از نوآوری تا کارآفرینی
کارآفرینی موتور تحول و توسعه اقتصاد، فرهنگ و جامعه است و رشد و فراگیری این پدیده میتواند به تحول و دگرگونی اساسی در اقتصاد ملی منجر شود. کارآفرینی فرآیندی است که طی آن فرد کارآفرین با ارائه ایده و فکر جدید ایجاد کسبوکار با قبول مخاطره و تحمل ریسک، محصول و خدمت جدید را ارائه میکند.
تمامی مکاتب اقتصادی از قرن ۱۶ میلادی تاکنون به نحوی کارآفرینی را در نظریههای اقتصادی خویش تشریح کردهاند.
ویژگیهای کارآفرین
در بسیاری از موارد، بهخاطر نزدیکی و وجود تشابهات بین واژههای کارآفرین، نوآور، مخترع، سرمایهگذار و مدیر، آنها را بهجای یکدیگر به کار میبرند، اما فعالان هر یک از این بخشها دارای ویژگی و تفاوتهایی با یکدیگر هستند. خلاقیت یک پدیده ذهنی است و فرد خلاق کسی است که فکر و ایده جدیدی دارد و بهدنبال روش جدیدی برای هر موضوع است. بهعنوان مثال هر فرد عادی در مواجهه با شیشه کثیف خودرو، به این فکر میافتد که شیشه را تمیز کند، اما فرد خلاق به این فکر میافتد که چگونه میتوان شیشهای تولید کرد که کثیف نشود. در اینجا فرد خلاق بهدنبال راه تازه برای یک مشکل است. خلاقیت و اختراع بههم نزدیکند.
گفته شده فرد خلاق، بهدنبال راه و روش تازه برای حل مشکل است، اما او هنوز راه و روش را پیدا نکرده است. ایجادکننده راه و روش تازه، همان «مخترع» است. پس مخترع کسی است که روش یا محصولی را برای نخستین بار تولید میکند. در مثال فوق، کسی که شیشهای تولید کند که کثیف نشود و نیاز به شستن نداشته باشد، مخترع است. نوآور کسی است که قابلیت استفاده و بهصرفه بودن محصول اختراع شده را بررسی و در صورت امکان، آن را تجاری میکند. در مثال بالا، پس از اختراع شیشه توسط مخترع، فرد نوآور بررسی میکند که شیشه تولیدی در مقایسه با شیشههای قبلی، چقدر بهصرفه و اقتصادی است.
سرمایهگذار کسی است که سرمایه (مالی) را در اختیار افراد (در اینجا منظور کارآفرینان است) میگذارد و در برابر آن در سود بهدست آمده نیز شریک میشود. در مثال بالا، کارآفرین برای تجاری کردن محصول تازه اختراع شده (شیشه) احتمالا به سرمایه زیادی نیاز دارد، به همین دلیل با یک سرمایهگذار صحبت میکند تا از سرمایه او برای انتقال محصول به بازار استفاده کند.
سرمایهگذار نیز قبول میکند و سرمایه خود را در اختیار کارآفرین قرار میدهد و در پی آن، در سودی که او از این راه بهدست میآورد، شریک میشود. در این عرصه کارآفرینان با نگاه فرصتگرایانه، واحد کسبوکار را راهاندازی و مدیران آن را اداره میکنند. از آنجا که هر کارآفرینی مسئولیت تمام کارهای مربوط به کسبوکار را برعهده دارد، بهطور کلی میتوان گفت هر کارآفرینی مدیر است اما هر مدیری کارآفرین نیست.
همانگونه که در تعاریف بالا نیز اشاره شد، کارآفرین کسبوکاری را برای خود راه میاندازد. او در راهاندازی و ادامه کسبوکار خود، معمولا کارهای زیر را انجام میدهد:
• سرمایهاش را با ریسک مواجه میکند.
• امور مربوط به خودش را بهشخصه سازماندهی میکند.
• تصمیمگیرنده کارش، خودش است.
• مجبور است برای ادامه فعالیت، مشتریان را خودش پیدا کند.
• همزمان به فعالیتهای متفاوتی میپردازد.
سیاستهای کارآفرینی در سایر کشورها
در مطالعهای که ازسوی سازمان مدیریت صنعتی انجام شده، سیاستهای کارآفرینی در کشورهای استرالیا، امریکا، انگلیس، کانادا، ژاپن، فیلیپین، کرهجنوبی و ایران مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است. به گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، در مطالعهای که ازسوی سازمان مدیریت صنعتی برای بررسی سیاست کارآفرینی کشورهای مختلف انجام شده، سیاست کارآفرینی چند کشور خارجی مطالعه شده و این کشورها به دو گروه تقسیم شدهاند؛ در گروه نخست کشورهای استرالیا، امریکا، انگلیس، کانادا و ژاپن قرار دارند که در تاریخ اقتصاد به کشورهای پیشرفته معروف هستند. این کشورها از آغاز دوره کلاسیک برای پیشرفت، فضای آزاد را برای رشد و توسعه صنایع فراهم آوردند؛ از همین رو در زمان حاضر ابعاد خردتری همچون مسائل فرهنگی در آنها اهمیت پیدا میکند. گروه دوم، کشورهای در حال توسعه یا نوصنعتی هستند که دو استراتژی متفاوت یعنی «استراتژی توسعه صادرات» و «استراتژی جایگزینی واردات» را برای توسعه خود برگزیدهاند. جالب آنکه در هر دو گروه از این کشورها، سیاستهای کارآفرینی از مشابهتهای زیادی برخوردارند. در این گزارش درباره اشتراک تمام این کشورها در حوزه سیاستگذاری برای کارآفرینی آمده است: در سیاستهای کارآفرینی تمام کشورها «بنگاههای خرد» -گرچه هر یک، تعریف خاصی از خرد بودن بنگاهها دارند- بهعنوان هدف برگزیده شدهاند. همچنین تمام کشورهای مزبور تعداد شاغلان را اساسا ملاک اندازه بنگاه قرار دادهاند. در بسیاری از این کشورها مانند ایران همین بنگاههای خرد سهم بزرگی در تولید و اشتغال دارند و سرانجام اقتصاد آزاد در تمام این کشورها یا ریشهای دیرینه دارد (مانند کشورهای پیشرفته) یا در ۲ یا ۳ دهه اخیر با عزمی راسخ پیریزی شده است (مانند کره جنوبی و فیلیپین)؛ بنابراین مقایسه آنها با ایران با سیاستهای اقتصادی جاری در آن اساسا بیهوده است، اما روشن است که باید گامهای بعدی کشورهای مطالعه شده مورد تاکید قرار گیرد. در نگاهی اجمالی به سیاستها و اقدامات کشورهایی که در زمینه توسعه و ترویج کارآفرینی اقداماتی انجام دادهاند، بهنظر میرسد نقطه آغاز حرکت تمام کشورها در روند توسعه و ترویج کارآفرینی، پیریزی یک سازمان یا مرکز مسئول و متولی سیاستگذاری توسعه کارآفرینی باشد، زیرا در تمام آنها دستکم مرکز یا سازمانی، چنین مسئولیت مهمی را برعهده دارد. این مرکز اساسا وسیلهای برای تحقق اهداف مدنظر تلقی میشود. چنین مرکزی به امور بنگاههای خرد میپردازد و تمام سیاستهای دولت در این زمینه از مجرای آن میگذرد.
رابطه کارآفرینی و اشتغال
از آنجایی که کارآفرینی بیشتر در شرکتهای خیلی کوچک، کوچک و متوسط محقق میشود، عامل کلیدی در اقتصاد کشورهای توسعهیافته و حوزه شغلهای جدید است. براساس پژوهشهای موجود گفته میشود این کسبوکارها نهتنها در اقتصادهای توسعهیافته، بلکه در اقتصادهای در حال توسعه و نوظهور نیز نقش تعیینکنندهای دارند. پژوهشی از سوی بانک جهانی نشان میدهد در بازارهای نوظهور، بین ۳۶۵ تا ۴۴۵ میلیون کسبوکار میکرو، کوچک و متوسط (MSMEs) وجود دارد که ۳۰ تا ۲۵ میلیون از آنها کوچک و متوسط (SMEs) هستند و ۵۵ تا ۷۰ میلیون هم کسبوکارهای میکرو هستند. جالب آنکه این اعداد و ارقام فقط براساس آمار رسمی کسبوکارهاست. در اقتصادهای نوظهور جهان حدود ۲۸۵ تا ۳۴۵ میلیون کسبوکار غیررسمی هم وجود دارد. بانک جهانی مینویسد: «کسبوکارهای کوچک و متوسط نقش عمدهای در بیشتر اقتصادها ایفا میکنند؛ بهویژه در کشورهای در حال توسعه. انواع رسمی این کسبوکارها، حدود ۶۰ درصد از کل میزان استخدامها را به خود اختصاص میدهند که برابر با ۴۰ درصد کل درآمد ملی در بازارهای نوظهور است.
سخن پایانی
امروزه کارآفرینی بهعنوان یک راهبرد اثربخش برای توسعه اقتصادی و اجتماعی کشورها شناخته شده است. توسعه کارآفرینی نقش شایستهای برای حضور فعال در بازارهای جهانی، مقابله با رقبا، اشتغالزایی پایدار، توسعه عدالت، کاهش فقر و حل مشکلات جامعه، دولت و بخش عمومی دارد. کارآفرینی فرآیندی پیچیده، بلندمدت و فراگیر است که البته نقش بسزایی در رشد و توسعه اقتصادی کشورها دارد؛ بهطوری که امروزه کارآفرینی به استراتژیکترین و مهمترین ابزار توسعه اقتصادی جوامع پیشرفته تبدیل شده است. توسعه کارآفرینی در ایران نیز بهعنوان اجراییترین و عملیترین استراتژی برونرفت از بنبستها و مشکلات اقتصادی و اجتماعی نیازمند شناسایی و رفع موانع است. توسعه کارآفرینی از یک سو مستلزم ارائه آموزشها و مهارتهای کارآفرینی با رویکرد بازارمحور و براساس نیازهای جامعه در همه سطوح آموزشی است، اما از سوی دیگر به شناخت و رفع موانع و ایجاد زمینههای مناسب به منظور توسعه فعالیتهای تولیدی و خدماتی نیاز دارد. تردیدی نیست که حضور پررنگ دولت در اقتصاد ایران و موانعی که برای رقابت موثر بخش خصوصی و کارآفرینان وجود دارد، توسعه کارآفرینی را کند و بلکه ناممکن میسازد. شاید بتوان گفت کارآفرینان قبل از آنکه رقابت بخش خصوصی را برای فعالیتهای خود احساس کنند موانعی مانند قوانین و مقررات اداری و انحصارات دولتی را مانع کسبوکار خود میبینند.