-
نویسنده<!-- -->:<!-- --> <!-- -->امیرعباس آذرم‌وندتحلیل صمت از وضعیت صنعتی دیرپا در اقتصاد ایران

نساجی در ۲۸ سال به صنعتی منزوی تبدیل شد

باوجود مزیت‌های صنعت نساجی و پوشاک، سهم ارزش‌افزوده این صنعت از کل ارزش‌افزوده صنعتی از ۲۵.۵ درصد به کمتر از ۵ درصد در ۳ دهه گذشته رسیده است.

نساجی در ۲۸ سال به صنعتی منزوی تبدیل شد

بررسی نتایج یک مطالعه تحلیلی نشان می‌دهد که چالش‌های صنعت نساجی دارای ۳ سطح درون‌بنگاهی، مسائل مربوط به محیط خارجی نزدیک شامل مشکلات مربوط به زنجیره تامین و ساختار بازار و در نهایت، شامل مسائل ناشی از محیط خارجی دور از جمله مشکلات مربوط به قواعد تجاری و ناهماهنگی دستگاه‌های مجری اثرگذار در طول زنجیره ارزش صنعت است. بررسی چالش‌ها و روندی که صنعت نساجی و پوشاک ایران در ۲۸ سال گذشته پشت‌سر گذاشتند، شاید نمودی از وضعیت واقعی اقتصاد ایران باشد که به‌گفته حجت میرزایی، عضو هیات‌علمی دانشگاه علامه‌طباطبایی و معاون وزیر کار در دولت روحانی، در تمام ۴۰ سال گذشته، رشدی کمتر از میانگین جهانی داشته و از سال ۹۰ به این سو، همان رشد اندک را هم تجربه نکرده‌ است. بررسی افول صنعت نساجی ایران، باتوجه به ارزآوری به‌مراتب بیشتر این صنعت نسبت به متوسط صنایع کشور (ارزآوری هر کیلوگرم فرش ۱۲ دلار و هر کیلو مواد معدن ۰.۳ دلار است) حاوی نکات فراوانی است که در ادامه مطرح می‌شود. صمت در تحلیل پیش‌رو به بررسی وضعیت ۲ صنعت دیرپا در اقتصاد ایران پرداخته که برپایه گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی تهیه شده است.

صنعتی کلیدی برای اقتصادهای مختلف دنیا

صنعت نساجی و پوشاک، صنعتی مهم و کلیدی برای اقتصادهای مختلف دنیا محسوب می‌شود که در تجربه توسعه صنعتی کشورهای موفق در ۲ قرن گذشته، همواره نقش پیشران را در مرحله‌ای از توسعه آنها ایفا کرده است. این صنعت از مزیت‌های ارزش‌آفرینی بالا و اشتغالزایی گسترده در کنار تحریک توسعه سایر صنایع و سرریزهای گسترده افقی و عمودی برخوردار بوده و از همین منظر نقش پیشران را در این کشورها ایفا کرده است. این صنعت یکی از صنایع قدیمی و دارای مزیت ایران محسوب می‌شد که همواره از منظر ارزآوری، اشتغالزایی و تاثیر بر دیگر صنایع موردتوجه بوده است.

باوجود قدمت بالای این صنعت، نزول سهم این صنعت از ۲۵.۵ درصد از ارزش‌افزوده کل بخش صنعت در سال ۷۰ به حدود ۵ درصد در سال ۹۸، حکایت از افول این صنعت دارد.

افول صنعتی پولساز

صنایع نساجی و پوشاک یکی از صنایع با دامنه‌ای بسیار وسیع و متنوع است که با بهره‌مندی از ۷ درصد کارگاه‌های صنعتی بالای ۱۰ کارکن از جمله صنایع مهم کشور به‌شمار می‌رود. به‌گزارش صمت و به نقل از بازوی پژوهشی مجلس، با این حال، از آنجا که بحث سهم از تعداد شاغلان صنعتی باز می‌گردد، این عملکرد در سطح پایین‌تر و معادل ۶.۵ درصد است. باتوجه به ماهیت کاربر این صنایع، این شکاف عملکردی میان‌سهم از تعداد کارگاه‌های فعال و تعداد شاغلان می‌تواند در نتیجه تولید کمتر از ظرفیت بنگاه‌های فعال در این صنایع رخ داده باشد که نتیجه آن، کاهش توانایی بنگاه‌های این ۲ صنعت در ایجاد اشتغال است.باتوجه به سهم این صنایع از ارزش نهاده‌های مصرفی (۱.۸ درصد) و سهم ارزش ستانده حاصله (۲ درصد) می‌توان دریافت که در مقایسه با سهم این صنایع از تعداد کارگاه‌ها و شاغلان صنعتی، حجم فعالیت به‌مراتب پایین‌تر است و این دلیل دیگری مبنی بر تولید کمتر از ظرفیت است. شدت این مسئله در صنایع پوشاک به نسبت نساجی شدیدتر هم هست. به‌طوردقیق‌تر، ارزش محصولات تولیدی و نهاده‌های مصرفی در صنایع پوشاک در مقایسه با تعداد کارگاه‌ها و شاغلان صنعتی در این صنعت بسیار پایین‌تر است. در حالی که صنعت پوشاک به‌لحاظ آنکه لکوموتیو صنعت نساجی به‌شمار می‌رود، از اهمیتی دوچندان برای توسعه و تقویت برخوردار است.

صنایع نساجی و پوشاک با بهره‌مندی از سهم ۷ درصدی از کل بنگاه‌های صنعتی با بیش از ۱۰ کارکن، تنها ۲.۶ درصد از ارزش‌افزوده صنعتی حاصل از این گروه بنگاه‌ها را به خود اختصاص می‌دهد. البته برحسب کل تولید صورت‌گرفته در این صنایع، سهم ارزش‌افزوده حاصل تا ۴.۸ درصد از کل ارزش‌افزوده صنعتی کشور قابل‌افزونی است. البته این بهبود عملکرد در حالی است که اطلاعات دقیقی از تعداد بنگاه‌های خرد، در این صنعت موجود نیست و این خود به سخت شدن فرآیند مدیریت و سیاست‌گذاری در این صنعت منجر شده است.

بهترین عملکرد نسبی بنگاه‌های فعال در این صنعت در برابر سایر بنگاه‌های دارای ابعاد مشابه در صنعت، مربوط به بنگاه‌های کمتر از ۱۰ کارکن است. این مسئله به‌شکل شدیدتر درباره ارزش‌افزوده حاصل از تولید بنگاه‌های زیر ۱۰ نفر کارکن نساجی و پوشاک در مقایسه با سایر بنگاه‌های کمتر از ۱۰ نفر کارکن در بخش صنعتی کشور قابل‌مشاهده است.در واقع بنگاه‌های کوچک فعال در صنایع پوشاک و نساجی واحدهای مهمی هستند که باید درباره آنها برنامه‌ریزی دقیق صورت بگیرد. این در حالی است که واحدهای مذکور از درجه سازمان‌یافتگی اندکی برخوردار هستند.

بی‌توجهی به ظرفیت‌های بالقوه برای ارزآوری

در سال ۱۴۰۰ صنایع نساجی و پوشاک به‌طوررسمی ۴۹۴.۵ میلیون دلار صادرات داشتند و حجم واردات در این بخش یک میلیارد و ۶۶۶ میلیون دلار بوده که نشان‌دهنده تراز تجاری منفی یک میلیون و ۱۷۱ میلیون دلاری این بخش است. باید توجه داشت که این عملکرد بدون در نظر گرفتن حجم تجارت غیررسمی کشور است. باوجود ضعیف بودن صنعت پوشاک و نساجی از نظر ارزآوری، اما نباید فراموش کنیم که ظرفیت‌های بالقوه ارزی فراوانی در این بخش وجود دارد که این صنعت را همچنان مهم نگه می‌دارد. به‌طورمثال، ارزش نسبی کالای صادراتی در صنایع پوشاک و نساجی در مقایسه با سایر صنایع منبع پایه بسیار بیشتر است (به‌ترتیب ۱۱، ۶ و ۲ دلار برای فرش، پوشاک و نساجی به‌ازای هر کیلوگرم) که بیانگر ظرفیت‌های بالقوه صنعت برای ارزآوری، در صورت برنامه‌ریزی صحیح است.

قدمت زیاد و زیانی فراوان!

بررسی روند سهم‌گیری صنایع نساجی و پوشاک از تولید صنعتی کشور، مبین روندی کاهنده از ۲۵.۵ درصد در سال ۷۰ به ۸.۱ درصد در سال ۸۰ و ۶.۴ درصد در سال ۹۰ و در نهایت ۴.۸ درصد در سال ۹۸ است. یکی از دلایل این کاهش، کوچک شدن اندازه تقاضای داخلی است.عامل موثر دیگر بر کاهش سهم نساجی و پوشاک از کل صنعت کشور به تضعیف توازن رقابت‌پذیری هزینه‌ای و کیفی محصولات این رشته فعالیت صنعتی در نتیجه کاهش توان سهم‌گیری و فروش در بازار برمی‌گردد. در نهایت و باوجود کاهش سهم‌بری از اقتصاد، همچنان در جایگاه مهمی به‌لحاظ توان ارزش‌زایی قرار دارند. در ابتدای دهه ۷۰، توان خلق ارزش‌افزوده در صنایع نساجی و پوشاک در محدوده نزدیک به متوسط بخش صنعتی قرار داشت. در طول ۳ دهه گذشته، روند نزولی ارزش‌زایی در بخش صنعتی رخ داد؛ حال آنکه در صنایع پوشاک این روند صعودی بوده است. درباره صنایع نساجی نیز گرچه این نسبت کاهنده است، در مقایسه با متوسط صنعتی، همچنان وضعیت بهتری دارد. نکته مهم دیگری که در زمینه توان خلق ارزش‌افزوده صنایع نساجی و پوشاک باید موردتوجه باشد، آن است که توان خلق ارزش‌افزوده این صنایع با لحاظ عملکرد بنگاه‌های کوچک، به‌مراتب بیش از حالتی است که کارگاه‌های صنعتی با کارگر بیش از ۱۰ نفر موردنظر قرار می‌گیرند. همچنین مطابق آمار سهم صنایع نساجی و پوشاک از مواد اولیه داخلی کل صنعت از ۶.۱ درصد در سال ۸۱ به ۱.۷ درصد در سال ۹۸ کاهش یافته است. باتوجه به روند کاهش سهم این صنعت از عملکرد صنعتی کشور، کاهش سهم آن از مواد اولیه کل صنعت (از ۶.۱ درصد سال ۸۱ به ۱.۷ درصد در سال ۹۸) قابل انتظار است، اما چنانچه به سهم این صنعت از مواد اولیه خارجی مورداستفاده توجه شود، نشان می‌دهد بار هزینه‌های وارداتی در این صنعت به نسبت کاهش تقاضای آن از مواد اولیه کاهش نیافته و بخش مهمی از این مسئله به‌دلیل نامتوازن بودن زنجیره تامین در این صنایع رخ داده است. با این توصیف، آسیب‌پذیری صنایع نساجی و پوشاک از شوک نرخ مواد اولیه و واسطه‌ای وارداتی، در مقایسه با کاهش اندازه فعالیت در این صنایع، کاهش نیافته است.

ضریب وابستگی در بسیاری از حلقه‌های تولید دخیل در زنجیره نساجی و پوشاک متغیر است و به هر میزان که به ابتدای زنجیره نزدیک می‌شود، رقم آن هم بیشتر می‌شود. در واقع، شرایط عوامل تولید در حلقه‌های ابتدایی زنجیره برای تولیدکنندگان این صنعت، در معرض نوسانات بازارهای جهانی است. با این توصیف، مسئله ناترازی در زنجیره تامین این فعالیت صنعتی از دیگر موضوعاتی است که باید به‌شکل جدی موردتوجه قرار بگیرد.در این میان، با مقایسه سهم پرداخت‌های غیرصنعتی صنایع نساجی و پوشاک از ارزش ستانده، به‌عنوان شاخصی از شدت اهمیت هزینه‌کرد بنگاه‌ها در امور تحقیق و توسعه، بازاریابی، فروش و حمل‌ونقل در ایجاد ستانده می‌توان دریافت که در صنایع نساجی و پوشاک در مقایسه با میانگین بخش صنعت کشور، پرداخت بابت خدمات غیرصنعتی افت بیشتری را تجربه کرده است. این مهم می‌تواند نشان‌دهنده نامساعدتر شدن فضای کسب‌وکار این صنعت و در نتیجه چرخش هزینه‌کرد بنگاه در بخش تولید و فعالیت‌های مربوط به آن باشد.

کاهش سهم پرداخت‌های غیرصنعتی در صنایع نساجی و پوشاک از ارزش ستانده این صنایع، اگرچه ممکن است در نتیجه فشار هزینه‌های تولیدی در مقابل هزینه‌های غیرتولیدی و متصل به تولید رخ داده باشد، در نهایت می‌تواند با محدود کردن زنجیره ارزش در این صنایع، موجب کوچک شدن اندازه فروش در بازار شود و تشدید مشکلات مطرح در بند گذشته را رقم بزند. از جمله نکات مهم در گزارش اخیر این است که سهم صنایع نساجی و پوشاک از کل ارزش‌افزوده صنعتی در حال کاهش است، به‌گونه‌ای که سهم این صنعت از یک‌چهارم کل صنایع کشور به یک‌بیستم، در عرض ۲۸ سال کاهش یافته است. در حالی که توان خلق ارزش‌افزوده در این صنایع به‌مراتب بیش از متوسط صنایع کشور است. سهم صنایع نساجی و پوشاک از صادرات صنعتی روندی کاهنده در پیش گرفته است و در بخش درآمدهای صادراتی هم، بدون لحاظ درآمدهای حاصل از صادرات فرش، این صنعت سهم ناچیزی در سبد صادراتی (کمتر از یک درصد) دارد. حال آنکه متوسط ارزش هر تن محصول صادراتی این صنایع به‌مراتب بیش از متوسط بخش صنعتی است.

چالش‌های متعدد صنعت نساجی

از شاخص‌های مناسب در تعیین شدت خدماتی‌سازی، توجه به پرداخت‌های غیرصنعتی در صنعت موردبحث است. سهم صنایع نساجی و پوشاک از کل پرداخت‌های غیرصنعتی در مجموع صنعت ایران کمتر از یک درصد است که باتوجه به سهم این صنعت از ارزش‌افزوده صنعتی، رقم بسیار ناچیزی است. در واقع در صنایع نساجی و پوشاک، بیشتر تمرکز بنگاه‌ها بر قسمت‌های فیزیکی زنجیره ارزش است. این در حالی است که توزیع ارزش در زنجیره کسب‌وکار متکی بر انواع خدمات ویژه به‌ویژه در ایده‌پردازی، ترکیب مواد و طراحی محصول یا خدمت و بازاریابی و نحوه عرضه آن به مصرف‌کننده نسبت به بخش تولید قرار دارد.

طبق نمودارها، سهم پایین هزینه‌های تحقیق، توسعه و طراحی از کل پرداختی بخش صنعت در عمده زیربخش‌های صنایع نساجی و پوشاک در مقایسه با بخش صنعتی کشور موید یک عارضه جدی در زنجیره خدماتی‌سازی در این صنعت است. در واقع جز حلقه آماده‌سازی و ریسندگی الیاف مصنوعی، سایر حلقه‌های زنجیره تولید صنعت نساجی و پوشاک از ارقام پایین هزینه‌کرد در تحقیق و توسعه نسبت به متوسط صنعت (۱.۳ درصد) برخوردار هستند. این موضوعی است که تاثیر مستقیم آن بر توان موقعیت‌یابی محصولات این رشته فعالیت کلیدی در برابر رقبای منطقه‌ای و جهانی آن وارد می‌شود.از سوی دیگر، انگیزه پایین ارتقای بهره‌وری عوامل تولید در شرکت‌ها در نتیجه عوامل مختلف رخ داده که از آن جمله می‌توان به کاهش حاشیه سود در این صنعت، ضعف بهره‌مندی از نیروی انسانی خلاق و با بهره‌وری بالا و همچنین فرسودگی تجهیزات و ماشین‌آلات اشاره کرد. از سال ۷۰ تا امروز، نسبت بهره‌وری در صنایع پوشاک و نساجی کمتر از متوسط نرخ بهره‌وری بخش صنعت بوده، در واقع به نسبت تعداد شاغلان صنایع نساجی و پوشاک انتظار می‌رفت سطح تولید بالاتری حاصل شده باشد که به‌سبب پایین بودن بهره‌وری در این صنایع، این امر محقق نشده است.همچنین در حالی که متوسط عمر بیش از ۷۰ درصد ماشین‌آلات مورداستفاده در ایران حدود ۳۰ سال است، نساجی به‌دلیل بهره‌مند نشدن از فناوری‌های جدید و به‌روز و همچنین دانش فنی، در مقایسه با صنعت نساجی دنیا عقب‌تر بوده و قدرت رقابت آن در حال تضعیف است. نگاهی به سیر تحولات تشکیل سرمایه در تولید نشان می‌دهد که روند به‌شدت نوسانی و در بیشتر موارد، سیر نزولی تشکیل سرمایه در بخش صنعت نساجی، حاکی از فرسوده شدن فناوری تولید و زوال تولید صنعتی است.

در حالی که سهم تشکیل سرمایه ثابت صنعت نساجی از کل صنعت در سال ۹۱ حدود ۷.۱ درصد کل صنعت بوده و حتی در سال ۸۲ این رقم به ۱۰.۳ درصد رسیده و در یک روند نزولی به ۳.۱ درصد در سال ۹۸ تنزل یافته است. مشابه این روند، برای صنعت پوشاک هم رخ داده است: این روند به‌نحوی بوده که سهم ۰.۲۲ درصدی پوشاک در سال ۸۱ به ۰.۱ درصد در سال ۹۸ رسیده است. گفتنی است، گاهی بنگاه از تجهیزات و فناوری‌های به‌روز برخوردار است، اما به‌دلیل نبودن نیروی انسانی آموزش‌دیده، متخصص و خلاق، امکان بهره‌مندی از همه ظرفیت‌های تجهیزات وجود ندارد.

دیدگاهتان را بنویسید

بخش‌های ستاره دار الزامی است
*
*

آخرین اخبار

پربازدیدترین