چراغ کم سوی روابط عمومیها در جنگ ۱۲ روزه
منوچهر محمدشمیرانی - کارشناس ارتباطات
روابط عمومیهای ایران، در جریان جنگ ۱۲ روزه اخیر، کجای صحنه این رویارویی قرار داشتند؟ روابط عمومیها، آیا موفق شدند مرهمی بر زخمهای روح و جسم هموطنان باشند و دستی از آنان بگیرند و با فعالیتهای بهنگام و توضیح و اقناع کافی، آنان را یاری دهند تا از این مرحله بحرانی عبور کنند و یا بیشتر، خنثی و بیتفاوت و تماشاگر بودند؟!
مدتی است که جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل به پایان رسیده است و جا دارد با فروکش کردن گرد و غبار آن، انجمنهای روابط عمومی کشور و کارشناسان این عرصه، همانند امدادگران، ساختمان روابط عمومی کشور را آواربرداری نموده و برآورد نمایند میزان خسارت وارده به ساختمان روابط عمومی کشور، چقدر بوده است؟!
آیا روابط عمومی کشور، پیش از وقوع این بحران، ارزیابی روشن و مشخصی از شرایط داشته است؟ و آیا در زمان بحران جنگ ۱۲ روزه، بر خود مسلط بوده و برنامههای هدفمندی را برای کاهش التهاب جامعه مخاطب خود، به مرحله اجرا در آورده است یا این که خود نیز، بدون سیاست ارتباطی مشخص و منسجم، مرعوب شرایط شده و بدون این که بتواند حرکت و برنامه مشخص و موثری را به مرحله اجرا درآورد خود را باخته و سر در گریبان فرو برده است؟!
بحران و روابط عمومی
دنیای امروز، به دلیل پیشرفت تکنولوژی و انقلاب ارتباطات، حضور رسانهها و تحولات ناشی از افزایش جمعیت شهرنشین، وابستگی روزافزون به فناوریهای جدید و در نتیجه سرعت بالای تحولات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، دیگر آن دنیای آرام عهد عتیق نیست و هر روز، با بحرانی تازه روبهرو میشود. به همین دلیل، روابط عمومیها، میبایست همیشه، آماده رویارویی با بحرانها باشند. این مهم نیز، بر عهده روابط عمومی هاست که با شناخت جامعه و مردم، وقوع و بروز بحرانها را اطلاع دهند و با استفاده از دو عنصر ارتباط موثر و اطلاع رسانی بهنگام، شفاف و بر اساس واقعیتهای موجود، نقش خود را در مدیریت بحران پیش آمده ایفا نمایند.
برای کشور ما، که همیشه در طول تاریخ، کانون بحران بوده و در دوره معاصر نیز با بحرانهای گوناگون اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... روبهرو میباشد توانایی روابط عمومیهای کارشناس و متخصص، با ساختاری کارآمد میتواند حتی کشور را، از مرحله بحرانی عبور دهد و از بروز تنش، در افکار عمومی جلوگیری نماید.
" پیرسون " و " کلایر " - از متخصصان روابط عمومی- برای مدیریت و یا به عبارتی مهار بحران، سه مرحله اصلی پیش، هنگام و پس از وقوع بحران را متصور شده و خواستهاند روابط عمومیها، هنگام رویارویی با بحرانها برای بررسی، مقابله و درست مهار کردن آن تدابیری بیندیشند و استراتژی دقیق و منسجمی برای شناخت مسئله، دریافت راهحلها، طرح ریزی برای تعیین اهداف اجتماعی و... داشته باشند.
نگاهی به فعالیت روابط عمومیهای کشور در پیش، هنگام و پس از جنگ ۱۲ روزه، حاکی از آن است اگر نگوییم آنان، در خواب به سر میبردهاند میتوانیم بگوئیم منفعل، عکس العمل گرا و نا موفق در توجیه افکار عمومی و مخاطبان خود بودهاند.شاید ذکر نمونهای از این عدم توفیق بتواند شرایط را روشن تر نماید ؛ در جریان جنگ اخیر، یکی از بانکهای کشور، هک شده و سیستم آن دچار اختلال شده بود. ولی روابط عمومی این بانک در ابتدا، به جای ذکر واقعیت و درخواست همکاری از مشتریان، تا زمان رفع اشکال، به کلی منکر وجود اشکال میشد. رویهای که بیشتر، موجب سلب اعتماد عمومی شد و بر خلاف اهداف و رسالت یک روابط عمومی آگاه و پویا بود. به هرحال، ذکر این مورد، میتواند مشتی باشد نمونه از خروار، و میتواند ثابت کند چراغ روابط عمومیها در این مدت، روشنی کافی برای ایفای وظایف خود را نداشته است.
فرصت سوزی ارتباطی
به بهانه بررسی عملکرد روابط عمومیها در جنگ ۱۲ روزه، باید گفت در اصل، صنعت روابط عمومی از بطن یک جنگ متولد شده است. در جنگ جهانی اول، امریکا برای جلب افکار عمومی، " کمیته اطلاع رسانی عمومی " را تاسیس کرد و موفقیت این دفتر، منجر به پدید آمدن صنعت روابط عمومی مدرن شد.به این ترتیب، میتوان دریافت حتی در میادین نبرد نیز، نقش اطلاع رسانی و روابط عمومی بسیار کلیدی و مهم است.
بررسی فعالیت روابط عمومی در جنگ جهانی اول و دوم، در جنگ کره و ویتنام، در جنگ افغانستان، در جنگ ایران و عراق، در جنگهای اخیر مانند اوکراین و غزه، حاکی از آن است پیروز این جنگها، توانسته است به خوبی از اصول روابط عمومی، اطلاع رسانی و روایتسازی مناسب، در مسیر تحقق اهداف خود بهره ببرد.
جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل هم، میتواند آزمونی تعیینکننده برای ارزیابی عملکرد روابط عمومی کشور باشد ؛ اقدامی ضروری، که اگر روابط عمومیها در جایگاه واقعی خویش قرار میگرفتند و از کارشناسان و متخصصان این عرصه بهره میبردند در این بزنگاه، انجمنهای روابط عمومی ایران، میتوانستند به همین مناسبت، ارزیابی دقیق و روشنی از این وضعیت را ارائه نمایند. هرچند، بررسیهای مقدماتی و میدانی از عملکرد روابط عمومیهای کشور، حاکی از آن است که آنان، به جای مدیریت افکار عمومی، بیشتر ساکت و منفعل بودهاند. شاید، به همین دلیل است که به جز جرقه هایی کوچک، شاهد روایتسازی و روایت گری فعال روابط عمومیها در این دوره نبودهایم.
ضرورت بازتعریف
بدون تعارف باید بگوئیم مرور جنگ ۱۲ روزه، این هشدار را با صراحت به ما میدهد که بسیاری از روابط عمومیها، نه قدرت و توان تشخیص بروز بحران و جنگ را داشتهاند و نه در زمان جنگ، برنامه منسجمی برای اطلاع رسانی و همیاری با مردم، برای درک شرایط و همراهی جهت گذر از این دوران را داشتهاند و نه، در دوران پس از جنگ، نشانهای از وجود برنامه و تلاش برای بهبود شرایط روحی و عاطفی مردم، خدمت رسانی به موقع و تلاش برای ایجاد همبستگی واقعی بین آحاد مردم مشاهده شده است.
امید است مسئولان با توجه به این تجربه، اهمیت و جایگاه فعالیتهای روابط عمومی را درک کرده باشند و از انجمنهای روابط عمومی، یاری بخواهند تا بتوانیم بحرانهای بعدی را، با تسلط و آگاهی و آرامش بیشتری پشت سر بگذاریم.