اقتصـاد در مــه
البرز نظامی پژوهشگر اقتصادی
سال که نو میشود، ما چه در ساحت فردی و چه در ساحت جمعی، آرزوهایمان را برای سال جدید مرور میکنیم و در نهایت، برخی از آنها را بهعنوان اهداف خود انتخاب میکنیم. بهقول جوانان امروزی، در ابتدای هر سال برای خودمان یک لیست آرزوها یا همان Wish List طراحی میکنیم؛ لیست آرزوهایی که قرار است برای آنها بکوشیم تا محقق شوند؛ کوششی که بدون فراهم شدن ابزارهای لازم بیثمر میماند. در نتیجه، طبیعی است که در گام نخست، در راستای تحقق اهدافمان برای سال جدید باید ابزارهای لازم را مهیا کنیم.
بهجرات میتوان بیان کرد؛ از نظرگاه علم اقتصاد، هیچ رویا یا هدفی درخشانتر از رشد اقتصادی وجود ندارد. زمانی که شما بیش از سال گذشته خود تولید کرده و بر وسعت کیک اقتصاد خود افزودهاید، گامی مهم در کاستن از رنجهای انسانی برداشتهاید؛ گامی که بهقول رابرت لوکاس فقید، ذهن آدمی را بیش از هر مقولهای دیگر به خود مشغول میکند، آنچنانکه مجال اندیشیدن به هیچ امر دیگری را به شما نمیدهد. حال در این میان، سالهاست که شعار اصلی کشور ما در آغاز سال جدید، شعارهایی برای تولید بیشتر است. شعارهایی که فینفسه مطلوب هستند؛ اما در مرحله عمل بهطورکامل به هدف خود اصابت نکردهاند. در همین راستا، شعار امسال نیز «سرمایهگذاری برای تولید» بیان شد؛ شعاری از جنس شعارهای اقتصادی سالهای اخیر که قطعا هدفی مطلوب است. اما مسئله آنجاست که این هدف مطلوب را چگونه باید محقق کنیم؟ بهبیان دیگر، تحقق این هدف نیازمند چه الزاماتی است؟ برای یافتن پاسخ این پرسش و در نهایت عملی کردن هدف امسال، میتوان پرسش خود را به این صورت ارائه کرد: چرا در سالهای گذشته آنچنان که شایسته و بایسته بود، سرمایهگذاری برای تولید انجام نگرفت؟ مانع این مهم چه بوده است تا با رفع آن بستر لازم برای تحقق این هدف فراهم شود؟ با احضار مدل رشد اقتصادی سولو و تابع تولید کابداگلاس یک واقعیت اقتصادی بر ما مشخص میشود.
این واقعیت از این قرار است که در توضیح رشد اقتصادی، با 2 متغیر و یک پارامتر مواجهیم. 2 متغیر ما، نیروی کار و موجودی سرمایه و پارامتر ما، سطح تکنولوژی تولید است. براساس این مدل، نیروی کار و موجودی سرمایه هرگز جانشین کامل همدیگر نخواهند بود و در نتیجه، این دو نهاده مطابق ادبیات علم اقتصاد، مکمل جزئی همدیگر هستند. بنابراین، برای تولید و رشد اقتصادی به حضور هردو آنها نیازمندیم. مضاف بر این، مبتنی بر رهیافت سولو، برای رشد اقتصادی در کوتاهمدت نیازمند آن هستیم که موجودی سرمایه را در نظام اقتصادی افزایش دهیم. در نتیجه، افزایش سرمایهگذاری در کشور برای روشن کردن موتور رشد اقتصادی لازم است.
بهبیان دیگر، درست است که مبتنی بر رهیافتهای سولو، رشد اقتصادی در بلندمدت نیازمند ارتقای سطح تکنولوژی است؛ اما این رشد موجودی سرمایه است که آغازگر رشد اقتصادی میشود. حال با بیان چرایی اهمیت رشد موجودی سرمایه برای تولید و رشد اقتصادی، ما بهسراغ پرسش خود بازمیگردیم؛ اینکه در سالهای اخیر چه عاملی بهعنوان یک مانع در برابر تحقق این مهم قرار گرفته است؟ به عبارت دیگر، به کدامین دلیل صاحبان سرمایه در سالهای گذشته سرمایه خود را به آن اندازه که مطلوب است، وارد امر تولید نکردهاند؟ بدیهی است که تقلیل پدیدههای اقتصادی تنها به یک عامل، کار سادهانگارانهای خواهد بود.
عموم پدیدههای اقتصادی ماحصل برهمکنش چندین و چند عامل هستند، به این ترتیب، در توضیح اینکه چرا صاحبان سرمایه، سرمایه خود را بهاندازه مطلوب وارد بخش تولید نکردهاند، نباید به یک عامل اکتفا کنیم. اما، دستکم میتوان بیان کرد، یکی از این عوامل وزن بیشتری نسبت به سایر عوامل داشته است. در همین راستا، میتوان ادعا کرد؛ تشدید فضای عدمقطعیت بهدلیل مناقشات سیاسی خارجی در سالهای اخیر از جمله عوامل مانع از سرمایهگذاری در امر تولید شده است.
در زمین سخت و سرد اقتصاد، بهندرت امکان دارد که با یقین مواجه شویم. واقعیت اقتصاد مملو از سناریوهای مختلف است. زمانی که بازیگران اقتصادی از جمله صاحبان سرمایه میخواهند دست به انتخاب بزنند، سناریوهای مختلف را در نظر میگیرند و از میان این سناریوهای مختلف، آن گزینهای را که مطابق محاسباتشان، بالاترین بازده را دارند، انتخاب میکنند. این شرایط یک وضعیت عادی در زندگی اقتصادی است که هر روز در همهجای جهان در حال تکرار است.
بهعبارت دیگر، در این شرایط قابلمحاسبه و انتخاب، یک مجموعه دارید که در آن مجموعه، تمام سناریوهای مختلف مشخص شدهاند و مضاف بر این، احتمال رخ دادن تکتک این سناریوها محاسبه و مشخص شدهاند. این همان شرایطی است که در ادبیات اقتصادی از آن با عنوان ریسک یاد میشود. حال شما در این شرایط میتوانید با مطالعه سناریوهای مختلف و برآورد احتمال آنها، بازدهی هر سناریو را محاسبه کرده و براساس آن اقدام به سرمایهگذاری کنید. اما گاهی قطار اقتصاد از این ریل خارج میشود. در این حالت، قطار اقتصادی وارد فضای مبهمی میشود که مقصدش ناکجاآباد است.
در این شرایط شما دیگر با آن مجموعه شستهورفتهای که در آن تمام سناریوها مشخص هستند، مواجه نیستید. مضاف بر این، شما حتی امکان محاسبه احتمال سناریوهای مشخص را نیز از دست دادهاید. حال در این شرایط، نهتنها شما انتظار مواجهه با رویدادهای غیرقابلتصور را دارید؛ بلکه عملا محاسبه نرخ بازده سرمایه خود در سناریوهای ممکن را نیز از دست دادهاید.