تولید، توجیه اقتصادی ندارد
امین شجاعپیلهورد-فعال دانشبنیان در زمینه ماشینآلات و تجهیزات پیشرفته
در دنیای درهمتنیده امروز، یک واحد تولیدی نمیتواند صفر تا صد تولید یک محصول را بهعهده بگیرد، حال میخواهد در اکوسیستم دانشبنیان فعالیت کند یا خارج از این اکوسیستم به فعالیت بپردازد. بنابراین، واضح است که بیثباتی اقتصادی و نوسانات نرخ ارز، تاثیر جدی بر فعالیت دانشبنیانها بهویژه در حوزه ماشینآلات میگذارد. از آنجاییکه با افزایش نرخ دلار، هزینهها در بخشهای گوناگون تولید افزایش پیدا میکند، بهطور قطع دانشبنیانها نیز برای تولید کالاهای خود باید هزینههای بیشتری صرف کنند که در بسیاری از موارد این تولیدات توجیه اقتصادی هم ندارد. در شرایطی که نرخ کالایی متناسب با نرخ روزانه دلار تعیین میشود، تثبیت قیمتها به چند ماه زمان نیاز دارد. در این فرآیند، بیثباتی اقتصادی در عمل خریدها و سفارشهای قبلی را با ضرر همراه میکند و به نوبه خود از توجیه اقتصادی فعالیت در اکوسیستم دانشبنیانی میکاهد.
در شرایط فعلی که تاریخ اعتبار خریدها یکروزه است، اگر تولیدکننده موفق به خرید مواد اولیه شود، در بسیاری از موارد، نرخ این مواد به دوبرابر هم میرسد. در کل دانشبنیانهایی که در زمینه ماشینآلات فعالیت میکنند برای خرید نهادهها و مواد اولیه تولید با معضل جدی کمبود مواجه هستند. از آنجاییکه دانشبنیانها در زنجیره تولید قرار دارند، اخلال در هر بخشی از این زنجیره، قطعا به فعالیت و تولیدات نهایی آنها، آسیب جدی وارد میکند. از سویی هم با بالا رفتن نرخ ارز، دیگر تولید برای دانشبنیانها توجیه اقتصادی ندارد و بیشتر آنها به ناچار در سکون بهسر میبرند.
حال اگر با یک نگرش تکبعدی به وضعیت کنونی دانشبنیانها بنگریم، نظر برخی مسئولان درباره تاثیر نرخ ارز بر فعالیت دانشبنیانها درست است؛ اینکه با افزایش نرخ ارز، نرخ مواد اولیه وارداتی و در نهایت قیمت تمامشده کالاها افزایش مییابد، امری واضح است. این روند، شرایط را برای دانشبنیانهایی که محصولاتی را تولید میکنند، هموار خواهد کرد و دستشان را در رقابت بازتر خواهد گذاشت، اما واقعیت حول سناریو دیگری میچرخد. بنابراین تحلیل یکجانبه درباره تاثیر نرخ ارز بر دانشبنیانها صحت ندارد، چراکه باید فعالیت دانشبنیانها را اکوسیستمی دید و عملکرد آنها را در یک زنجیره در نظر گرفت.
نرخ ارز همواره یک نقطه اپتیمم دارد. فرض کنید نرخ دلار هزار تومان است، در این شرایط تولید توجیه اقتصادی مطلوبی ندارد، چراکه تولیدکننده داخلی افزون بر هزینههای تولید، باید هزینههای تحقیق و توسعه و حقوق و مزایا را نیز بپردازد. در این شرایط برای تولیدکننده داخلی امکان رقابت با کالاهای وارداتی وجود ندارد؛ بنابراین این رویکرد منجر به ایجاد اشتغال و توسعه فعالیت دانشبنیان نمیشود. در واقع این نوع ایستایی در تولید بهدلیل نبود قابلیت کافی نیست، بلکه نشات گرفته از نرخ دلار است؛ یعنی نرخ دلار بهقدری پایین است که اصلا توجیه اقتصادی برای تولید باقی نمیماند، چراکه کالا با همان کیفیت، بلکه بالاتر و با قیمتی مناسبتر وارد میشود. نظیر چنین روندی را در برخی کشورهای حوزه خلیجفارس که ارزش پولشان از دلار بیشتر است، میتوان دید. در این شرایط، دلار باید به نقطه اپتیمم برسد، یعنی روند واردات و صادرات بهگونهای باشد که به کسب منافع ملی بینجامد. بهعبارتی نرخ دلار باید به سطحی برسد که تولید داخل بهصرفهتر باشد تا هم چرخ صنعت بگردد و هم اقتصاد پویاتر شود. بهاعتقاد من، افزایش نرخ دلار تاثیر زیادی بر فعالیت دانشبنیانها دارد. در شرایط فعلی بسیاری از دانشبنیانها در یخزدگی اقتصاد بهسر میبرند و توان قیمتگذاری و ادامه فعالیت ندارند.
به نظر بسیاری از فعالان حوزه دانشبنیان بهویژه واحدهایی که مواد اولیه خود را وارد میکنند، تخصیص ارز دولتی هم به کار دانشبنیانها نیامد. دانشبنیانها برای تولید محصولات خود ناچار به واردات مواد اولیه هستند و طبیعی است که خریدهای خارجی باید با ارز انجام شود و از آنجایی که ارز دولتی به بسیاری از تولیدکنندگان محصولات دانشبنیان اختصاص پیدا نمیکند؛ بنابراین به ناچار باید مواد و تجهیزات موردنیاز خود را با ارز غیردولتی وارد کنند. این مسئله علاوه بر اینکه هزینه هنگفتی دارد، نرخ تمامشده محصول را نیز افزایش خواهد داد؛ در نتیجه دانشبنیانها یا باید نرخ را بالا ببرند که اجازه افزایش نرخ را ندارند یا باید ضرر زیادی را متحمل شوند. با تخصیص نیافتن ارز مناسب، شرکتهای دانشبنیان ضرر میکنند و ورشکسته خواهند شد.