امریکا و غرب نگران جاده ابریشم دریایی چین
چین میلیاردها دلار در ۱۲۹ بندر در سراسر جهان سرمایهگذاری و این نگرانی را ایجاد کرده است که ابتکارعمل کمربند و جاده بیسر و صدا به مثابه یک «سلاح» قلمداد شود.
به گزارش اقتصادآنلاین، سایت تحلیلی «کانورسیشن» در گزارشی با اشاره به به سرمایهگذاری عظیم چین در بنادر جهان مینویسد: «شی جین پینگ» رئیسجمهور چین، در مسیر خود برای شرکت در اجلاس سران گروه جی - ۲۰ در ریودوژانیرو در ماه نوامبر با «دینا بولوارته» رئیسجمهوری پرو دیدار داشت تا به طور رسمی یک اَبَر بندر آبهای عمیق جدید ۳.۶ میلیارد دلاری به نام چانکای در پرو را افتتاح کند. «کاسکو» غول دولتی کشتیرانی چین ۶۰ درصد از سهام این بندر را به نرخ ۱.۶ میلیارد دلار خریداری کرده که به آن شرکت اجازه میدهد تا ۶۰ سال از آن بندر استفاده کند. چند روز پس از آن، نخستین کشتی مملو از بلوبری، آووکادو و مواد معدنی به مقصد شانگهای حرکت کرد. چانکای بخشی از چشمانداز چین در مورد جاده ابریشم دریایی قرن بیست و یکمی است که قطبهای تولیدی چین را به شرکای تجاری خود در سراسر جهان بهتر متصل میکند. این امر مستلزم سرمایهگذاری سنگین در بنادر در بسیاری از کشورها است که غرب را نگران گسترش نفوذ چین بر مسیرهای کشتیرانی جهانی کرده است. دونالد ترامپ رئیسجمهوری تازه انتخاب شده امریکا این نگرانی را زمانی که ادعا کرد چین کانال پاناما را اداره میکند و ایالات متحده قصد بازپسگیری آن کانال را دارد به وضوح بیان کرد. با این وجود، واقعیت آن است که چین آن کانال را اداره نمیکند. در عوض، یک شرکت هنگ کنگی دو بندر را در دو سوی آن اداره میکند.
رونق توسعه بنادر
این سایت تحلیلی در ادامه با اشاره به این که مقیاس و وسعت جاده ابریشم دریایی چین چشمگیر است مینویسد: چین از طریق شرکتهای دولتی خود در ۱۲۹ بندر در دهها کشور سرمایهگذاری کرده که عمدتا در کشورهای جنوب جهانی واقع شدهاند. بخش عمده مالکیت هفده بندر از این بنادر متعلق به چین است. براساس نتیجه برآوردی صورت گرفته، شرکتهای چینی از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۹، ۱۱ میلیارد دلار در توسعه بنادر خارج از کشور سرمایهگذاری کردند. بیش از ۲۷ درصد تجارت کانتینری جهان درحالحاضر از پایانههایی صورت میگیرد که شرکتهای برجسته چینی در آن به طور مستقیم سهم دارند. چین به طور تهاجمی وارد امریکای لاتین شده و به بزرگترین شریک تجاری کشورهای آن منطقه تبدیل شده است. استراتژی بندری آن کشور به وضوح نشان دهنده یک هدف بلند مدت برای دسترسی به صادرات ضروری برای امنیت غذایی و انرژی آن است: سویا، ذرت، گوشت گاو، سنگ آهن، مس و لیتیوم مورد استفاده در ساخت باتری.
«کانورسیشن» در ادامه مینویسد: برای مثال، شرکت دولتی برزیلی «پورتوس دو پارانا» که به عنوان مرجع بندر در ایالت پارانا در برزیل عمل میکند از قصد خود برای همکاری با هولدینگ چینی China Merchants Port Holdings به منظور گسترش پایانه کانتینری پاراناگوا دومین پایانه بزرگ در امریکای لاتین خبر داده و توافقنامهای را در این راستا امضا کرده است. چین ممکن است در بنادر برزیل سرمایهگذاری بیشتری انجام دهد، زیرا قرار است ۲۲ پایانه پیش از پایان سال ۲۰۲۵ میلادی در مناقصه عرضه شوند.
این سایت در ادامه با اشاره به سرمایهگذاری چین در بنادر قارههای دیگر مینویسد: سرمایهگذاری چین در افریقا از دو بندر در سال ۲۰۰۰ میلادی به ۶۱ بندر در ۳۰ کشور آن منطقه تا سال ۲۰۲۲ افزایش یافت. شرکتهای چینی در قاره اروپا مالکیت کامل یا بخش عمده مالکیت دو بندر کلیدی در بلژیک و یونان را در اختیار دارند و به اصطلاح «سر اژدها» در ابتکارعمل کمربند و جاده در اروپا قلمداد میشوند.
قدرت دریایی؛ عاملی برای تسلط بر اقتصاد جهانی
کانورسیشن با اشاره به این که استراتژی تسلط بر بنادر بخش مهمی از ظهور چین به عنوان یک قدرت دریایی و کشتیرانی برای جاه طلبی شی به منظور تسلط بر اقتصاد جهانی است مینویسد: برای مثال، چین به دسترسی پایدار به مسیرهای تجاری کلیدی برای ادامه پاسخگویی به تقاضای صادرات خود در سطح جهانی و همچنین وارداتی که پکن برای حفظ اقتصاد خود ضروری میداند نیازمند است. همچنین، کنترل بنادر، چین را قادر میسازد تا مناطق اقتصادی را در کشورهای دیگر ایجاد کند که به صاحبان و اپراتورهای بنادر امکان دسترسی ممتاز به کالاها و محصولات را میدهد. برخی نگران هستند که این امر به چین اجازه دهد تا عرضه برخی کالاها را مختل کرده یا حتی بر سیاست یا اقتصاد سایر کشورهای تاثیر بگذارد. یکی دیگر از محرکهای کلیدی این استراتژی، فلزات و مواد معدنی مورد نیاز برای تقویت رشد چین به عنوان یک ابرقدرت در عرصه فناوری است. پکن سرمایهگذاری بندری خود را در مناطقی که این منابع حیاتی در آن قرار دارند متمرکز کرده است. برای مثال، چین بزرگترین واردکننده سنگ مس در جهان است که عمدتاً از شیلی، پرو و مکزیک وارد میشود. همچنین، چین یکی از واردکنندگان عمده لیتیوم کربنات در جهان، عمدتاً از شیلی و آرژانتین است. معاملات بندری آن کشور در قاره افریقا امکان دسترسی به خاکهای کمیاب و سایر مواد معدنی را به پکن داده است. علاوه بر این، استفاده از امریکای لاتین از سوی چین راهکاری برای مقابله آن کشور با تنشهای تجاری است که اخیر با کشورهای اروپایی تجربه کرده است. همچنین، این راهکار از بروز نگرانی برای چین در مورد تعرفههای احتمالی ایالات متحده بر کالاهای چینی توسط ترامپ جلوگیری میکند.
نگرانیهای نظامی
این سایت تحلیلی در ادامه اشاره میکند که چنین اقداماتی از سوی چین باعث افزایش نگرانی واشنگتن در این باره شده که چین در حال به چالش کشیدن نفوذ ایالات متحده در حیاط خلوت خود است.
کانورسیشن در ادامه مینویسد: چین مدعی است که دیپلماسی بندری آن کشور بازار محور مخی باشد. با این وجود، آن کشور یک پایگاه دریایی در کشور استراتژیک افریقایی جیبوتی ایجاد کرده است. تحلیلگران میگویند که چین در حال ساخت یک پایگاه دریایی دیگر در گینه استوایی است. براساس گزارش تازه منتشر شده از سوی انستیتو سیاستگذاری جامعه آسیا، تحلیلگران حوزه استراتژی به این نتیجه رسیدهاند که چین به دنبال تبدیل کردن طرح کمربند و جاده خود به مثابه یک «سلاح» است. یکی از راههای انجام این کار آن است که چین بنادر تجاری را که در آن سرمایهگذاری میکند، ملزم سازد که به همان اندازه توانایی عملکرد به عنوان یک پایگاه دریایی را نیز داشته باشند. تاکنون ۱۴ بندر از ۱۷ بندری که بخش عمده سهام آن در اختیار چین است از ظرفیت بالقوه استفاده به عنوان اهداف دریایی برخوردار بودهاند. این بنادر میتوانند کارکردی دوگانه داشته باشند و از شبکه لجستیکی ارتش چین پشتیبانی کنند و به کشتیهای نیروی دریایی چین اجازه دهند دورتر از خانه خود فعالیت کنند. همچنین، مقامهای امریکایی نگران هستند که چین از نفوذ خود بر شرکتهای خصوصی به منظور ایجاد اختلال در تجارت در زمان جنگ استفاده کند.
واکنش غرب چه بوده است؟
کانورسیشن در ادامه اشاره میکند علیرغم آن که سرمایهگذاریهای چین باعث ایجاد شک و تردید شده، تمایل غرب برای سرمایهگذاری در بنادر در این مقیاس محدود بوده است.
این سایت مینویسد: برای مثال، شرکت مالی توسعه بینالمللی ایالات متحده، فرآیند بسیار کندتر و دقیقتری برای سرمایهگذاریهای خود دارد که عموماً منجر به نتایج منصفانه تری هم برای سرمایهگذاران و هم برای کشورهای میزبان میشود. با این وجود، برخی از شرکتهای غربی در حال بهدست آوردن سهام در بنادر تازه تاسیس در کشورهای دیگر هستند البته در نه در حد شرکتهای چینی. برای مثال، استراتژی توسعه بندر جهانی CMA CGM، شرکت حملونقل و لجستیک فرانسوی، در ۶۰ پایانه در سراسر جهان سرمایهگذاری کرده است. همچنین، آن شرکت در سال ۲۰۲۴ میلادی کنترل بزرگترین پایانه کانتینری امریکای لاتین در بندر سانتوس در برزیل را در دست گرفت. ترامپ تهدید کرده که با قدرت دریایی جهانی چین مقابله خواهد کرد. یکی از مشاوران تیم انتقالی او از وضع تعرفه ۶۰ درصدی بر روی هر محصولی که از طریق بندر چانکای در پرو یا هر بندر تحت مالکیت یا کنترل چین در امریکای لاتین ترانزیت میشود خبر داده بود. با این. وجود، چنین اقداماتی در عوض آن که کشورها را نسبت به امضای قراردادهای بندری با پکن بیمیل کند، نفوذ منطقهای واشنگتن را از بین میبرد. همچنین، چین به احتمال زیاد به صورت متقابل اقدامات تلافی جویانهای مانند ممنوعیت صادرات مواد معدنی حیاتی به ایالات متحده را در دستور کار قرار خواهد داد.
کانورسیشن در پایان مینویسد: در همین حال، کشورهای میزبان مانند پرو و برزیل از رقابت برای سرمایهگذاری بندری به نفع خود استفاده میکنند. آن کشورها با جلب توجه غرب و چین به طور فزایندهای استقلال خود را اعلام میکنند و استراتژی استفاده از بنادر را برای به اصطلاح «بازی در همه جا» در صحنه جهانی اتخاذ خواهند کرد.
شهرهای بزرگ چطور ارزشگذاری شده اند؟
آیا اقتصاددانان مزایای شهرهای بزرگ را بیش از حد برآورد کردهاند؟ به گزارش تجارت نیوز، با قضاوت بر اساس ترجیحات آشکار، مردم عاشق شهرها هستند. کلانشهرهایی مانند لندن و نیویورک به شدت شلوغ هستند و نرخ خانهها نیز به خاطر همین تقاضای زیاد افزایش یافته است. در همین حال، چین میتواند به داشتن حداقل 6 شهر بزرگتر از هر یک از این دو شهر افتخار کند. در سراسر جهان، ۲۵ درصد از مردم در شهرهایی با جمعیت بیش از یک میلیون نفر زندگی میکنند، که این رقم از 6 دهه پیش، ۱۰ درصد افزایش یافته است.
آیا تراکم برابر با بهرهوری است؟
اقتصاددانان تمایل دارند این مسئله را یک پیشرفت بزرگ به حساب آورند. آنها استدلال میکنند که شهرها از «تراکم» بهره میبرند، نتیجهای که از زندگی تعداد زیادی از مردم در نزدیکی یکدیگر حاصل میشود.
مقیاس به همه چیز از حملونقل عمومی گرفته تا استخدام کارکنان کمک میکند. به همین خاطر، دولتها و کسبوکارها میتوانند کارآمدتر عمل کنند. از سوی دیگر، یافتن ایدههای بزرگ بعدی زمانی آسانتر است که افراد همفکر در کنار هم جمع شوند. اگرچه لندن ۱۵ درصد از جمعیت کل بریتانیا را تشکیل میدهد، اما ۲۲ درصد از تولید اقتصادی آن را به خود اختصاص داده است.
مبالغه در مزیت کلانشهرها
اما آیا اقتصاددانان مزایای شهرهای بزرگ را بیش از حد برآورد کردهاند؟ مقاله جدید متیو ترنر و دیوید وایل که هر دو در دانشگاه براون تحصیل کردهاند، همین نتیجه را میگیرد. تحلیل آنها از برآوردهای موجود از تاثیر تراکم بر کارآیی اقتصادی و سرعت نوآوری استفاده میکند و آن را به یک مدل از اقتصاد امریکا اعمال میکند. این کار به پژوهشگران اجازه میدهد به یک سؤال بحثبرانگیز پاسخ دهند: «اگر از سال ۱۹۰۰ تا ۲۰۱۰ هیچ منطقه شهری در امریکا به جمعیتی بیش از یک میلیون نفر نمیرسید، وضعیت چقدر متفاوت میبود؟»
اگر کلانشهرها نبودند چه میشد؟
طبق محاسبات آنها، پاسخ این است: «وضعیت خیلی متفاوت نبود.» رشد ممکن بود کندتر باشد، اما فقط مقدار کمی. پژوهشگران بر این باورند که تولید کل امریکا در سال ۲۰۱۰ ممکن بود هشت درصد کمتر از آن چیزی باشد که در واقعیت بود. چنین شکاف درآمدی کوچکتر از تفاوت بین امریکا و دانمارک است. شهرها ساکنان خود را بهرهورتر میکنند، اما اندازه کلانشهر تأثیر زیادی ندارد. همانطور که وایل بازگو میکند: «بدون شهرهای بزرگ، ما همچنان زندگی مدرن را همانطور که میشناسیم، میداشتیم.»
علاقهمندان به شهرها ممکن است بهطور کامل با محاسبات نویسندگان که ناگزیر به برخی فرضیات متکی است، قانع نشوند. ادوارد گلیزر از دانشگاه هاروارد اشاره میکند که ترنر و وایل فرض میکنند نوآوری با گذشت زمان دشوارتر میشود، زیرا دستاوردهای آسان، پیش از این بهدست آمدهاند؛ به این معنی که شهرهای بزرگ کمتر از آنچه در غیر این صورت از گرد هم آوردن بهترینها و درخشانترینها بهدست میآوردند، بهره میبرند. اینکه آیا این الگو در آینده ادامه خواهد داشت یا خیر، نامشخص است. طرفداران هوش مصنوعی معتقدند نوآوری احتمالاً در سالهای آینده سرعت خواهد گرفت.
ویژگیهای زندگی در شهرهای بزرگ
زندگی در شهرها جنبههای ناخوشایند زیادی دارد. برای مثال، در ماه سپتامبر، اریک آدامز، شهردار نیویورک، به عنوان بخشی از «جنگ با موشها»، یک «نشست ملی موشهای شهری» برگزار کرد. اما همانطور که وایل اشاره میکند، شهرهای بزرگ بهوضوح مزایای دیگری غیر از رشد نیز ارائه میدهند. در نهایت، هزینههای بالای مسکن بازتابی از تمایل مردم به زندگی در این شهرهاست و این امر تنها ناشی از بازار داغ مشاغل نیست.