرسش باشد، اما پرسش مهمتر بودن انسان ولو بهاندازه نقطهای در برابر این عظمت پرسش جذابتر و مهمتری است. نمیدانم شاید فرهادی به کوه است و تیشهاش، شاید!
سخن پایانی
هستی و نیستی، چیستی و کیستی پرسشهای مدامی هستند که جایگاه و کجایی انسان را یادآور میشوند. حضور انسان با همه تاثیرات منفی و مثبتش! خلاف سایر جانداران باتوجه به برخورداری از خلاقیت و تغییر و تکامل و پایهگذاری برتری انسان را شکل داده است، باعث چرخه دوار بینهایت پرسش و پاسخ بشود. بهراستی که این من سرگشته کیست؟