نبض کُند «اقتصاد نشر» در سمنان
یک فرهنگی در گفتوگو با خبرنگار بازار، با بیان اینکه شاید اگر هزینه ساخت کابینت چوبی افزایش یابد، یک نجار به سراغ ام دیافسازی برود یا اصلا کار خود را به در و پنجره و تزئینات تغییر دهد اما یک کتابفروش اگر مغازه خودش را ببندد باید چه کار کند؟ گفت: کار فرهنگی نخستین و آخرین شغل شما است و لذا نه به لحاظ عدم مهارت بلکه به لحاظ فرهنگ حاکم بر این شغلها، شما دیگر نمیتوانید به راحتی هر کار دیگری را انجام دهید.
نشر و کتاب، مطبوعات و چاپ بخش بزرگی از اقتصاد کشورمان را شامل میشود از تامین کاغذ تا صنعت چاپ و همچنین تبلیغات همگی بخشی از یک بازار عظیم هستند اما این بازار متاثر از عوامل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و... سالها است که با تلاطم روبهرو شده است. صنفی که بیش از همه اصناف دیگر در تلاطمهای ارزی و گرفتاریهای اقتصادی، بار سنگینی را بر دوش خودشان حس میکنند زیرا فعالان عرصه فرهنگ و کتاب و هنر و... عقیده دارند که مانند دیگر اصناف نمیتوانند به راحتی شغل شان را عوض یا در رسته دیگری فعال باشند و این امر به مشکلاتشان افزوده است.
یک فرهنگی در گفتوگو با خبرنگار بازار، با بیان اینکه شاید اگر هزینه ساخت کابینت چوبی افزایش یابد، یک نجار به سراغ ام دیافسازی برود یا اصلا کار خود را به در و پنجره و تزئینات تغییر دهد اما یک کتابفروش اگر مغازه خودش را ببندد باید چه کار کند؟ گفت: کار فرهنگی نخستین و آخرین شغل شما است و لذا نه به لحاظ عدم مهارت بلکه به لحاظ فرهنگ حاکم بر این شغلها، شما دیگر نمیتوانید به راحتی هر کار دیگری را انجام دهید.
عدم توانمندی در تغییر شغل
محمدحسین کریمی با بیان اینکه کسی که دست به قلم میزند نمیتواند در بنگاه خانهای با سود چندین درصدی بفروشد در نتیجه فروشنده و دلال و حتی تولیدگر خوبی از یک کتابفروش در نمیآید، بیان کرد: نهایت یک فرهنگی بتواند به همان کارهای فرهنگی خودش بپردازد که امروز همهشان دستخوش تغییرات گسترده و متاسفانه زوال شدهاند.
وی با بیان اینکه ما در همین استان سمنان کتابفروشهایی داریم که حتی عقیده دارند کتاب آموزشی هم نباید فروخت زیرا آن اصالت کتابفروشی را زیر سوال میبرد، افزود: این افراد متاسفانه به جای اینکه دارایی ما باشند، روز به روز رو به زوال میروند و مغازههایشان بسته میشود؛ تعطیلی دو کتابفروشی در خیابان ایستگاه و پاساژ هخامنش شاهرود در همین چند سال اخیر نمونه همین امر بود.
جایگاه از دست رفته
از این فعال فرهنگی و اهل مطالعه درباره اینکه چه باید کرد میپرسیم و او میگوید: باید اقتصاد نشر و صنعت چاپ به جایگاه اصلی خودش برگردد که در این زمینه باید دو کار را صورت داد؛ نخست اینکه دولتها و مسئولان به لحاظ کاهش نرخ تمامشده چاپ کمک کنند و از طرف دیگر ناشران هم کیفیت کتابهای خود را بالا ببرند.
کریمی با اشاره به اینکه کاهش نرخ نشر به افزایش مشتری و خریدار کتاب کمک خواهد کرد زیرا بسیاری هستند که میخواهند کتاب هایی را بخرند و بخوانند اما پول آن را ندارند. امروز یک مثنوی معنوی سادهترین جلد و از یک چاپ معمولی ۴۰۰ الی ۵۰۰ هزار تومان هزینه دارد و این در توان هرکسی نیست، بیان کرد: در گام دوم باید حمایتهایی از ناشران و کتابفروشان و... صورت گیرد تا بتوانند سرپا بمانند.
دولتها کمکی نمیکنند
یک کتابفروش که البته اکنون در بستر مجازی فعالیت دارد در گفتوگو با خبرنگار بازار، ضمن بیان اینکه بهترین کمک دولتها کنار ایستادن و عدم دخالت در صنعت چاپ است، تاکید کرد: هر زمان دولت برای صنعت چاپ تصمیمی گرفت در زیر شش ماه همه چیز کن فیکون شد و یک رج دیوار بدبختی فعالان صنعت چاپ کشور بالاتر رفت.
او که ترجیح میدهد با نام کوچک خودش یعنی علی معرفی شود، میافزاید: بزرگترین محبت دولتها در حق کتابخوانها این است که دست از سرشان بردارند زیرا دخالتهای دولتی جز ضرر چیزی برای این قشرو صنف نداشته است امروز گرانی کتاب سبب شده تا کتابفروشها از هر کتاب یک جلد بیاورند و سه سال در مغازههایشان همان یک جلد را هم نگه دارند و دست آخر هم ندانند که باید با آن چه کنند.
وی با اشاره به گرانی کتاب طی سالهای اخیر، میافزاید: سه سال قبل ۵۰ صفحه کتاب با سادهترین جلد و طراحی ۱۶ هزار تومان نرخ داشت اما امروز ۷۰ هزار تومان نرخ تمام شده آن برای ناشر است و باید ۹۰ هزار تومان بفروشد تا بصرفد. این چه بلایی است که بر سر اقتصاد نشر و کتاب کشورمان آمده است؟ آیا جز این است که این گرانیها به سبب تصمیمات دولتها گرفته شده بود؟ مگر مردم و کتابخوانها و کتابدارها و کتابفروشها کتاب را گران کردهاند؟
محکوم به تعطیلی هستیم
یک کتابفروش که عقیده دارد با روند کنونی نهایتا پنج سال دیگر بتواند مغازه خود را باز نگه دارد، به خبرنگار بازار میگوید: اگر فقط درآمد میانگین من را از کتابفروشی بخواهید بدانید و نه لوازمالتحریر، کاغذ کادو، دفتر، مداد و کاغذ و... حتی ماهی دو الی سه میلیون تومان هم نمیشود زیرا فروش کتاب به شدت کاهش یافته است.
صفایی با بیان اینکه بنده ماهی را شاهد بودهام که فقط دو کتاب فروختهام که یکی آلن دوباتن بود و یکی معروفی میتوانید تمام دفاتر فروش من را حتی نگاه کنید این در حالی است که در یکی از پر رفت و آمدترین معابر شهری هم هستم، تاکید کرد: من اگر کتابها را بیرون بریزم و مغازه را اجاره دهم امروز ۵۰۰ میلیون پیش و ۴۰ میلیون تومان اجاره خواهند داد و این یعنی هر ۳۰ روز درآمد ۹۰ روز کتابفروشی ام را صاحب میشود لذا یک نفر به من بگوید که من چرا نباید این کار را کنم؟ مگر من زن و بچه ندارم؟ مگر زن و بچه من از هوا تغذیه میکنند؟
وی با بیان اینکه بدبختی ما این است که ما در مغازهای ۱۲ میلیون تومان درآمد داریم که اجاره آن ۵۰ میلیون تومان است، افزود: این مشت نمونه خروار از همه آن چیزی است که تحت عنوان بازار نشر و کتابفروشی و... به آن اشاره داریم یک اقتصاد بسیار مشکلدار و مسئولانی که معلوم نیست چه زمانی اراده و توان حل مسائل و مشکلات را پیدا میکنند.
فرهنگیها کوچکتر شدند!
این کتابفروش با بیان اینکه دولتها در این دو دهه اخیر به خصوص از دولت احمدی نژاد به این سو کمر همت بستند تا مشاغل فرهنگی را نابود کنند، تاکید کرد: امروز سهم نشریات و کتاب و روزنامه و... از سبد خانوار کجا است؟ زمانی کتاب و فرهنگیها در زمره اولویتهای ۹ گانه خانوادهها بودند امروز اولویت چندم یک خانواده خرید کتاب است؟ مقصر این امر چیست؟ آیا جز دولتها و آموزش و پرورش بیسواد پرور و مسئولان فرهنگی ما کس دیگر هم مقصر است؟
محسن صفایی که پدرش نیز کتابفروشی داشته است، میگوید: مشکل اینجا است که ما فروش درست و حسابی کتاب نداریم وگرنه کتابهای خوبی در کشورمان تولید شده است مردم امروز به واسطه مشکلات اقتصادی که دارند اصلا به کتاب و محصولات فرهنگی و... فکر هم نمیکنند چه برسد به اینکه بخواهند هزینهای را برای کتاب خریدن داشته باشند در نتیجه تا وضعیت اقتصادی کشورمان درست نشود، این اتفاقات رخ نمیدهد. وی با بیان اینکه امروز پیتزا فروشیها مملو از آدم هستند و مشتریهایشان گاهی صف میایستند و این یعنی باوجود تمام مشکلات اقتصادی، هنوز فستفودها در سبد خانوار قرار دارند و حتی اگر ۳۰ درصد دیگر هم گران شود باز هم استقبال وجود دارد، افزود: مشکل اینجا است که ما نتوانستهایم کتاب را در این راستا نگه داریم، چراکه اصلا سیستم اقتصادی و برنامهریزی، آموزشی و فرهنگی و تبلیغی ما اهمیت کتاب را نمیداند و لذا نمیتواند تبیین هم کند؛ مهمترین دلیل آن هم بیسوادی مدیران تصمیمساز در عرصه فرهنگی طی دو دهه اخیر بوده است.
سخن پایانی
مشکلات اهالی کتاب و کتابفروشیها و همچنین ناشران آنقدر زیاد است که برخی از آنها در استان سمنان کمکم عطای کار را به لقایش بخشیدهاند.