-

تا کجا چنین شتابان؟

امیرحسن کاکایی_عضو هیات‌علمی دانشگاه علم و صنعت

یک تهرانی تقریبا هر روز با چنین صحنه‌ای روبه‌رو می‌شود: بزرگراه‌هایی که در ساعات مختلف شبانه‌روز قفل است یا با ترافیک سنگین و کند روبه‌رو است. اما کافی است وارد خیابان‌ها شویم؛ ترافیک سنگین‌تر، رفتارهای رانندگی خارج از ادب و نزاکت و بعضا پارک‌های دوبله بیشتر می‌شود. البته وسط شهر تهران، صحنه جالب‌تر می‌شود. چند روز پیش مجبور شدم از خیابان انقلاب و چند خیابان فرعی منتهی به آن بگذرم که یک اتوبوس خراب را در مسیر خط ویژه دیدم. خودروهایی را دیدم که به مسیر خط ویژه، نمی‌دانم با چه مجوزی، وارد می‌شدند و از ما سبقت می‌گرفتند. در برخی خیابان‌ها هم شهرداری برای اینکه مردم پارک نکنند، جدول‌هایی را تا وسط خیابان‌ها آورده و دردسر مردم را بیشتر کرده است. البته مردم هم کار خودشان را می‌کنند و کوچک‌ترین سوراخی که پیدا ‌کنند، پارک می‌کنند، حتی زیر تابلوی حمل با جرثقیل و روی پل خانه مردم و... حالا بگذریم از متروهایی که در ساعات عادی روز، بسیار شلوغ هستند و امروزه رفت‌وآمد در آنها، فرهنگ خاص خود را پیدا کرده است.

اما این موضوع تا کجا پیش می‌رود؟ اصولا چرا این‌گونه شده است؟ واقعیت این است که امروز مردم صاحب خودروهای شخصی شده‌اند و از آن سو حمل‌ونقل عمومی روزبه‌روز مستهلک‌تر می‌شود. نتیجه چه می‌شود؟ هر روز بر تعداد خودروهای شخصی در شهر افزوده می‌شود. ترافیک سنگین‌تر می‌شود و ناوگان حمل‌ونقل عمومی با این اوضاع ناکارآمدتر می‌شود، چون ناوگان ناکارآمدتر می‌شود، مردم هر روز بیش‌ازپیش به استفاده از خودرو شخصی روی می‌آورند. نتیجه اینکه این چرخ باطل با شتاب فراوان دنبال و ترافیک هر روز بدتر از دیروز می‌شود. کارآیی پایین می‌آید و در نهایت هزینه‌ها بالا می‌رود و اقتصاد بیش‌ازپیش ضربه می‌خورد.

چرخه جالب دیگری در کنار این چرخه اصلی وجود دارد که این سقوط به ته دره ناکارآمدی را سرعت بیشتری می‌بخشد. تعداد خودرو شخصی بیشتر به‌معنی نیاز به‌جای پارک بیشتر است. از آنجاکه امکان ندارد سرعت رشد فضاهای پارکینگی بالاتر از نرخ تولید و ورود خودرو شخصی به ناوگان باشد، به سرعت این خودروها جای بیشتری را در شهر اشغال و موانع بیشتری در حمل‌ونقل ایجاد می‌کنند. افرایش این موانع، به‌معنی کندی بیشتر ترافیک خواهد بود و ادامه چرخه قبلی.

اما در کنار این دو چرخ افزاینده، سرعت استهلاک کارآیی اقتصادی در شهر، یک چرخه دیگر هم به‌وجود آمده که آن را چرخه استهلاک اخلاق می‌نامم. وقتی مترو و اتوبوس کم است و تعداد مسافر زیاد، خودبه‌خود احترام و ادب فراموش می‌شود. وقتی ترافیک زیاد می‌شود، نه‌تنها موتورسواران، خلاف‌جهت خیابان حرکت، بارهای نامتعارف جابجا و برای مردم مزاحمت ایجاد می‌کنند، بلکه به‌تدریج روی رانندگان خودروها از جمله وانت‌ها باز می‌شود و قانون در مسیر خلاف زیر پاگذاشته می‌شود. مردم وقتی جای پارک گیر نیاورند، حاضر می‌شوند زیر تابلوی توقف ممنوع پارک کنند. وقتی چند بار تابلوهای رانندگی به این مهمی را نادیده گرفتند، به‌تدریج کل قانون را نادیده خواهند گرفت. وقتی همین‌جای پارک غیرقانونی هم کمیاب شد، آماده می‌شوند برای فتح آن با دیگران رقابت کنند. وقتی رقابت از حد گذشت، حاضر می‌شوند برای آن جایگاه، بجنگند و درگیر شوند؛ حالا یک نفر در حد یک چشم غره و نفر دیگر با یک ناسزا و در نهایت حتی به چاقو و چاقوکشی خواهد رسید. این چرخه افول اخلاق و زیر پاگذاشتن قانون به‌همین‌جا ختم نخواهد شد. جامعه‌ای که دائما قوانین رانندگی را زیر پابگذارند و اخلاق را نادیده بگیرند، به‌تدریج از منظر اخلاقی افول خواهد کرد. اعصاب‌ها خراب‌تر خواهد شد و در نهایت به درگیری‌های بزرگ‌تر خواهد انجامید.

این‌ها تنها گوشه‌ای از نتایج بی‌توجهی مسئولان در ۲ تا ۳ دهه گذشته به حمل‌ونقل عمومی و برعکس تمرکز روی بازار خودرو سواری است. مسائل دیگری مانند آلودگی محیط‌زیست و مصرف سوخت و... را می‌گذاریم برای نوشتارهای دیگر. مسئولان هر قدر آمار و دائم برای آینده وعده‌وعید بدهند، امروز همه می‌دانیم که نه مترو داخل شهر و حومه شهر اوضاع خوبی دارد، نه حمل‌ونقل ریلی بین‌شهری و کشوری. کیست که نداند بعد از این ‌همه سال هنوز خیلی از مسیرهای راه‌آهن ما تکمیل نشده و آنها هم که تکمیل شده‌اند، زیر ظرفیت کار می‌کنند. سرعت قطارهای ما در حالی زیر 120 کیلومتر بر ساعت است که سرعت 200 کیلومتر بر ساعتی در کشورهای پیشرفته، موضوعی بدیهی است و البته سرعت‌های بالا 300 کیلومتر بر ساعت اجرایی و در حال توسعه در تمام شبکه است. تصور کنید قطاری با سرعت بالای 300 کیلومتر بر ساعت داشته باشیم که بین تهران و مشهد در رفت‌وآمد باشد. تصور کنید بین تهران و چابهار چنین خطی وجود داشت. چه اتفاقی می‌افتاد؟ واقعا اگر هم‌اکنون مسیرهای جاده‌ای، ریلی و هوایی ما درست بود، آیا باز هم استان سیستان‌وبلوچستان چنین چهره‌ای داشت؟ مگر چابهار چه چیزی کمتر از بندر گوادر دارد؟ قشم چه چیزی کمتر از دوبی دارد؟ چرا سال‌هاست پل کوتاه بین خاک مادری و قشم، با وجود سرمایه‌گذار ساخته نمی‌شود؟

همانطورکه بارها عرض کرده‌ام، مشکل کشور سیاست‌گذاری‌های غلط در زمینه صنعت خودرو و حمل‌ونقل است. اولویت‌ها سال‌هاست جابجا شده است. اولویت اصلی کشور، ابتدا توسعه زیرساخت‌های کلان و عمومی حمل‌ونقل بار و مسافر بین‌شهری و داخل شهری آن هم با اولویت سیستم‌های ریلی است. بعد از آن، توسعه ناوگان اتوبوس‌رانی و کامیون و تریلی اولویت بعدی خواهد بود. نهایتا بعد از آن هم باید رفت دنبال سیستم‌های تاکسی و ون که تعداد بیشتری مسافر را جابجا می‌کنند و همچنین کامیونت‌ها که بار بیشتری را نسبت به وانت‌ها جابجا می‌کنند. بعد از همه این اولویت‌ها می‌رسیم به خودرو سواری، وانت و موتورسیکلت. اما مسئولان ما درست برعکس عمل می‌کنند و نتیجه‌اش این شده که می‌بینید: موتورسیکلت شده است ابزار جابجایی بار و مسافر. البته این‌ها تنها نمونه‌ای از نتایج سیاست‌گذاری‌های غلط بود. کاشکی مسئولان کمی به خود بیایند و در این مسیر بیست سی‌ساله نگاهی بیندازند و تا قبل از اینکه در باتلاق ناکارآمدی و بی‌اخلاقی کامل فرو برویم در سیاست‌های خود بازنگری کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین