تاریخ کوتاه آمده است!
سپیده موسوی: «هان کانگ» نویسنده اهل کره جنوبی، جایزه «نوبل ادبیات» در سال ۲۰۲۴ را بهدست آورد. این جایزه بهگفته «کمیته نوبل»، بهخاطر «نثر عمیقا شاعرانه او که به زخمهای تاریخی میپردازد و شکنندگی زندگی انسان را آشکار میکند» به «هان کانگ» تعلق گرفت.
«هان کانگ» در جدیدترین رمانش به نام «جدا نمیشویم» که قرار است در سال ۲۰۲۵ به زبان انگلیسی منتشر شود، قصد دارد تا بهگفته خودش، «قدرت و تاثیرگذاری گذشته بر زمان حال» را بهتصویر بکشد. «کانگ» همچنین در مصاحبه تلفنی با «آکادمی نوبل»، در پاسخ به این پرسش که مخاطبان جدید باید کدامیک از آثار او را در ابتدا بخوانند، همین رمان را انتخاب کرد. او در اینباره توضیح داد: «فکر میکنم هر نویسندهای، به تازهترین کتاب خود علاقهمند است. کتاب «اعمال انسانی» پیوندی مستقیم با این کتاب دارد و بعد رمان «کتاب سپید» که برای من، اثری بسیار شخصی است، چون شبیه به یک خودزندگینامه بهنظر میرسد.
کتاب «گیاهخوار» هم گزینه خوبی است، اما فکر میکنم نقطه آغاز میتواند با کتاب «جدا نمیشویم» باشد.» هان کانگ که نخستین زن اهل کره جنوبی و هجدهمین زنی است که جایزه «نوبل ادبیات» را بهدست میآورد، مسیر حرفهای خود را در سال ۱۹۹۳ با انتشار تعدادی شعر در مجلهای ادبی آغاز کرد، در حالی که نخستین اثر او به نثر در سال ۱۹۹۵ و با انتشار مجموعهای از داستانهای کوتاه به نام «عشق یهاوسو» از راه رسید.
امسال «هان کانگ» نویسنده ۵۳ ساله کره جنوبی در حالی صد و هفدهمین برنده جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد که پیش از او 17 زن دیگر نیز این جایزه را تصاحب کرده بودند. از کانگ چندین اثر به نامهای «گیاهخوار»، «کتاب سفید»، «اعمال انسانی» و «درسهای یونانی» منتشر شده است که از میان آنها رمان گیاهخوار توانست به شهرتی جهانی دست یابد. گیاهخوار در ایران، با ترجمههای مهلاسادات عرب (انتشارات آناپنا)، مرضیهسادات هاشمیپور (انتشارات ماهابه) و نیلوفر رحمانیان (نوای مکتوب) عرضه شده است. به غیر از این رمان، دیگر آثار کانگ، نظیر رمانهای «اعمال انسانی» با ترجمه علی قانع (۱۴۰۱) و ندا امیدی (۱۴۰۳) و نیز «کتاب سفید» با ترجمه نیلوفر رحمانیان (۱۳۹۸) بهچاپ رسیده است.
کانگ در این اثر، با بکارگیری نثری شاعرانه که گویای آسیبهایی تاریخی هستند، شکنندگی زندگی انسان را آشکار کرده است، هرچند اغلب احتمالات برای برنده نوبل امسال، به جانب «کان ژو»، نویسنده آوانگارد چینی بود و انتخاب کانگ برای بسیاری از علاقهمندان شوکهکننده بهنظر میرسید، اما او توانست گوی سبقت را از کان ژو برباید و با این کار، کره جنوبی را هم به لیست کشورهای برنده نوبل ادبیات اضافه کند.
نکته مهمی که در برندگان سالهای اخیر نوبل ادبیات دیده میشود، حضور پررنگ زنان در میان آنها است. تا آنجا که دو سال پیش هم، نویسندهای از فرانسه به نام «آنی ارنو» برنده این جایزه شده بود. البته پیش از ارنو، زنان دیگری با فواصل خیلی کم از او برنده این جایزه شدند. از آن جمله میتوان به نامهای آلیس مونرو (۲۰۱۳)، سوتلانا الکسییویچ (۲۰۱۵)، اولگا توکارچوک (۲۰۱۸)، لوییز گلوک (۲۰۲۰)، الفریده یلینک (۲۰۰۴)، دوریس لسینگ (۲۰۰۷) و هرتا مولر (۲۰۰۹) اشاره کرد.
نخستین زنان برنده نوبل ادبیات
تاریخ نخستین زن برنده این جایزه به 8 سال پس از اعطای نخستین نوبل ادبیات برمیگردد. در آن زمان سلما لاگرلوف سوئدی، توانست در سال ۱۹۰۹ این جایزه را دریافت کند. بعدها و در 17 سال بعد، یعنی سال ۱۹۲۶ نوبل ادبی به گراتزیا دلدا، نویسنده ایتالیایی داده شد. عنوانی که 3 سال بعد نیز برای زیگرید اوندست نروژی تکرار شد.
سرعت دریافت جایزه نوبل برای زنان در سالهای اخیر بهقدری افزایش یافته است که دیگر امکان کتمان زنان بهعنوان نویسندگانی بینالمللی و تاثیرگذار وجود ندارد. در اینجاست که یک پرسش مهم شکل میگیرد. اینکه چرا زنان در سالهای اخیر، تا این حد در کار خلق آثار ادبی ـ بهویژه رمان ـ موفق شدهاند؟ دلایل مختلفی میتواند این مسئله را تبیین کند. از آن جمله میتوانیم به موارد زیر اشاره کنیم:
زنان در ادامه جنبشهای فمنیستی تلاش کردند که با همت و قلم خودشان، تصویرشان را در آثار ادبی روشن سازند. تا پیش از این، آنها اغلب از زاویه دید مردان شناخته میشدند و این مسئله باوجود همه تخصص و مهارتی که مردان نویسنده داشتند، نمیتوانست به تمامی گویای ابعاد متفاوت شخصیت آنان باشد. این مسئله بهویژه در تصویر دغدغهها، رنجها و کشمشهایی که قطعا خود زنان از آن بیشتر اطلاع داشتند، موثر بود. از اینرو وقتی آنان بهشکل جدیتری قلم بهدست شدند، انگار روح تازهای در جان ادبیات دمیده شد و حتی بخشهایی از ادبیات از نو متولد شد. باوجود این خودباوری، زنان توانستند با آرامش و اطمینان بیشتری نسبت به گذشته قلم بهدست بگیرند و اگر تا پیش از این، گاه مجبور میشدند با نامهایی مردانه آثار خود را عرضه کنند (نظیر جرج الیوت)اما اینبار حقیقتا خود را خالق آثار خودشان دانستند. البته این مسئله صرفا یک تب غربی نبود. در ایران هم از مشروطه به بعد، زنان در خلق آثار ادبی مصممتر شدند و همپای مردان در قالب شعر و در ادامه در خلق رمان، موفق ظاهر شدند. این پویایی و حضور زنان، بعد از انقلاب نیز به روند خود ادامه داد تا جایی که در موارد بسیاری، نویسندگان زن توانستند دوشادوش مردان و حتی جلوتر از آنها، در عرصه رماننویسی گام بردارند و در این مسیر تا حد ممکن، مرثیهخوان دل دیوانه خویش باشند.
چرا زنان امروز، در نویسندگی موفق عمل میکنند؟
برای زنان امروز، رمان به واقعیات روحیه و حیات آنها نزدیکتر است، زیرا هر زنی زندگی و شخصیتهای زندگیاش را نه صرفا یک اتفاق، که یک داستان میبیند. برای زنان، بخشهای مختلف زندگیشان خصوصا ماجراهای عاشقانهشان، تماما یک داستان است. هم از اینروست که وقتی آنها میخواهند از گذشته عاطفی خود تعریف کنند، آن را مثل یک قصه بازگو میکنند. حتی پیشتر از این زنان مدرن، مادران و مادربزرگها هم راوی همیشگی قصهها بودهاند. گویی زن، قصهگوی حیات است و چون القای عاطفه، تجربه و تحمل رنجهای زندگی در زنان برجستهتر است، تاریخ آنها را قصهگوهای کاملتر و بهتری دانسته است. هم از اینروست که وقتی آنها قلم بهدست میگیرند و شروع به نوشتن از دنیای خود میکنند، این قدر آثارشان به متن زندگی نزدیک است و رنگ و بویش برای قاطبه زنان آشنا است.
بهنظر میرسد تاریخ در زمینه احقاق این حق تاریخی و ادبی به زنان کوتاه آمده است و راه را برای حضور واقعی و ملموسشان عطا کرده است. این دقیقا همان چیزی است که زنان با دریافت چندین و چندباره جایزه ادبی نوبل حقانیت آن را به خود و دیگران اثبات کردهاند.