شرایط زیستمحیطی ناشی از تغییرات اقلیمی در سراسر کره زمین بهگونهای است که امروز زنگ خطر آثار زیانبار و جبراننشدنی آن در اغلب مناطق بهویژه کشورهای خاورمیانه شنیده میشود، بههمیندلیل در جریان طرحهایی با محوریت سازگاری و احیای سرزمینی، اقدامات موثری را نیز بهاجرا در آوردهاند.
در حال حاضر طرحهای سازگارانه در جهان در مقیاسی وسیع با هدف احیای گسترده مناطق بیابانی و بیابانزدایی در حال اجرا هستند، نظیر دیوار سبز افریقا که چند کشور را در بر گرفته است یا اقدامات کشورهای جنوبغرب آسیا نظیر عربستان که طرح ۱۰ میلیارد درخت مدنظر قرار دارد که بسیار بلندنظرانه و برخی از اقدامات آنها فراسرزمینی است. توصیه ما بهعنوان متولیان بخش بیابان در کشور که با موضوع مقابله با بیابانزایی ارتباط مستقیمی داریم، این است که اولویت باید در کنترل عوامل تخریبزا باشد. بیشک جلوگیری از بروز عوامل تخریبزا از احیای و بازسازی مناطق بیابانی مهمتر است. بهعبارت روشنتر اگر از آنچه داریم، بتوانیم مراقبت کنیم تا از بین نرود؛ بیشتر به نفعمان خواهد بود و بهتر میتوانیم از اکوسیستم خود حفاظت کنیم تا اینکه بخواهیم دوباره مناطق بیابانی را احیا کنیم.
اقدامات سازگارانه باید با سرشت طبیعت همخوانی داشته باشد. برای مثال، طرحهای انتقال آب هیچگاه رویکرد سازگاری با طبیعت نداشته است، همچنین سدسازی در مناطق خشک هم، نمونه یک اقدام ناسازگارانه است. در درازمدت دیدهایم که بسیاری از کشورهایی که سدهای بزرگی را ساختند، در نهایت بعد از یک قرن، شروع به تخریب سدها کردند. از آنجایی که در هر منطقهای بهویژه مناطق خشک و نیمهخشک، جریان آب و هیدرولوژیکی یک اکوسیستم رقمساز سایر عوامل است، بههمیندلیل هر اقدامی در طبیعت باید بسیار احتیاطآمیز باشد. همخوانی با طبیعت طیف وسیعی دارد، از پوشش گیاهی کاشتهشده تا فناوری مرتبط با طبیعت.
یکی از عوامل تخریب سرزمین، سوءمدیریت منابع آبی است. متاسفانه در شرایط فعلی، آبهای زیرزمینی در یک تراز نامتعادل با ظرفیتهای احیای سرزمینی قرار دارند، همچنین شرایط بهگونهای است که آبهای سطحی هم حقابه بخشهای پاییندست را تامین نمیکنند.
بیشک در جریان سازگاری با اکوسیستم باید قواعد بازی طبیعت را رعایت کنیم. هرگونه تغییر از سوی انسان میتواند منجر به واکنشهای پیشبینیناپذیر از جانب طبیعت شود که سازگاری با این واکنشها، نیازمند زمان و فناوریهای پیشرفتهتری است. هنوز بسیاری از عوامل زیستی از این چرخه حیات را نمیتوانیم پیشبینی کنیم.
یکی دیگر از عوامل مهم تخریب سرزمین در ایران تغییرات کاربری است، اینکه چه میزان از مراتع کشور تبدیل به اراضی کشاورزی یا چه میزان از اراضی کشاورزی تبدیل به ساختمانسازی میشوند، هرکدام عددهایی را به خود اختصاص دادهاند که مصداقهایی از تخریب سرزمین است. باید در نظر بگیریم که تغییرات کاربریها به سایر سیاستهای کشور گره خورده است. گفتنی است، درصد زیادی از خشکی تالابها ناشی از همین سیاستهای توسعه در کشور است. بیشک اگر مقابل این سیاستها بایستیم، هزینه کمتری را میتوانیم صرف راهکارهای سازگارانه و احیای سرزمینی کنیم.
گفتنی است، با هدف بهبود وضعیت اراضی بیابانی کشور، یک برنامه عملیاتی تحتعنوان طرح جهادی احیای ۳ میلیون هکتار از اراضی بیابانی کشور با همکاری وزارت کشور انجام شد که در ذیل آن به استفاده از ظرفیت دهیاریها و شوراهای روستایی تا بخشداریها و فرمانداریها تاکید میشد. بهعبارتروشنتر، با کمک بدنهای از جامعه روستایی و یک چیدمان از پایین به بالا در تلاش هستیم تا تاثیر مهمتری در فرآیند تصمیمگیری، اجرا و بهرهبرداری از منافع این عرصهها داشته باشیم. مسلما جوامع محلی که خود درگیر حفاظت از جنگلهای دستکاشت باشند، بهمراتب از یک کارمند دولتی که ساعات کار مشخصی دارد، موثرتر هستند. به هر حال، منافع روستاییان و نسلهای بعدی مردم بومی در این مناطق در گرو حفظ این جنگلها است.
علاوه بر این، طرح تثبیت ماسههای روان، کنترل گردوغبار و کاهش کانونهای بحرانی فرسایش بادی از دیگر اقدامات سازگارانه با تنشهای محیطی مرتبط با تغییرات اقلیمی در راستای کاهش بیابانزدایی است. اراضی متعددی برای کاشت درخت و انجام بیشتر این طرح شناسایی شده است، همچنین پولیگونهای (محدودههای مسطح) مشخصی هم برای آن تعریف شد. باتوجه به چارچوب مشارکتی این طرح امیدواریم که با مشارکت مردم بتوانیم گامهای مهمتری را در راستای کاهش آثار زیانبار تغییرات اقلیمی و سازگاری با شرایط موجود برداریم. بهعبارتروشنتر، یک بهره مضاعف از این احیا مدنظر قرار دادیم. به هر حال اینکه این طرحها در کشور تعریف میشود، با در نظر گرفتن دشواریهای مسیر اجرا باید منابع اعتباری ویژه برای آن تعریف کنیم.