آب از دغدغه تا بحران
عاطفه خسروی مدیر مسئول
![]()
آب، این مایه حیات، سالهاست از یک دغدغه زیستمحیطی ساده به بحرانی ملی و حتی جهانی تبدیل شده است.
در ایران، سرزمینی که بخش بزرگی از آن در اقلیم خشک و نیمهخشک قرار دارد، کمبود آب دیگر تنها مسئلهای طبیعی نیست، بلکه به یکی از چالشهای اصلی توسعه و مدیریت کشور بدل شده است.
رشد جمعیت، گسترش بیرویه فعالیتهای کشاورزی و بهرهبرداری نادرست از منابع زیرزمینی باعث شدهاند تا ذخایر آبی کشور با سرعت نگرانکنندهای کاهش یابند.
در دهههای گذشته، نگرانی از کمبود آب بیشتر در سطح کارشناسان و محیطزیستیها مطرح بود، اما امروز آثار این بحران بهطورمستقیم در زندگی مردم احساس میشود. خشک شدن رودخانهها و تالابها، فرونشست زمین در دشتهای حاصلخیز، مهاجرت روستاییان و کاهش کیفیت آب آشامیدنی، تنها بخشی از نشانههای تبدیل شدن دغدغه آب به بحرانی تمامعیار است. حتی امنیت غذایی کشور نیز بهشدت به این مسئله گره خورده است، چراکه بخش عمدهای از منابع آبی در کشاورزی سنتی و کمبازده مصرف میشود.
تغییرات اقلیمی نیز این وضعیت را پیچیدهتر کرده است. افزایش دما و کاهش الگوهای بارش، منابع آب سطحی و زیرزمینی را بیش از پیش تحتفشار قرار دادهاند. در چنین شرایطی، مدیریت آب نیازمند نگرشی تازه و واقعبینانه است؛ نگرشی که صرفا به تامین فوری نیازها نپردازد، بلکه پایداری منابع را در بلندمدت هدف قرار دهد.
سیر وضعیت آب در ایران طی چند دهه گذشته، روایتی روشن از نادیدهگرفتن تدریجی هشدارهاست. از سالها پیش کارشناسان محیطزیست، پژوهشگران و حتی نهادهای بینالمللی نسبت به الگوی ناپایدار مصرف آب در کشور هشدار داده بودند؛ اما توسعه بیبرنامه در بخش کشاورزی، سدسازیهای گسترده بدون ارزیابی کافی و برداشت بیرویه از سفرههای زیرزمینی، صدای این هشدارها را در هیاهوی رشد و عمران خاموش کرد.
نتیجه آن، بحرانی است که امروز نه در آینده، بلکه در همین لحظه در حال وقوع است.
در دهههای گذشته، سیاستهای آبی کشور بیشتر بر بهرهبرداری متمرکز بود تا مدیریت پایدار. هر منطقهای که با کمبود آب روبهرو میشد، بهجای اصلاح الگوی مصرف یا احیای منابع محلی، با طرحهای انتقال آب از حوضهای به حوضه دیگر مواجه میشد؛ راهکاری موقت که خود سبب بروز بحران در مناطق مبدأ شد. هشدارها درباره خشک شدن تالابها، کاهش شدید سطح آبهای زیرزمینی و فرونشست زمین، بارها تکرار شد، اما جدی گرفته نشد تا امروز نشانههای آن در چهره بسیاری از شهرها و دشتهای ایران آشکار شود.
نادیدهگرفتن هشدارها تنها به سیاستگذاریهای کلان محدود نماند. در سطح جامعه نیز مصرف بیرویه آب، کمتوجهی به ارزش واقعی آن و نبود فرهنگ صرفهجویی، به تداوم این بحران دامن زد. کشاورزی سنتی با روشهای پرمصرف، صنایع آببر در مناطق خشک و توسعه شهرها بدون توجه به ظرفیت منابع، همه نشانههایی از فاصله میان آگاهی و عمل هستند.
اکنون که آثار این بیتوجهی بهصورت خشکی رودخانهها، کاهش بارش، افت سطح آب زیرزمینی و مهاجرت اجباری در مناطق مختلف نمایان شده است، شاید زمان آن رسیده باشد که کشور با نگاهی واقعبینانهتر به مسئله آب بنگرد. آیندهای پایدار تنها زمانی ممکن است که هشدارها شنیده شوند، تجربهها بازنگری شوند و آب بهعنوان محور اصلی توسعه و بقا در تصمیمگیریهای ملی جایگاه واقعی خود را بازیابد.
در شرایط کنونی، اجرای اقدامات ضربتی و عملی ضروری است. این اقدامات باید همزمان در چند سطح اجرا شوند: کنترل برداشت از منابع زیرزمینی، اصلاح و بهینهسازی الگوی مصرف آب در کشاورزی و صنعت، بازچرخانی و تصفیه آب و فرهنگسازی عمومی برای صرفهجویی. بدون این مداخلات فوری، برنامهریزیهای بلندمدت نیز نمیتوانند اثرگذار باشند، زیرا منابع آب بهسرعت در حال کاهش هستند.
علاوه بر اقدامات اجرایی، نیاز به نظارت دقیق و پاسخگویی فوری نیز حس میشود. هر پروژه انتقال آب، هر طرح کشاورزی و هر تصمیم توسعهای باید براساس واقعیتهای موجود و اولویت حفظ منابع آب طراحی و اجرا شود.
نکته آنکه اجرای پروژههای ضربتی بدون نظارت دقیق و پاسخگویی فوری نیز ممکن است نتایج مطلوب بههمراه نداشته باشد. هر اقدام باید مبتنی بر دادههای واقعی، اولویتبندی منابع و تاثیرات بلندمدت باشد تا از تکرار اشتباهات گذشته جلوگیری شود.
امروز، زمان سیاستگذاریهای صرف و گزارشهای تحلیلی گذشته است؛ آب کشور نیازمند اقدامات عملی، سریع و هماهنگ است تا از تبدیل شدن دغدغهها به بحرانهای غیرقابلبازگشت جلوگیری شود.
امروز زمان آن رسیده که آب نه بهعنوان یک منبع بیپایان، بلکه بهعنوان سرمایهای ملی و حیاتی در صدر تصمیمگیریهای کشور قرار گیرد. آینده توسعه، امنیت و حتی زیست در ایران به نحوه مواجهه ما با این بحران گره خورده است. عبور از مرحله سیاستگذاری صرف و ورود به مرحله عمل جدی، تنها راه جلوگیری از تبدیل شدن بحران آب به یک فاجعه ملی است.