نیزارهای آلوده
مریم محمدی دانشیار آلودگیهای محیطزیستی
هورالعظیم منطقهای است که علاوه بر ارزش محیطزیستی، از لحاظ اقتصادی نیز بسیار حساس است، زیرا بخشهایی از آن در محدوده استخراج و بهرهبرداری نفتی قرار دارد. در واقع، یکی از دلایل اصلی خشک شدن این تالاب، تصمیمات مربوط به بهرهبرداری نفتی بود که در دوره ریاستجمهوری آقای احمدینژاد اتخاذ شد. در آن زمان، برای تسهیل عملیات حفاری نفت، تصمیم گرفته شد که هورالعظیم به چند بخش تقسیم شود. با احداث جادههایی در دل تالاب، آن را به چند حوضچه مجزا تقسیم کردند تا با افزایش تبخیر و کاهش جریان آب، امکان خشک شدن سریعتر فراهم شود. هدف از این اقدام، فراهم کردن بستر مناسب برای حفاری بود. در آن پروژه از شرکتهای چینی استفاده شد و کارشناسان آنها صراحتا اعلام کردند که برای آغاز بهرهبرداری نفتی، باید تالاب ابتدا خشک شود تا ماشینآلات و تاسیسات بتوانند در زمین سفت و خشک مستقر شوند.
همین اقدام، عملا سرآغاز تخریب یکی از مهمترین تالابهای خاورمیانه شد. رسوبات خاکی هورالعظیم بهطور طبیعی حاوی مواد آلی و ترکیبات مختلف است، اما با ورود فرآیندهای نفتی، این رسوبات غنی از هیدروکربنهای نفتی و فلزات سنگین شدند. فلزاتی مانند نیکل، وانادیوم، سرب و سایر ترکیبات مشابه که همگی از مشتقات فرآیندهای نفتی و حفاری هستند، در بستر خاک انباشته شد. وقتی این ترکیبات در رسوبات یک تالاب تجمع پیدا کند، در طول زمان نهتنها کیفیت خاک را کاهش میدهد بلکه وارد چرخه زیستی گیاهان و جانوران نیز میشود.
درحالحاضر، نیزارهایی که در اطراف هورالعظیم رشد کرده، در همین بستر آلوده روییده است. گیاه نی، که یکی از گونههای شاخص در این منطقه است، ویژگی جالب و در عین حال مهمی دارد. براساس مطالعات و مقالاتی که داشتهام، نی جزو گیاهانی است که توانایی جذب فلزات سنگین از محیط را دارد. این فرآیند را در علم «فیتورمدیشن» یا گیاهپالایی مینامند؛ به این معنا که گیاهان میتوانند مواد آلاینده را از محیط گرفته و در اندامهای خود شامل ریشه، ساقه و برگ، انباشته کنند. بههمیندلیل، از نی در پروژههای پاکسازی محیطهای آلوده استفاده میشود، زیرا این گیاه با جذب عناصر سمی، نقش طبیعی یک فیلتر زیستی را ایفا میکند.
اما نکته مهم اینجا است که در شرایط هورالعظیم، این توانایی نی نهتنها به پاکسازی منجر نشده، بلکه به دلیل نبود مدیریت محیطزیستی، خود به منبع انتشار آلودگی تبدیل شده است. فرض کنید در تالابی که سرشار از ترکیبات نفتی و فلزات سنگین است، گیاهانی رشد کنند که این مواد را در بافت خود جذب میکنند. حال، هنگامی که این نیزارها خشک میشوند و آتش میگیرند، تمام آن فلزات سنگین و هیدروکربنهای نفتی که در درون ساقه و برگ تجمع یافتهاند، در اثر سوختن وارد اتمسفر میشوند.
این دود حاصل از سوختن، ترکیبی از ذرات معلق سمی، گازهای گوگردی و ترکیبات آلی فرار است که با جریان باد جابهجا میشوند و در مناطق وسیعی از جمله نواحی کشاورزی اطراف رسوب میکنند. این پدیده که در علم از آن بهعنوان «فرونشست خشک اتمسفری» یاد میشود، فرآیندی است که طی آن ذرات معلق پس از مدتی در اثر وزن یا تغییر شرایط جوی، روی زمین یا سطوح مختلف تهنشین میشوند. اندازه ذرات، میزان رطوبت، سرعت باد و شکل توپوگرافی منطقه تعیین میکنند که این رسوبات در کجا و با چه شدتی بنشیند.
در مناطق کشاورزی اطراف هورالعظیم، این ذرات بهصورت مستقیم روی خاک و محصولات کشاورزی مینشیند. بخشی از این آلودگیها از طریق برگ و سطح گیاه جذب میشود و بخشی دیگر با نفوذ در خاک، به ریشهها میرسد. در نتیجه، محصولات کشاورزی منطقه میتوانند حاوی فلزات سنگین یا ترکیبات نفتی شوند، هرچند در مقادیر بسیار ناچیز اما مداوم. هنگامی که دامها از این محصولات یا علوفه آلوده تغذیه میکنند، این مواد در بدن آنها تجمع مییابد. پدیدهای که از آن با عنوان «تجمع زیستی» یا «تجمع بیولوژیکی» یاد میشود، دقیقا همین است؛ مواد آلاینده مقاوم و غیرقابلتجزیه در طول زنجیره غذایی، از سطح پایین به سطوح بالاتر منتقل و غلیظتر میشوند.
بهبیان ساده، وقتی گیاهان آلوده توسط دامها خورده میشوند، فلزات سنگین در بدن دام انباشته میگردند و زمانی که انسان از گوشت، شیر یا سایر فرآوردههای حیوانی استفاده میکند، این آلودگی به بدن انسان منتقل میشود. با هر مرحله انتقال در زنجیره غذایی، غلظت این آلایندهها افزایش مییابد. در نهایت، بالاترین سطح این تجمع در بدن انسان مشاهده میشود. فلزات سنگینی مانند سرب، نیکل و وانادیوم در اندامهایی نظیر کبد و کلیه رسوب میکنند، زیرا این اندامها مسئول فیلتر کردن مواد سمی هستند. در نتیجه، با گذر زمان و مصرف مداوم محصولات آلوده، احتمال آسیبهای مزمن کبدی و کلیوی، کاهش عملکرد سیستم ایمنی و حتی بروز بیماریهای سرطانزا افزایش مییابد.
مطالعات متعددی در دنیا نشان دادهاند که سوختن گیاهان آلوده به ترکیبات نفتی، یکی از منابع اصلی ورود فلزات سنگین به چرخه غذایی است. با این حال، باید تاکید کنم که آنچه میگویم، برپایه دانش عمومی و یافتههای علمی جهانی است، نه دادههای خاص مربوط به منطقه هورالعظیم. تاکنون شخصا در آن منطقه پژوهش میدانی یا آزمایش مستقیم روی محصولات کشاورزی انجام ندادهام. بنابراین، آنچه بیان میکنم، تحلیلی علمی و مبتنی بر قرائن و احتمالات است، نه گزارشی مبتنی بر دادههای تجربی.
اگر بخواهیم در این زمینه به قطعیت برسیم، لازم است نمونهبرداری دقیق از خاک، گیاه، آب و محصولات کشاورزی منطقه انجام شود. تنها با تجزیه آزمایشگاهی میتوان مشخص کرد که میزان غلظت فلزات سنگین در محصولات چقدر است و آیا از حد مجاز استانداردهای سازمان جهانی بهداشت بالاتر رفته یا خیر. اما براساس منطق علمی، و با توجه به آنچه در ساختار اکولوژیک تالاب رخ داده، به احتمال زیاد، این آلودگیها در چرخه زیستی منطقه حضور دارند و تاثیراتشان را بهصورت تدریجی بر محیط اطراف میگذارند.
بنابراین جمعبندی من این است که دود ناشی از سوختن نیزارهای هورالعظیم، علاوه بر تخریب کیفیت هوا و تهدید سلامت تنفسی مردم، منبع مهمی برای انتشار ترکیبات سمی در خاک و محصولات کشاورزی است. این آلودگیها، چه از طریق تماس مستقیم ذرات با محصولات و چه از راه تغذیه دامها، در نهایت وارد بدن انسان میشوند.