-

پیوند تکنولوژی به هنر

نسرین نوشفر هنرمندی که از تنهایی و شلوغی و سپس با سرک کشیدن به درون انسان‌ها تکنولوژی را به هنر پیوند می‌دهد و خالق تصویر و معنا از دل تکنولوژی و تاریکی با تاباندن نور و رنگ بر زیبایی و طراوت آنها را در شلوغی و ازدحام به چشم و دل مخاطب می‌رساند باشد که دمی را چنین گذرانیم در هوای هنر.

 

نسرین نوشفر1

نقاشی نخست: کادر عمودی، انسانی زیر درختی با پارچه‌ای روشن بر پاهایش و پرنده‌ای بر دستش.

فیگور و حالت چشم‌های شخصیت قرمز بدن! و پرنده و پارچه در این هیاهوی رنگ‌ها و خط‌ها که همانند ریزش بارشی تند بر صحنه می‌بارد و تقسیم ظریف صحنه با رنگ روشن سپید در این ازدحام و شلوغی و در عین حال حفظ هارمونی و توازن تصویر امری است که هنرمند بخوبی توانسته است صحنه را مدیریت کند و گردش نگاه متوازن را بر تمامی تصویر حاکم گرداند. مهر و عطوفت و نمایشش در دل اینهمه رنگ‌های تند و خصوصا قرمز و درخشش پرنده که قرار است پرواز کند از قفسی که مشخص نیست چه مدت مهمانش بوده است و اصولا آیا رهایی در کار هست یا خیر همه نکاتی هست که هنرمند به لحظه دیگر و آینده‌ای که در هر لحظه اکنون می‌شود و درحال نگهش داشته ما را در بلاتکلیفی و کنجکاوی خوشایندی همانند پرنده‌اش منتظر نگاه داشته است. نحوه نگاه کردن و شکل چشم‌های شخصیت از نقاط و ایستگاه‌های قابل تامل اثر هم بلحاظ معنایی و هم فرمی است، هم بلحاظ معنایی محل پرسش هایی از سرنوشت و رابطه‌اش با پرنده و غیرو است و هم از لحاظ فرمی، که با خلاف آمد قابل توجه همانا استفاده از رنگ سپید! و گودی چشم‌ها که مبحث عمق و پرسپکتیو را هم رقم می‌زند امر خلاقانه رخ داده است که در گام بعدی با حضور شره وار رنگ‌های سبز روی بوم در عین رهایی با دقت چینش شده‌اند درست همانند سایر رنگ‌های همجوارشان و توازن رنگی را برقرار ساخته‌اند. رهایی یا بازگشت به قفس پرسشی که به آینده موکول می‌شود حداقل برای بیننده اش.

 

 

2

اثر دوم: نقاشی روی روزنامه، کادر عمودی، طراحی‌های مبهم و نقاشی و رنگ‌ها روی روزنامه با پاسپارتو حصیری.

کادر حصیری اثر نخستین نکته ایست که حضور و تاثیرش را به مخاطب اعلام می‌کند. طراحی شخصیتی مبهم و رنگ‌های قرمز بر شانه راست و در امتداد نگاهش در سمت چپ نیز قابل توجه شده است. نکته اصلی ایده هنرمند اگهی‌ها و ارتباطشان با زیست بهمراه اشاره به بدن ترجیح بند کلی اثر است. نقش نوشته‌ها از گم شدن و کلمه برجسته گمشده نیز نکته معنایی نقاشی را پر رنگ کرده و خوانش اثر را با ذهنیت مخاطب از این کلمه همراه و هموار کرده است. براستی که کمرنگی طرح و درهم آمیزی شان با نوشته‌ها و بخش‌های تیره خوانش مخدوشی از اثر ارائه می‌دهد که شاید خواسته هنرمند چنین بوده است البته طراحی و اجرا بروی روزنامه بجای بوم و قاب بستن با حصیر که جمع بستن امر نو روزنامه و امر قدیم حصیر می‌تواند کارکرد تازه و بدیعی از این اتفاق باشد که هست و نکته‌ای است که به اثر هم بار نوستالژیک و هم همراهی بسوی عصر مدرن امکان‌پذیر می‌کند. یافتن و گم شدن دو نکته توامانی اثر هستند که شانه به شانه و در پهلوی هم مخاطب را همراهی می‌کنند. هم وزنی اجرا و محتوا و فرم سه مثلث متوازی اضلاعی که هنرمند در مرکز آن فراخوان خلاقانه‌اش انجام داده و منتظر واکنش مخاطب است. خلاقیتی ساده از امر کلاژ (الصاق روزنامه و دکمه و سایر چیزها به بوم نقاشی) که صد و پانزده سال پیش در عرصه هنر توسط کوبیست‌ها اجرا می‌شد اینک با یک حرکت عکس و معکوسی دریچه تازه‌ای برای سایر موارد خلاقانه راه را باز نموده است. در حقیقت هنرمند علاوه بر امر خلاقانه به ظرفیت‌های این موضوع نیز توجه داشته است که چگونه هم در اجرا و متریال و هم در ارائه معنا و مفاهیم خلاق باشیم. باری، ما گمشدگان هنر شیرین پناهیم/ و ز هر دو جهان جز هنر هیچ نخواهیم.

 

 

3

نقاد: آتوسا دانش اشراقی

نقاشی سوم: کادر عمودی، نمای از دید پرنده به خیابان با نگرشی کودکانه.

این نقاشی، چشم‌اندازی از شهری است که در میانهٔ تغییر و آشفتگی به نرمی نفس می‌کشد. فرم‌های شکسته، خیابان‌های پر ازدحام و ساختمان‌هایی که گویی تعادل خود را از دست داده‌اند، بازتابی از ناپایداری جهان معاصر را پیش چشم ما می‌گسترانند. خطوط مشبک و سیاه که میان نماهای رنگارنگ بناها کشیده شده‌اند، نه تنها نماد محدودیت و مرز، که شاید اشاره‌ای ظریف به تلاش انسان برای پیوند دادن اجزای پراکندهٔ زندگی باشد. شهر، در اینجا نه یک ساختار منظم، بلکه تکه‌تکه‌هایی از رؤیا، خاطره و اضطراب است که کنار هم چیده شده‌اند. رنگ‌های گرم و سرد، همانند حس‌هایی متناقض، بر بوم پخش شده‌اند. قرمزی دیوارها، سبزی پس‌زمینه و سپیدی‌ها، در کنار هم، داستان شهری را روایت می‌کنند که میان امید و فرسودگی در نوسان است. حرکت ماشین‌ها، بی‌جهت و بی‌قرار، و آدمک‌های پراکنده در پایین قاب، گویای زندگی‌ای هستند که با وجود فرسودگی، همچنان جاری است. در دل این بی‌نظمی، لطافتی نهفته است. آدم‌های کوچک افتاده یا ایستاده، نه در تصویر فاجعه، بلکه در سکوتی پذیرنده، حضوری آرام دارند؛ گویی هنرمند قصد دارد بگوید: حتی در آشفته‌ترین شهرها نیز، زندگی در جریان است؛ نه با هیاهو، بلکه با نجوایی آهسته. اثر، با تمام تلخی‌هایش، نگاهی مهربان به زیستن در عصر بی‌ثباتی دارد. به جای فریاد، با زمزمه حرف می‌زند؛ به جای تصویر ویرانی، لحظه‌ای از پذیرش را ثبت می‌کند. تماشای این تابلو، دعوتی است به مکث؛ به دیدن زیبایی‌های پنهان در میان آشفتگی‌های هر روزهٔ ما.

 

 

4

نقاشی چهارم: کادر عمودی، تلفیق رادیولوژی و نقاشی، شش‌های انسان و ترکیبی از گیاه و پرندها و پروانه ها.

جستن و یافتن زندگی و زیبایی در تاریکی درون انسان و اهمیت بدن شاه بیت سروده هنرمند در اثرش است. زیبایی که در ظلمات شکل یافته و با هارمونی ظریفی از تیرگی و روشن و خط‌های تشکیل دهنده شش‌ها و تصاویر پرندگان و پروانه‌ها گویی به شنیدن سمفونی سکوت جان کیج دعوت شده‌ایم. او در چهار دقیقه سی و سه ثانیه سروده‌اش را به گوش جان ما می‌رساند و در این اثر در یک آن!. در اثر جان کیج ما صداهای بیرونی و درونی را می‌شنویم و در این نقاشی این گفته دوشانی؛ که آیا شنیدن را می‌توان گوش کرد؟ و حس کرد؟ که بنظر می‌آید پاسخ مثبت است! مواجه هستیم. باری نقش سایه و حجمی کردن کار از طریق بکار گیری رادیوگرافی اتفاق قابل توجه و شایسته‌ای از بکارگیری ظرفیت‌ها برای بیانیه‌ها و نکته‌های پیچیده فرمی بهمراه امر زیبایی شناسی و خاصه حس که در نوک قله نشانده و نمایانده شده است. نمایش بلورین درون و پس زدن لایه‌های بیرونی به کمک اندیشه فرا واقع (سوررال) که به کمک همکناری جیزها (پرنده‌ها و پروانه ها) و در جای نامتعارف و غیر واقعی (شش ها) آنهم در چنین فضایی تاریک و روشنی! با طراحی نیرومندی که حجم و احساس را در همین بستر بسته بسیار پرتوان و بیانگر نمایششان داده است. استعاره نیرومند اثر همانا پرنده‌ها و پروانه هایی که از آتشکده قلب آدمی نور می‌جویند و بال می‌سوزانند و اینچنین آرام بر شاخسار وجود نشسته و سکوت را سر داده و گویی منتظر هم نوایی نی هستند که از نفیرش نالیده‌اند مرد و زن.

 

سخن پایانی

چهار اثر و چهار جهت نگاه مخاطب، معمولی، مورچه ای، کبوتری و آخرین آن رادیوگرافی که عمقی‌ترین نگاه به انسان و درونش است و آنهم نه برای تماشا که برای نشان دادن زیبایی ها، پرسش‌ها و چیستی هایی که همراهمان هست و کافیست که کمی خلاق بود تا به نمایش و تماشایش بکشانیم. نکته مهم در آثار نقش خلاقیت و ظرفیت تداومی است که در آثار شاهدش هستیم نه یک حرکت تازه برای خلق اثری تازه بلکه راه تازه مد نظر است و بس.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین